روزنامه ابتکار
1397/05/21
جهانبخشمحبینیا ترس، تملق و تزویر در خدمت قدرت
مرحوم پدرم نقل میکرد:روزی همسایهشان برای مشورت جهت انتخاب نام دختر نوزادش به وی مراجعه میکند. وقتی از همسایه میپرسد خودتان برای نوزاد چه نامی را پیشنهاد میکنید، پدر نوزاد گفته بود مادرش اسم:
«ماه ادب، درّ صدف، کان شرف، سکینه سلطان خانم»
را انتخاب کرده است اما اعضای خانواده در تلفظ و حفظ نام احساس راحتی نمیکنند.
پدرم اظهار داشته بود نه عزیزم، ایشان نوزاد است. این همه واژه خورش نکنید، برایشان خوب نیست. بگذارید انشاالله بزرگ شد، اگر ادب زیبایی و کمالاتش در آن حدی باشد که توقع دارید، اسم مطول را در سند ازدواجش ثبت کنید. در حال حاضر همان سکینه کافی است امیدوارم خداوند متانتش را برساند.
تاریخ از منظر حکومت و حاکمیت در حوزه فرهنگ سیاسی برای ما ایرانیان در تامین آزادی میراث چشمگیری به جا نگذاشته است. مصیبتها کشیدهایم تا نامی بر جای بگذاریم، از دربار و کاخهای قومی و قبیلهای و استبدادی استوار بر شانه نیاکان ما جز ترس، وحشت و طمطراق چیزی عاید جامعه نشده است.
اجداد ما، انسان داخل دربار حتی نوکران، سرآشپزان و آشپزان را موجودات خیالی فرض میکرد که جنسی متفاوت از ما دارند. بزرگان قوم آرزو داشتند به جای یکی از خادمان در کنار شاهان باشند چرا که بخشی از قدرت را به راحتی تصاحب میکردند. هیچگاه مجبور به پاسخگویی نبودند و چه بسا اشتباه آنها موهبتی آسمانی قلمداد میشد که ملتی را به فیض اعظم و کمال اتم خواهد رساند. وقتی برای ملت، بلایی از قبیل زلزله، سیل و طاعون نازل میشد، مراسم دعا برای سلامتی شاه برگزار میشد. هنوز هم که هنوز است اظهارات آشپز پاستور در شبکههای مجازی دست به دست میگردد که غذای فلان رئیس جمهوری چه بوده است؟ و چه آشی بلغور میکرده است؟
صاحبان قدرت به برکت همدستی با تاریخ ملقب به سایه خدا میشدند و در پناه واژگان بیرحمی همچون سلطان، خاقان، شاه شاهان، قبله عالم، قدر قدرت شوکت نشان بخشی از سرزمین را واگذار میکردند. چشمان خلق را از حدقه در میآوردند. خرافهها به نام علم و آگاهی رواج میدادند و مالک مطلق مال و جان مردم هم بودند. هیچگاه در طول عمرشان نام و فامیلیشان را از کسی نمیشنیدند. کسی جراًت نداشت نامی را که پدر و مادرشان برایشان انتخاب کرده بود را به کار برد. آنها از عذرخواهی در هر زمینهای معاف بودند. دیگران مانده غذایشان را برای تبرک تناول میکردند و هر چند اهل دغل، ریا، دروغ، کبر، قمار و شراب بودند، خودشان را برگزیده نیروهای ماوراء الطبیعه میدانستند و روز به روز بر عمق فقر و فلاکت خلق میافزودند. انسان غیر درباری و خارج از چنبره قدرت هم وضعیت موصوف را سرنوشت محتوم و قطعی لحاظ میکرد و دایره گمگشتگی انسان هر روز وسعت پیدا میکرد. اولین موجودی انسان که حس تعبّد برای خدا و آزادی از قید و بند زندگی بود به تاراج میرفت و انسان دیگر مالک خویش نبود. بردگی برای دیگران و زندگی برای غیر، حاصل مبادله نابرابر حضور در میدان قدرت بود. خلاصه کلام اینکه تاریخ، جامعه و انسان در بند و اسارت واژگان بود واژگانی که سده ها به غنیمت و تصرف حاکمان درآمده و نسبت به تجربه نو و اصلاح امور در این حوزه احدی اجازه فکر تمیز به خود نمیداد.
اگر آبا و اجدادمان کسی جراًت و جسارت از خودشان نشان میدادند چه بسا حال و هوای ما خیلی بهتر از الان بود. در عصر دانش، فناوری اطلاعات، سیدی و شایعه شاید شاید سازمانهای سیاسی و انسانها گرفتار تفسیر غلط از زندگی نمیشدند و بوروکراسی این همه بیدادگری نمیکرد. در مرکز فرماندهی پارتیزانها حرمسراها ترویج نمییافت. هوس و فساد به نام انقلاب به باور انسان راه پیدا نمیکرد. ایکاش گذشتگان ما یکی از موانع کوچک اما بس مهم و فرا روی آیندگان را از پیش رویمان برمیداشتند و به آسانی خادم خویش را قبله عالم، سلطان الممالک و سایه خدا خطاب نمیکردند و ملک و مملکت را از نفوذ تعارفهای اهریمنی نجات میدادند تا هم اینک به نام شاهزاده داعیه دموکراسی نداشته باشیم. خودمان باشیم. اگر در جامعه هر کسی خود باشد ما بیخود نمیشویم. خود خوانده خود را رئیس جمهوری نمیدانیم و برافروخته خود را خدا نمیخوانیم. ایکاش اجداد، وزرا، درباریان، صدراعظمها، نخست وزیران وقتی با شاهان ملاقات میکردند آنها را آقایان قاجار یا پهلوی خطاب میکردند و از خم شدن و دست بوسیدن پرهیز میکردند و در مقابل هم نوع دولا نمیشدند که مراتب ارادت به بنده و تسویه حساب با خدا را به اثبات برسانند. آنگاه قفل اسارت جامعه شکسته می شد و التهاب، تملق و چاپلوس مسیر تاریخ را باز نمیکرد و زندانهای بزرگ به وسعت کشورها ساخته نمیشد. در این محبسها، فرعون ها و نمرودها روز به روز گندهتر و آشیانه خدا در دل و جان انسانها هر روز کوچکتر میشود. اما افسوس و صد افسوس تعارف های مذکور از دربار به مراکز علمی فرهنگی و حوزه کشیده شد.
«نادره دوران، افقه الفقها، اشجع العلما، سلطان العارفین حضرت آیت العظمی»؛ لقبی که در شاًن یک انسان چه بسا مخلص هم گفته شود اما فراموش نکنیم آقایان و خانمها افتخار خاتم الانبیاء به این بود که او را عبدالله بنامند.
حکایت هنوز ناتمام است ....
سایر اخبار این روزنامه
«ابتکار» از تبعات افزایش قیمت سیگار بر سیگاریها گزارش میدهد
پُکی چند؟
جهانبخشمحبینیا
ترس، تملق و تزویر در خدمت قدرت
بعداز تصویب قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم در شورای نگهبان این قانون توسط رئیسجمهوری ابلاغ شد
«ابتکار» از دلایل و نتایج سکوت دولت در مواجهه با بحرانها و مطالبات عمومی گزارش میدهد
نوسانات ارزی چه تاثیری بر برگزاری کنسرت هنرمندان خارجی در ایران دارد؟
تحریم ناخواسته نتها!
سیاستهای کاهش قیمت روی میز وزارت راه و شهرسازی قرار گرفت
همه تلاشهای دولت در حوزه مسکن
علیرغم تلاطمهای اقتصادی، حضور چهرههای خاص روی صحنه نمایش فصل خوبی را برای تئاتر رقم زده است
هاشمزایی در گفتوگوی اختصاصی با «ابتکار»
از همهپرسی نترسیم
« ابتکار» تشدید تنشها میان ترکیه و آمریکا را بررسی میکند
پیامهای سازش اردوغان در پوشش خشن تهدید
اسحاق جهانگیری:
امروز بیش از هر زمان دیگری باید به مردم امید داد
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه:
رفتارهای اخیر احمدینژاد بازی در پازل دشمن است
دادستان کل کشور مطرح کرد
لزوم پرهیز از انعکاس حب و بغضهای سیاسی در انتشار اخبار
پاسخگوى اندک پرسشهاى جدى باشیم