روزنامه مردم سالاری
1397/05/22
خرما یادتان نرود
انفعال در برخورد با فساد اقتصادی، این پدیده را آن قدر عادی کرده است که حتی در مذاکرات مجلس شورا هم قبح آن ریخته است.کسانی که زندگی در دهه شصت را تجربه کردهاند میدانند با وجود جنگ و رویدادهای تلخی که روی میدادند و فضایی که وجود داشت یک جور آرمانگرایی در میان مردم بود که همه را به جنب و جوش وامیداشت. فرهنگ رسمی و مردمی ایثار بود. در مدرسه ما برای کمک به جبهه آن قدر کنسرو و کمپوت جمع شد که میز کمکها زیرشان شکست. میزی که زیر سنگینی ۱۰ دانش آموز شیطان نمیشکست. پدرها و برادرهای زیادی جبهه بودند و خیلیها هم نبودند. سرباز تیرخورده بود، سرباز فراری هم بود ولی فرار پذیرفته نبود، حداقل تا سالهای آخر. مردم تلاش میکردند، یادم میآید خیلیها از آشپزخانههایشان و از میان جمع خانوادههایشان فعالیتی تولیدی را شروع کرده بودند. لباسها دستدوز بود ولی خوشدوخت بودند. اینها را نمیگویم که با اقتصاد امروزی و تولید انبوه و صنعتی مخالفت کرده باشم، میگویم که بگویم جنبشی بود و امید به روزهای بهتر.
سالها بعد که عصر سازندگی شروع شده بود و رفاه دیگر عیب نبود و داشت هدف میشد. سر یکی از کلاسهای تحلیل سیاسی دبیرستان به آقای ظفرقندی دکتر و جراح جنگ و مردی نازنین، ایراد گرفتیم که چرا این قدر انتقاد میکند. خاطرهای تعریف کرد از دورانی که در نخستوزیری کار میکرد. روزی در زمستان پیش شهید رجایی رفته بودند و دیده بودند که بخاریها را خاموش کرده است. جنگ بود و مردم دچار کمبود سوخت و نفت بودند. در حال لرزیدن از سرما کارشان را گفته بودند و دستور گرفته بودند. موقع رفتن شهید رجایی با لبخند گفته بود «دفعه دیگر کمی خرما بخورید قبل از جلسه». من اهل قدیسسازی نیستم و هر کس ولو شهید رجایی را قابل نقد میدانم ولی هر آدمی که منش و گفتارش یکی باشد قابل احترام است. برای امثال دکتر ظفرقندی سخت بود، تجربه آن روزها و دیدن مانور تجملی که آغاز میشد و پایانی نداشت.
سالها گذشته است و این روزها گزارش استیضاح وزیری را میخوانم، همه در حال گفتن از رشوههای پیشنهادی و تقاضای رشوه هستند. انگار ولعی حاکم شده است برای خوردن و بردن و پیش بردن به هر قیمتی و قانونشکنی به هر بهانهای. جالب است که این حرفها و فعالیتها در کشوری زده میشود که نهادهای امنیتیاش مسلط به امور هستند و این باور وجود دارد که میدانند چه میگذرد.
بیشتر از یک فعال اقتصادی را میشناسم که از شیوع رفتارهای محرمانه شاکی است و زخم خورده. سالها و ماهها پیش شکایت کردهاند و خواهان عدالت شدهاند و هنوز منتظرند. حال آن که مجرمان آزادتر و جریتر از گذشته به فعالیتهای مجرمانه مشغولند. این که این حرفها در مجلس شورا علنی زده میشود، نتیجه رویدادهای جامعه و انفعالی است که ریشه دوانده.
بگذریم، به بهانه خاطرهای، این مطلب را نوشتم با حکایتی تمام کنم. یکی از خدمه آبدارخانه آغامحمدخان از روی دشمنی سعایت خادم دیگری را کرد که میخواسته شاه را بکشد و مسموم کند. آغامحمدخان هر دو را خواست، هر دو، دیگری را به کشیدن نقشه برای کشتن شاه متهم میکردند. آغامحمدخان از باباخان، ولیعهد و فتحعلیشاه آینده، پرسید «باید چکار کنم؟» باباخان گفت ساعی را فلک کن و دیگری را آزاد. آغامحمدخان تشر زد که نمیبینی دو ساعت است دارند از کشتن شاه میگویند؟ نوکری که به مغزش خطور کند که میتواند شاه را زهر بدهد مستحق مرگ است، وای به حال این دو که قبح این کار را با حرفهایشان ریختهاند.
نگفتم که بگوییم جلاد کرمان و تفلیس عادل بود، گفتم که بگویم بیتفاوتیها مدتهاست که قبح فساد را از بین برده است. مذاکرات استیضاح اخیر و عدم رای به تحقیق و تفحص از شهرداری تهران تنها تاییدی بر عادی بودن و عادی شدن فساد در جامعه است و انفعالی که نهادینه شده است.
منبع: خبرآنلاین
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حربه دولت پنهان علیه دولت روحانی
توجه به نیروی جوان کشوربرای عبور از بحرانها
خرما یادتان نرود
استیضاح ربیعی و لزوم شفافسازی
استادیوم صد هزار نفری آزادی را در اختیار ما بگذارند
در بازار آشفته لوازم خانگی چه میگذرد؟
پیشنهاد صفر شدن یکساله مالیات بر ارزش افزوده صنایع کوچک
تعطیلی مراکز دیالیز در صورت تداوم مشکلات کنونی
داغ شدن کارزار «پزشک فراری از کارتخوان»
در جلسه استیضاح وزیر کار به خانه ملت توهین شد
به جریان انداختن پروندههای حقوقی ایران در مقابله با اقدامات آمریکا
تدوین قانون اساسی خزر
ممنوع الخروجی 100 صاحب منصب