روزنامه اعتماد
1397/05/25
ما بيرون زمان ايستادهايم
ادبيات شكست! اين عنوان محصول تاريخ جديد ما است. گمان نكنم كسي اين عنوان را به شاعران يا نويسندگان قديم ما نسبت داده باشد. حتي در روزگاران حمله مغول چيزي به نام ادبيات شكست وضع نشد. كسي هم از زمين و زمان نااميد نشد. در بدترين حالت شاعران و نويسندگان به قهر رب چشم اميد داشتند تا داد از بيدادگري چرخ فلك بستاند. اما در روزگار جديد سخنوري نداشتيم كه از سخنش بوي نااميدي بلند نباشد. منتقدان گفتند مسبب اين همه تلخ كامي كودتاي بيست و هشتم مرداد است. گفتند پس از آن جهان به رنگ ديگري درآمد و ديگر آب خوش از گلوي كسي پايين نرفت. حق با منتقدان باشد يا نباشد از همان روزها بود كه شاعران و نويسندگان ما از زمين و آسمان نااميد شدند و تلخ و بيپروا سرودند: زان چه حاصل جز دروغ و جز دروغ/ زين چه حاصل جز فريب و جز فريب؟ آيا جهان به پايان رسيده بود كه شاعران ما ميگفتند: روز يا شب نهاي دوست غروبي ابدي است؟ حقيقتا نميدانم يك اتفاق سياسي هرچند تلخ و جانكاه آيا ميتواند شاعران و نويسندگان يك سرزمين را به چنين درجهاي از نااميدي برساند يا نه، اما ميدانم در آن روزگاران يك انرژياي نهفته بود كه هر آدمي را كه با ذوق و هنر نسبتي داشت به زنجموره و اعتراف به شكست وا ميداشت. حتي گردنكشترين آنها كه خود را غولي زيبا ميدانست سرود: در نيست/ راه نيست/ شب نيست/ ماه نيست/ نه روز و نه آفتاب/ ما بيرون زمان ايستاده ايم/ با دشنهاي تلخ در گردههايمان. بعدها مسعود كيميايي گفت: ما از شكست زيبايي ساختيم. شكست ديگر صرفا يك وضعيت اجتماعي نبود. اتمسفري بود كه ما در آن نفس ميكشيديم. مضموني بود كه ميشد عمري درباره آن سرود و شنيد و گفت: كز هر زبان كه ميشنوم نامكرر است.
سایر اخبار این روزنامه
غرور و تعصب
رسانههاي رسمي منفعل عمل كردند
زير بار درخواست وزرا براي رفعفيلتر نميروم
كرباسچي به يك سال حبس تعزيري محكوم شد
آنها كه ميخواهند دولت كنار رود
بيش ازآنكه سياسي باشم ادبياتي هستم
سرمايه اجتماعي اردوغان
چرا پل را خراب كرديد؟
نظام حقوقي حاكم بر خزر
اهميت ناآرامیهاي كنوني
ملاحظات تريبونهاي رسمي
ما بيرون زمان ايستادهايم
سرمايههاي سرگردان
بانوي آموزش و صلح