روزنامه وطن امروز
1397/05/30
آرزوهای وارونه
عماد مهری: این روزها مشغول تورق چند جلد از کتاب «یادداشتهای اسدالله علم» هستم که به طور اتفاقی از یک دستفروش در جمعه بازار مشهد و با مبلغی ناچیز نصیبم شد. خاطرات علم اما بیش از آنکه آدم را بگریاند، به خنده میاندازد! علم اساسا برای خود هویتی قائل نیست و چنان با حرص و ولع در یادداشتهای شخصیاش هم خود را «غلام» و «غلام خانهزاد» میخواند که حس بسیار بدی به خواننده دست میدهد. غلام مدنظر در خاطرات فروردینماه 52 مطلب قابل تاملی درباره مصدق دارد: «روز عید تبریکی به شاهنشاه و شهبانو عرض کردم که چون حقیقت بود، خیلی موثر واقع شد. روزی که به سنتموریس میرفتم، تفالی از حافظ درباره نفت زده بودم. این غزل آمده بود که اتفاقا کلمه ملحد - به نظر من مصدق- هم در آن آمده بود... برای تبریک خواندم. آنقدر طرف توجه واقع شد که شهبانو گریه کردند!» غزل کدام است؟ همان که میگوید: «کجاست صوفی دجالفعل ملحدشکل/ بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید!»اگر بدانیم مصدق به سال 1345 فوت کرده، خواهیم دانست که اشکهای شهبانو در تاریخ مذکور، به واقع چیزی جز پایکوبی روی روح مصدق در معیت دوستان انگلیسی و امریکن خاندان پهلویها نبوده است. جالب اینکه علم در همین خاطره و چند خط بالاتر، از دیدار مهم خود با سر «الک هیوم»، وزیر خارجه انگلیس هم یاد کرده است. اینها را که نوشتم اما مقدمهای بود برای نقب زدن به زمان حال و خاطرهبازیهایی که هنوز چندان رنگ تاریخ نگرفته، گاه و بیگاه، نقل محافل رسانههای اینور و آنور است. حدستان درست است؛ خاطرات مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی! گاهی فکر میکنم اگر کسی به واقع و از روی انصاف بخواهد وضعیت آزادی بیان را در ایران پیش و پس از انقلاب قیاس کند، یکی از بهترین راهها، همین قیاس خاطرات مرحوم هاشمی و اسدالله علم خواهد بود.
آنها هر دو در 2 دوره متفاوت از تاریخ این خاک، کلیدیترین مناصب اجرایی ایران را در دست داشتهاند و اتفاقا از نزدیکترین افراد به شخص اول مملکت هم بودهاند. حال آنکه سراسر خاطرات هاشمی پر است از واقعیاتی که نشان میدهد او تا چه حد در مخالفت صریح، تلویحی و عملی با رهبران جمهوری اسلامی بیپروا و راحت بوده است و در مقابل، خاطرات علم، یکسره خاکساری، خاکبوسی، چاپلوسی و اظهار چاکری نسبت به مهره بیاراده آمریکاییها پس از کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت مصدق است. عبرتهای خاطرهبازی ما در این یادداشت اما به همین جا ختم
نمیشود. بگذارید در متن خاطرات مرحوم هاشمی کمی جلوتر بیاییم، مثلا به آخرین روزهای مردادماه 95؛ همانجا که آن مرحوم از عمق راهبردی دیدگاههای خود برای آینده ایران رونمایی کرده، در کلماتی عجیب، وعده خلع سلاح کشور در صورت رایآوری مجدد حسن روحانی را میداد.
هاشمی میگفت: «اگر میبینید که آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ دوم جهانی و محروم و ممنوع شدن از این که نیروی نظامی داشته باشند
- خب! نیروهای نظامی بیشترین خرجها را در کشورهای در حال جنگ میبردند- پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی، تا اقتصادی علمی و دانشبنیان برای خودشان درست کردند، این راه - الان- باز شده در ایران، شما معلمان، شما مدیران، شما دلسوزان کشور و مربیان باید وارد این فضا بشوید، مطمئنم دوره دوم دولت آقای روحانی میتواند ما را به آنجا برساند». هاشمی در بخشی دیگر از سخنان خود در تاریخ مذکور با حمله مجدد به منتقدان دولت میگوید: «بسیاری از این سمپاشیها، اهانتها و هوچیگریهایی که میشود برای این است که- کشور- به آنجا نرسد. این کار خطرناک است!»
هاشمی در همان تاریخ مجددا تاکید میکند: «اگر تحریمها نبود امروز در نقطه اوج پیشرفت و توسعه بودیم منتها آن 8 -7 سال تحریم خیلی صدمه زد اگرچه بعضی این تحریمها را نعمت خدا محسوب میکنند، البته برای گول زدن مردم، چه نعمتی[دارد تحریم]؟». خدا همه رفتگان خاک را رحمت کند، مرحوم هاشمی حالا زنده نیست تا ببیند همین جناب جهانگیری، کاندیدای پوششی حسن روحانی هم مانند بلبل از فرصتهایی که تحریم در اختیار کشور میگذارد، حرف میزند! و حیفتر اینکه زنده نیست تا ببیند حسن روحانی چگونه از مادر جنگها سخن به میان آورده و اگر کسی به حرف آن مرحوم گوش میکرد، اکنون حکما باید با قاشق و چنگال در برابر دشمن از خاک وطن دفاع میکردیم! البته غیر از این سخنرانی هاشمی یک توئیت معروف درباره اینکه «دنیای فردا دنیای گفتمانهاست، نه موشکها» زده بود و بعدا تکذیب کرد و باقی قضایا...
یک ماه بعد اما هاشمی در هشتم شهریور 95 شمهای دیگر از نبوغ سیاسی خود را نشان داد و اظهار داشت: «خوشبختانه با رفع تحریمها مسیر توسعه و پیشرفت هموار شده است و تیم مذاکرهکننده ایران نشان داد قدرت زیادی در مذاکرات بینالمللی دارد.» حالا اما آن مرحوم زنده نیست تا ببیند تیم مذاکرهکننده ما از ترس بازگشت خودکار تحریمها حتی نتوانست نسبت به خروج آمریکا از برجام به 1+5 شکایت کند و ما بناچار به دادگاه لاهه پناه بردهایم! اوضاع اقتصاد مملکت هم که معلوم است و نیازمند تشریح نیست. هاشمی ظاهرا چند جا گفته بود این دولت - دولت دوم روحانی- آرزوهای من را محقق میکند. من فکر میکنم آن مرحوم این یک مورد را راست گفت. چطور؟! پاسخ روشن است. این را در نظر بگیرید که چنانکه تشریح شد، هاشمی در تمام مدت، از افعال معکوس برای پیشبینی وضعیت ایران بهره میبرده و اوضاع کنونی، صورت مجسم آرزوهای او است! همین قدر دقیق!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سیاست آمریکا کشتار مسلمانان بهدست هم است
کودتای آمریکایی 88 یادتان هست؟
در آکتائو واقعا چه اتفاقی افتاد؟
چرا دلار مشهد ارزانتر است؟
دستگیری ۱۰۰ نفر در پروندههای اخیر ارز و سکه
پرویز هادی به طلای سنگین وزن رسید
درباره آمریکاییها اشتباه میکردم
سانتیمانتالیسم سلبریتیها و سوءاستفاده جریانهای قدرت
برجام و سایه جنگ دروغی چندساله
آرزوهای وارونه