روزنامه شهروند
1397/06/21
از سورپرايز آن آقا ابراهیم تا این آقا ابراهیم
رسول بهروش روزنامهنگار طي چند روز اخير، انتشار ويديوكليپي از يك هنرمند ايراني غیر مقیم بازتاب بسيار زيادي در فضاي مجازي داشته است. در اين ويديو، خواننده سرشناس اقدام به سورپرايز تعدادي از هوادارانش ميكند؛ چنانكه اشك بسياري از آنها درميآيد و قابهايي عجيب و سرشار از محبت به ثبت ميرسد. به اينترتيب، يك طرح ساده با كمترين هزينه ممكن بشدت مورد توجه قرار گرفته و نظر بسياري از ايرانيان را به خود جلب کرده است. کاری به فاعل ماجرا و اینکه کجاست و چه میکند نداریم، اما اينكه چرا جاي اين «ايده» در ايران خالي است، قصهاي غمانگيز دارد. به فرض كه این آدمها در مرزهاي قانون و عرف جامعه ما نمیگنجند، اما آيا نميشود حداقل روي الگوبرداري از چنين مدلهاي سادهاي تمركز كرد و شادي ارزان را به مردم هديه داد؟ چند ماه قبل از اينكه «ابراهیم» در آنسوی آبها هوادارانش را غافلگير كند، دوستان يك آقاي «ابراهيم» ديگر در تهران دست به چنين كاري زدند. در روزهاي اكران فيلم سينمايي به وقت شام، به كارگرداني ابراهيم حاتميكيا بود كه گروهي از عوامل فيلم با گريم داعشي در يكي از مراکز خرید بزرگ تهران حضور يافتند و به بهانه تبليغ اين اثر سينمايي، فضاي رعب و وحشت به وجود آوردند. اين رفتار آنها كه عدهاي از شهروندان عادي را بشدت ترسانده بود، انتقادات فراواني را در پی داشت و نهايتا عذرخواهي رسمي حاتميكيا را بهدنبال آورد. هدف اين نوشته ابداً مقايسه دو آدم يا دو اثر هنري نيست كه هر كدام از آنها فرسنگها دور از هم در جاي خود نشستهاند و چنين قياسي اصلا نميتواند درست باشد؛ مسأله اينجاست كه چطور يك اراده مشترك براي ايجاد غافلگيري، به دو نتيجه كاملا متفاوت ميانجامد؛ يكي باعث ايجاد انرژي مثبت عظيم بين حاضران در ويديو و مردم تماشاچي آن در سراسر جهان ميشود و ديگري تنها ترس، شوك و خسران مادي و معنوي به جا ميگذارد؟ سوال مهمتر اما كماكان اين است كه آيا ما زندگيكردن بلديم؟ آيا آنچه الان انجام ميدهيم، اسمش زندگي است؟روزها سخت میگذرد، اما همه چيز هم دلار و يورو و گوشت و روغن و پوشک بچه نيست كه قيمتشان سر به فلك كشيده و كمر مردم را شكسته است. زندگي در كنار همه مصايب بزرگش كه نفس را تنگ ميكند، گاهي ميتواند دلخوشيهايي هم داشته باشد كه اگرچه كوچك و مختصر به نظر ميرسند، اما ميتوانند آدمها را سر پا نگه دارند. مهم اين است كه «سرمايه اجتماعي» را بشناسيم و راههاي مختلف سودبردن از آن را بلد باشيم. زندگيكردن فقط بد و بیراه گفتن نيست؛ قلق دارد؛ آن را به ما نياموختهاند. اما اگر بناست زنده باشيم و كاري جز تحملکردن انجام بدهيم، بايد اين فرمولها را ياد بگيريم. افسوس اما که توی چشم هیچ کدام از ما «نگاه» نیست.
سایر اخبار این روزنامه
خاص و با شکوه مثل کوچه بیوک یزد
عزاداری به سبک اصغرشاطررضا و طیبحاجرضایی
آب رفتن اینچی تلویزیونهای بزرگ
فرصت رونق منطقهای یا تهدید کمبود کالا؟
امدادگر مهربان با شتر گیرافتاده در سمند
خرید بیستمین تولیدکننده خودرو ازسیامین تولید کننده!
کیانوش، آتش «قوری قلعه» را مهار کرد!
چرا نباید بیگدار به آب بزنیم ؟
مهمترین ایرانی هالیوود!
سکه گران شده پاداش بیپاداش
حاشیههای آقای «سرجوخه»!
نقش طرقیها در شبهای لیزری فرودگاه مشهد
27سال زندان برای جرم مرتکب نشده
آتش همیشه در کمین
صفحه شهرونگ
بله! توپ جمعکنها در نتیجه بازی تاثیر میگذارند
از سورپرايز آن آقا ابراهیم تا این آقا ابراهیم
آمریکا سیاست خارجیاش را در اختیار حامیان ترور قرار داده
با دست خودمان خرابكاري نكنيم