در نقطه پیشرفت کند شده‌ایم

دوره قبلی مسابقات قهرمانی جهان، بازی های تیم ملی ایران سخت تر از این دوره بود. در آن سال تیم ما جوان‌تر بود، بازیکنان انگیزه های بالایی داشتند تا خودشان را نشان بدهند و اعتماد به نفس بالایی در تیم وجود داشت. با این حال در دور پایانی دچار مشکلاتی شدیم که در این دوره نیز با آن ها روبه رو بودیم. در رویارویی با تیم های قدرتمندی چون آلمان،فرانسه و روسیه در مرحله پایانی شکست خوردیم تا به مقام ششم که بهترین مقام والیبال ما در مسابقات جهانی محسوب می شود، دست پیدا کنیم اما در این دوره حکایت ما متفاوت بود. در دور مقدماتی در گروهی قرارداشتیم که به جز لهستان و بلغارستان، پیروزی ما مقابل تیم های دیگر قابل پیش بینی بود. در مرحله دوم، تیم ما استراتژی خوبی نداشت. به عنوان مثال در شروع بازی ها تصورمان بر این بود که چون بلغارستان را در دور مقدماتی شکست دادیم، می توانیم باز هم این پیروزی را تکرار کنیم تا مقدمه ای برای حضورمان در مرحله سوم باشد. ما در باد پیروزی قبلی خودمان خوابیدیم، در حالی که حریف ما با آنالیز خوب از بازی قبلی و بررسی دلایل باخت‌شان به مصاف تیم ملی ما آمدند.
در بازی دوم همه چیز برعکس شد. ضعف تیم ما در دریافت باعث شد که بلغارها با سرویس های خوب تیم مارا دچار مشکل کنند. این مساله سردرگمی پاسور ما را نیز در پی داشت و او مجبور به پاس دادن در پشت خط یک سوم می شد. ضمن اینکه در این بازی ما یکباره ترکیب اصلی خودمان را تغییر دادیم. تیم ما از نظری ذهنی ریکاوری خوبی را برای دور دوم نداشت و در واقع روز بد ایران مقابل بلغارستان با این مسائل کامل شد. در بازی دوم همان شرایط و دشواری که مقابل بلغارستان داشتیم، مقابل لهستان نیز وجود داشت و روی دریافت‌ها وضعیت تیمی ما به هم می‌ریخت و نتوانستیم در توپ رسانی به پاسور موفق باشیم. بعد از آن اسیر حواشی و جنگ روانی حریف شدیم. با اینکه تجربه تلخ آن را از المپیک داشتیم و در واقع از یک سوراخ دوبار گزیده شدیم.
بعد از این دو باخت طبیعی بود که هیچ انگیزه و کارآمدی مقابل آمریکا نداشته باشیم، علی‌رغم اینکه با یک تیم جوان‌تر در این مسابقه ظاهر شدیم. در حالت طبیعی فکر می کنم توانمندی بازیکنان ما بیشتر از بازیکنان ذخیره آمریکا بود؛ با این‌حال این بازی را واگذار کردیم تا به مقام مشترک سیزدهم تا هفدهم با دیگر رقیبان دست پیدا کنیم. طی چهار سال گذشته روی یک سری از مباحث اصلی و مشکلاتی که از پیش داشتیم، نتوانستیم به موفقیت برسیم؛ چراکه روی این ضعف ها در باشگاه های‌مان خوب کار نکردیم. به عنوان مثال اگر در این چهار سال روی دریافت ها کار می کردیم و ایرادات برطرف می شد، می توانستیم نتیجه خیلی بهتری بگیریم. با وجود تغییراتی که در کادرفنی تیم ملی داشتیم روی نقاط ضعف تیم کار نشد تا پاشنه آشیل های تیم ملی از چهارسال گذشته همچنان به قوت خودشان باقی باشند.
در واقع آسیب شناسی درست و دقیقی روی مشکلات تکنیکی و تاکتیکی نداشتیم و به همین دلیل همچنان در بحث زدن یا دریافت سرویس همچنان دچار ضعف و مشکل هستیم. ضمن اینکه نوسانات تیمی ما بیشتر از سال های دیگر بود و بازیکنان جوانی که تازه اضافه شده‌اند، هنوز به هماهنگی لازم نرسیده اند. با این حال والیبال ما چون در رده نوجوانان، جوانان و امیدها همچنان جزو بهترین های جهان است، نمی توان گفت عقبگرد داشته است. امروز والیبال بزرگسالان ما به نقطه‌ای رسیده که برای رسیدن به جمع تیم های برتر دنیا، به فاکتورهایی مانند لیگ خوب و تیم های باشگاهی خوب نیاز دارد. باید بازیکنان خوب خارجی را به ایران بیاوریم یا از مربیان خوب در سطح جهان استفاده کنیم. می توانیم با حضور مدرسان بزرگ جهانی، همایش ها و کلاس های فنی و مفیدی را برگزار کنیم و پژوهش بیشتری انجام دهیم. در واقع والیبال ما در نقطه پیشرفت کند شده اما عقبگردی نداشته ایم. نیاز است که در برنامه ها و سیاست های خودمان به خصوص در زمینه آموزش بازنگری داشته باشیم. نباید آسیب شناسی و کارشناسی عوامل زمین گیر شدن والیبال خیلی زود به بوته فراموشی سپرده شوند.


هر فردی که ریاست فدراسیون را بر عهده می‌گیرد، با توجه به موقعیت فعلی باید استراتژی خوبی را تبیین کند، در غیر این صورت دچار پسرفت می شویم. باتوجه به جایگاه امروزی، والیبال حق بازگشت به عقب ندارد. بنابراین لازم است که رأس هرم و در واقع ريیس فدراسیون با استفاده از تفکرات و نظرات کارشناسی صاحب نظران، مسیر و نقشه جدیدی را برای پویایی و تحرک بیشتر این رشته طراحی کند.