روزنامه شهروند
1397/07/11
تلخ و شیرین زندگی یک رزمیکار محتاط
به ناز مقدسی| شاید بانوان ورزشکار هیچوقت به اندازه مردان ورزشکار به یک سلبریتی تمام عیار تبدیل نشوند، حتی آنهایی که در مسابقات جهانی مدال و افتخار کسب کردند. با این حال «پگاه زنگنه» ورزشکار اهل کرمانشاه و عضو تیم ملی کاراته ایران که در مسابقات آسیایی جاکارتا موفق به کسب مدال برنز شد یکی از ورزشکارانی است که اگرچه به دلیل حادثه تلخی که در زندگیش رخ داد مدتی از میادین ورزش دور بود با وجود همه سنگ اندازی ها و پاسخ های منفی که برای بازگشتش به تیم ملی شنید آنقدر تلاش و مقاومت کرد تا دوباره به میادین بازگردد و همین چند ماه پیش در بازی های آسیایی جاکارتا مدال برنز را برای ایران به افتخار آورد. زنگنه که فوق لیسانس رشته تربیت بدنی است و در کنار ورزش حرفه ای تحصیلاتش را هم ادامه داده شغل مربی ورزش در مدرسه را انتخاب کرده و از این طریق امرار معاش می کند. در این گفت و گو از او در مورد زندگی و کارش پرسیدیم و اینکه یک بانوی کاراته کار اگر در برابر مزاحمان یا زورگیران خیابانی قرار بگیرد بهترین ضربه ای که می تواند به حریف بزند چه ضربه ای است؟! خانم زنگنه، میگویند شما شخصیت آرامی دارید و ورزشهای رزمی خیلی به ظاهرتان نمیآید.آرام از چه نظر؟ (میخندد) بله خب، من آدم خشنی نیستم و برعکس خیلی هم احساساتی هستم، ولی خیلی مواقع بهخصوص در مسابقات ورزشی منطق بر احساسم غلبه میکند. به هر حال من شیطنت هم دارم و آنقدرها هم آرام و کمحرف نیستم؛ همیشه بچه فعالی بودم و خیلی هم سربهسر اطرافیان میگذاشتم.
چه شد که کاراتهکار شدید؟
من از کودکی ژیمناستیک کار میکردم، اما آسیب دیدم و این ورزش را کنار گذاشتم. 12 ساله بودم که یک روز با پدرم در خیابان قدم میزدیم و تابلوی یک باشگاه ورزشی به نام آکادمی کاراته میلاد کرمانشاه را دیدم و چون زیر تابلو نوشته بود کاراته، بدنسازی و ژیمناستیک توجهام جلب شد. ذهنیت من هنوز روی ورزش ژیمناستیک بود، اما وقتی رفتیم و سوال پرسیدیم، گفتند ژیمناستیک برای نونهالان است و برای شما ورزش کاراته را توصیه میکنیم. همین شد که ورزش کاراته را شروع کردم.
روزهای اول استعداد کاراته را داشتید؟
راستش 3 ماه اول به دلیل اینکه شیطنتم سرکلاس خیلی زیاد بود، مربیام هم امیدی به من نداشت و امیدوار بود که 3 ماه تابستان تمام شود و شروع مدرسهها باعث شود شاگردی مثل من نداشته باشد! (میخندد) ولی من علاقهمندیام به این ورزش زیاد شده بود و بعد از تابستان هم دوباره ثبت نام کردم و کاراته را تا به امروز ادامه دادم.
اینکه همزمان با درس و مدرسه ورزش میکردید به تحصیلتان لطمه نمیزد؟
ببینید، من تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم اما یک واقعیت غیر قابل انکار وجود دارد که دو کار را نمیتوان بهصورت حرفهای و همزمان با هم انجام داد. طبیعی است که ورزش قهرمانی به دلیل اردوها و تمرینهای سختی که دارد اجازه نمیدهد بهصورت کامل در کلاس درس حضور داشته باشی و این شرایط برای دانشآموزی که بهصورت کامل وقتش در اختیار درس و مدرسه است، فرق میکند. به هر حال، اینکه یک نفر فقط ورزش کند یا فقط درس بخواند را هم قبول نداشتم و ندارم. ولی خب، من در حالی که سعی کردم درسم را هم بخوانم، تمرکزم را بیشتر روی ورزش میگذاشتم.
مثلا معدل دوران دبیرستانتان چند بود؟
حدود 16، 17؛ به هر حال من کلا بچه خیلی درسخوانی نبودم ولی نمرههایم با اینکه درس نمیخواندم خیلی بد هم نبود! (میخندد)
روی همکلاسیهایتان فنهای کاراته را پیاده نمیکردید؟
نه، هیچوقت قلدری نکردم! (میخندد) تا به حال برای من پیش نیامده که از فنون کاراته در جای دیگری جز باشگاه ورزشی و مسابقات استفاده کنم.
چند وقت پیش با یک مربی دفاع شخصی صحبت میکردم و او معتقد بود به این دلیل که در چند سال اخیر خشونت و مزاحمتهای خیابانی علیه زنان افزایش پیدا کرده تعداد شاگردانش زیاد شدهاند تا در چنین مواقعی بتوانند با یک سری از فنون رزمی از خودشان دفاع کنند. تا به حال در این موقعیت قرار نگرفتهاید که بخواهید از خودتان دفاع کنید؟
نه، خدا را شکر تا به حال این اتفاق برای من پیش نیامده است. من خیلی آدم محتاطی هستم و همیشه حواسم را به دور و اطرافم جمع میکنم؛ هرچند که گاهی هم ممکن است شرط احتیاط را رعایت کنی، اما حادثه هیچوقت خبر نمیکند.
خیلیها از یک زن توقع ندارند که در خیابان یا یک مکان عمومی بتواند از خودش بهصورت حرفهای دفاع کند و شاید همین موضوع است که باعث شده زنان خیلی بیشتر از مردان قربانی زورگیران، سارقان و کیفقاپان شوند.
بله، متاسفانه این نوع خشونتها و جرایم روزبهروز در حال افزایش است. نمیگویم ناامنی وجود دارد، اما به هرحال به دلیل وضعیت معیشتی یک مقدار این مسائل هم بیشتر شده است. بنابراین فکر میکنم لازم است همه زنان دفاع شخصی را بلد باشند؛ مثل اینکه میگویند یک زن به لحاظ مالی باید مستقل باشد، به نظر من یک زن باید از لحاظ آمادگی جسمانی هم مستقل باشد تا اگر در وضعیت خطرناکی قرار گرفت بتواند از خودش دفاع کند.
امیدوارم هیچوقت در چنین موقعیتی قرار نگیرید یا شاید بهتر است برای دزدان و زوگیران دعا کنیم که هیچوقت با یک قهرمان کاراته طرف نشوند! چون حسابی سورپرایزشان میکنید.
بله! (میخندد) البته خب، هر واکنشی طبیعی است. هر کسی که در موقعیت خطر قرار بگیرد از خودش دفاع میکند، اما به هر حال باید موقعیت را سنجید. منظورم این است که اگر یک زورگیر با چاقو حمله کند، بهترین کار این است که مقاومت نکنید. به هر حال پیشنهاد من به خانم ها این است که اول از همه آمادگی نسبی داشته باشند و از نظر جسمانی خودشان را تقویت کنند و یکسری فنون را یاد بگیرند، اما برای یکسری مواقع ضروری. دوم اینکه احتیاط کنند و حواسشان جمع دور و اطرافشان باشد و در درجه بعدی توصیه میکنم که اگر طرف مقابلشان با یک جسم تیز یا برنده مثل چاقو و قمه به آنها حملهور شد، به هیچ عنوان مقاومت نکنند چون دفاع کردن در چنین موقعیتی ریسک است و ارزشش را ندارد. در کل، درگیر شدن را پیشنهاد نمیکنم چون ممکن است صدمات جبرانناپذیری ایجاد شود ولی خب، اگر به هر حال فنون دفاع شخصی را بلد باشیم شاید یک جاهایی هم اگر شد، استفاده کنیم.
در موقعیت دفاع برابر که پای چاقو و قمه در کار نیست بهترین ضربهای که میشود زد، چیست؟
لگدزدن یا همان ضربه با پا به شکم! (میخندد) جوایز کاراته کفاف زندگی یک قهرمان را نمیدهد ورزش کاراته چقدر برای شما درآمد دارد؟
درآمد چندانی برای من ندارد، چون من هیچوقت مربیگری نکردهام و فقط در این سالها اگر مدالی آوردم، یکسری جوایز هم در کنارش گرفتم ولی خب، میدانید که این مبلغها برای زندگی یک قهرمان کافی نیست!
شغل اصلی شما ورزش است یا منبع درآمد دیگری دارید؟
قطعا ورزش برای ما درآمدی ندارد و شغل اصلی من معلمی است.
چه تدریس میکنید؟
مربی ورزش مقطع دبیرستان و ابتدایی هستم.
شما به عنوان یکی از اعضای تیم ملی کاراته بانوان باید در اردوها باشید. دراین شرایط چطور به مدرسه و دانشآموزانتان میرسید؟
بله درست است گاهی اردوهای تیم ملی با سال تحصیلی تداخل دارد و مجبورم مرخصی بگیرم. همین الان هم با اینکه چند روزی است از باز شدن مدرسهها میگذرد، در اردوی تیم ملی هستم. با این حال وقتی در مدرسه هستم سعی میکنم وظیفهام را به نحو احسنت انجام دهم. از همین جا از اداره آموزش و پرورش کرمانشاه خیلی تشکر میکنم که 8 سال است با من نهایت همکاری را داشتهاند.
برای دهه شصتیها و حتی قدیمترها، زنگ ورزش خیلی دوست داشتنی بود، اما خب امکانات آن موقع هم به اندازه الان نبود و معمولا مربیها دانشآموزان را با یک سوت دور حیاط میچرخاندند و نهایتا یک توپ و تور بود که بسکتبال و والیبال بازی کنند. الان زنگ ورزش مدرسهها به همان شکل است یا تغییر کرده؟
چیزی که در یک دهه اخیر اتفاق افتاده این است که توجه به ورزش در مدارس بیشتر شده است. الان رشتههای رزمی هم به عنوان یک رشته مورد توجه مدارس قرار گرفته. البته نه اینکه در مدرسه تدریس شود اما برای مسابقات دانشآموزی روی این ورزش سرمایهگذاری میکنند. ضمن اینکه خانوادهها هم خیلی به ورزش بچههایشان بیشتر از قبل اهمیت میدهند. به هرحال آموزش و پرورش نقش اساسی در ایجاد انگیزه برای دانشآموز دارد و امیدوارم تا 3، 4 سال آینده شاهد پیشرفت بیشتری در این زمینه باشیم.
دانشآموزان کلاستان از اینکه شما به عنوان بازیکن تیم ملی کاراته، مربیشان هستید چه واکنشی دارند؟ منظورم این است که وقتی قهرمانیهای مربیشان را از نزدیک میبینند و با او در ارتباط هستند انگیزه بیشتری برای ورزش حرفهای پیدا میکنند یا نه؟
طبیعی است که وقتی بچهها عکسم را در اینترنت یا روزنامه میبینند، دوست دارند. به هر حال من همیشه سعی میکنم برای ورزش تشویقشان کنم.
به نظر شما بهترین ورزش برای دختران چیست؟
مسیر زندگی و شخصیت من را کاراته ساخته است، ولی به هر حال هرکسی به یک ورزشی علاقه دارد و تعریف دقیقی نمیتوان برای بهترین ورزش داشت. یک بسکتبالیست قطعا بسکتبال را دوست دارد و یک فوتبالیست فوتبال و یک رزمی کار هم کاراته و تکواندو را. برای من سنگ اندازی کردند که به تیم ملی برنگردم خانم زنگنه، با همه افتخاراتی که شما در ورزش کاراته کسب کردید، اما چند سال قبل در راه همین ورزش اتفاق بدی برای شما افتاد. میخواهم از آن حادثه بگویید.
دقیقا 8 سال پیش بود که برای بازیهای آسیایی گوانگجو چین با تیم ملی به این کشور اعزام شده بودیم. در دهکده بازیهای آسیایی گوانگجو با ماشینهای برقی داخل دهکده تردد میکردیم و من روی صندلی ردیف عقب و پشت به راننده نشسته بودم، نمیدانم چه اتفاقی افتاد، اما در مسیر بین رستوران تا محل اسکانمان بودیم که سرپیچ راننده بدون اینکه سرعتش را کم کند پیچید، یکی از دوستانم که کنارم نشسته بود فریاد زد که من افتادم! من هم خیلی هول شدم و ناخودآگاه دستم را دراز کردم که ایشان را بگیرم ولی خودم افتادم و با سر کشیده شدم روی زمین.
چه بلایی سرتان آمد؟
ضربه مغزی شدم و یک سال درگیرش بودم و در نهایت هم به تنهایی و فقط باکمک خانوادهام این مشکل را پشت سر گذاشتم.
یعنی هیچکس از فدراسیون تا همکارانتان پیگیر درمان و هزینههای شما نشدند؟
به هیچ عنوان. حتی یک ریال هم بابت این حادثه به من پرداخت نشد.
با این ناملایمات چطور سرپا شدید و دوباره به تیم ملی برگشتید؟
راستش آن روزها را فراموش کردم و فقط وقتی کسی از من درباره این اتفاق میپرسد دوباره به یادم میآید! یعنی حتی دیگر تلخیاش را هم به یاد نمیآورم و فقط به خودم فکر میکنم که چه سختیهایی را پشت سر گذاشتم تا بعد از 3، 2سال دوباره توانستم به کاراته برگردم، چون واقعا برگشتن بعد از این مدت دوری از میادین ورزشی خیلی سخت بود.
چند سال پیش سارا عبدالمالکی قهرمان راگبی هم دچار حادثه رانندگی شد و بعد از آن او را از تیم ملی کنار گذاشتند. برای برگشتن شما به تیم ملی سنگاندازی نشد؟
چرا برای من هم سنگاندازیهایی اتفاق افتاد. حتی از من خواستند که بدون گواهی پزشک در مسابقات شرکت نکنم. با اینکه عضو تیم ملی بودم اما آن سال بعد از این حادثه حتی به من فرصت ندادند که خودم را ریکاوری کنم. با اینکه میتوانستند فرصت بیشتری به من بدهند تا بهبودی کاملم را به دست بیاورم اما این فرصت به من داده نشد و مجبور شدم برای اینکه در تیم ملی بمانم با همان وضعیتم در رقابتهای انتخاباتی کشور شرکت کنم که البته اول هم شدم.
روحیه یک ورزشکار هم باید به اندازه قدرت بدنی و جسمانیاش بالا باشد. شما دقیقا با چه حال و روزی این قدر خودتان را سرپا نگه داشتید تا بازهم درتیم ملی بمانید؟
ببینید من آدمی نیستم که بگویم نمیشکنم یا ناراحت نمیشوم! اما همیشه در برابر فشارها خیلی زود خودم را جمع میکنم. برای برگشتن مجددم به تیم ملی فقط از طرف خانوادهام و 3،2نفر از دوستانم حمایت شدم. یعنی کمتر از انگشتهای یک دست و فقط 6 نفر تشویقم کردند که دوباره جلو بروم. من برای برگشت شاید هزار تا «نه» شنیدم. هزار تا نه که میگفتند، برنگرد تو نمیتوانی، تو موفق نمیشوی! ولی همین شنیدن و همین نه گفتنها هرچند یک مدت به من فشار آورد ولی بعد تلاش کردم که نشنیده بگیرمشان و همین باعث شد تا موفق شدم وخودم را توانستم دوباره ثابت کنم. آدم نمیداند چه زمانی میمیرد اما نمیخواستم چند سال بعد یا موقع مرگم این حسرت را داشته باشم که برای زندگیام جلو نرفتم و تلاش نکردم. پیشنهادم به همه آدمها هم همین است که ترس از شکست باعث نشود حسرتی روی دلشان بماند.
سایر اخبار این روزنامه
داستان یک سقوط
راه کنار آمدن با گرانی: تغییر سبک زندگی
سلفیبگیرها در چهارراه استانبول!
چقدر چسبید این تک گل!
مجانی به ورزش خدمت میکنم
به خاطر مشکلات از ملت عذرخواهی میکنم
پول فروش ویزاهای جعلی صرف گنجیابی شد
غرفه شلوغ هلالاحمر در نمایشگاه مهارتآموزی نیروهای مسلح
بیماران رانده شده
تلخ و شیرین زندگی یک رزمیکار محتاط
ساز وآواز در این سو و آن سوی مرزها
ویراژ دزدان از تهران تا افغانستان
نیکزاد، فاطمه و یک تصمیم باورنکردنی
صفحه شهرونگ
السد صفر - پرسپولیس یک
شعب دلار را چند میخرند؟
همسايه و برنجفروش