روزنامه همدلی
1398/04/26
فرهنگ بستهبندی شده را نمیتوان به مردم خوراند
همدلی| امروزه به دلیل گسترش وسایل ارتباط جمعی که امکان تبادل فرهنگی را به شدت و سرعت فراهم کرده است، فرهنگها در هم تنیده شده و هر فرهنگی هم زمان در مکانهای مختلف حضور دارد. ذوقهای فرهنگی، تحول و تغییرات فراوانی پیدا کرده و سلیقهها به صورتهای جدید درآمده است و صنعتگرایی نیز کمک کرده تا این جریان فرهنگی به صورت گسترده و متراکمی در دنیا توسعه پیدا کند.مسئله مدیریت فرهنگی هم به همین نسبت پیچیده است. در توسعه فرهنگ، ابتدا باید هدفها مشخص شوند و نیز لازم است کسانی که میخواهند این هدفها را دنبال کنند دارای دیدگاههای روشنی درباره آنها باشند و به صورت آگاهانه عملکرد خود را دنبال کنند. متاسفانه در ایران، ما بیشتر به صورت ناآگاهانه با مسئله فرهنگ برخورد میکنیم.
فرهنگ نباید ثابت باشد، بلکه باید پویا و متحرک باشد. اگر بنا باشد فرهنگ ثابت باشد، کافی است همان فولکلورها را جمعآوری کنیم و مدعی شویم که فرهنگ ما کامل شد، اما چون فرهنگ با تحولات اجتماعی قرین است، و تحول فرهنگ به معنای رشد و پیشرفت در فکر، عمل و رفتار است، نمیتوان فرهنگ را رها کرد.
اولین مسئله در مدیریت امور فرهنگی این است که مدیر انتخابی در پی چه نوع فرهنگی است. اگر این موضوع روشن نباشد، هر کس در این مقام قرار بگیرد، به این سو و آن سو کشیده میشود. امروز در کشور ما، کشاکشهای بسیاری در جریانات فرهنگی مشاهده میشود، نه تنها میان سنت و مدرنیسم، بلکه این کشاکشها در درون سنت و در درون مدرنیسم هم قابل مشاهده است.از یک طرف، لازم است به این مسئله توجه داشته باشیم که فرهنگ باید مختص به خودمان و منحصر به فرد باشد، و از طرف دیگر، ضروری است بدانیم که در دنیایی زندگی میکنیم که به سمت جهانی شدن و تحولات و تغییرات فکری و بنیادی میرود. مرزهای سنتی و فکری برداشته شده و دیگر مانند گذشته نمیتوان فرهنگ را قالببندی کرد و در مجموعهای قرار داد و فرهنگ بستهبندی شده را به صورت ساندویچ به افراد خوراند.
فرهنگ امروزی، فرهنگی است که در عین تکانها و تزلزلهایی که دارد باید خودانگیختگیها، سنتها و اصالتهای فرهنگی را نیز حفظ کند. بنابراین مدیریت فرهنگی، مدیریتی از نوع ساده نیست. آیا ما موسسهای داریم که مدیر امور فرهنگی، در معنای خاص خود، تربیت کند؟
مسئله امروز ما این است که میخواهیم به طور ارادی و ارشادی فرهنگ را در جامعه خود و در گروههای مختلف اجتماعی، اعمال کنیم و آن را گسترش دهیم . اما چه طرح، برنامه و استراتژی برای این مسئله در نظر گرفتهایم؟ تا این استراتژی وجود نداشته باشد و افرادی در میان نباشند که از این استراتژی درک درستی داشته باشند و بتوانند آن را در سطح مدیریت عملیاتی کنند، هیچ تحولی رخ نخواهد داد.
نهادهای فرهنگی ما دچار سرگردانی هستند. ما در یک جامعه در حال تحول، در حال گذار و پرجوش و خروش که در معرض طوفانهای داخلی و خارجی است زندگی میکنیم. هر کدام از افراد جامعه، مسائل فرهنگی متفاوتی دارند که نه تنها این مسائل مهم است، بلکه چگونگی تبدیل آن به موجودات فرهنگی خلاق، با ذوق و پر انرژی نیز اهمیت دارد.
بنابراین تنوع فرهنگی ما ایجاب میکند که تحول مدیریت فرهنگی را بپذیریم و ببینیم که طبق بررسی و مطالعه دقیق، در هر سطح و چارچوبی که مورد نیاز ماست، به چه چیزهایی نیاز داریم. بحث آزادی در فرهنگ، مسئله بسیار مهمی است. ما نباید یک فرهنگ اجباری و تحمیلی داشته باشیم. فرهنگ را باید افراد هضم کنند و تجلیات آن را نشان دهند. فرهنگ را نمیتوان به صورت بیرونی تحمیل کرد. زمانی که فرهنگ تحمیلی شود، اعوجاج در جامعه به وجود میآید. برای مثال، وقتی نوع لباس پوشیدن تحمیلی شد، باید دید که عاقبت آن به کجا میانجامد. مشخص است که اعوجاج فرهنگی به وجود میآید و گروههای مختلف اجتماعی به سمت انحراف و لجبازی کشیده میشوند و روحیات خاصی پیدا میکنند.
اگر بخواهیم مدیریت صحیح فرهنگی داشته باشیم و از بحران خارج شویم، نخست لازم است کسانی که مدعی اصلاح و ارتقای فرهنگ هستند، چارچوبهای اساسی فرهنگ را تعریف و مشخص کنند و سطح فرهنگی جامعه در گروههای مختلف را تعریف کنند و بشناسند، و این نیاز به دورههای خاص و مطالعات گسترده دارد. بخشی از تولیدات فرهنگی ما، تولیدات سنتی، زندگی، شخصیت و برخوردهای ماست، و مقدار دیگرش صنعت فرهنگ است که میراث عصر مدرن برای ماست. در هر دو زمینه، ما نتوانستهایم پاسخ فرهنگی مناسبی به جوانان، زنان و قشرهای مختلف و فرهیختگان بدهیم.
وقتی پایه و ابعاد فرهنگها مشخص و دارای اعوجاج کمتری باشند، در سطحی قرار میگیرند که حرکت و رشد و خلاقیت پیدا میکنند. یک جوان وقتی وارد فرانسه میشود، ذوق هنری و نمایشیاش نمود پیدا میکند و میداند که در هنر، باید چه چیزی را دنبال کند. اما ما در ایران چه ذوقی داریم؟ چه نوع هنری را میپسندیم و چه مکتبی را قبول داریم؟ مقداری از آن تقلیدی است و همانطور که هست آنها را میپذیریم و حتی در ادبیات و مکاتب ادبی نیز دچار بحران فرهنگی هستیم.
مسئله مدیریت امور فرهنگی به خود فرهنگ باز میگردد و یک برنامه محتوایی است. این مسئله به شکل و فرم باز نمیگردد تا هر مدیری بتواند امور فرهنگی را در چارچوبی خاص اداره کند. این امور، از یک سو، صنعت، و از سوی دیگر، یک شناخت و معرفت هستند. اینها به یک بنیاد فکری نیاز دارند. از طرف دیگر، یک جهتگیری و هدفمندی نیز در کار است که ما باید به صورت ابزاری و درست از اینها استفاده کنیم و آنها را توسعه و به دیگران هم ارائه دهیم تا آنها هم بتوانند از آنها استفاده کنند.
فرهنگ اسلامی از ابتدا، در حدی رشد یافت که توانست با فرهنگهای دیگر تعامل پیدا کند، اما زمانی که درهای آن بسته و قشریگری بر آن مسلط شد، همچنین چارچوبهای خاصی برای آن در نظر گرفته شد، آنگاه به سوی انحطاط کشیده شد و به یک فرهنگ سنتی بدون تحرک بدل شد. در حال حاضر نیز با توجه به تغییرات و تحولات عصر جدید، ما دوباره در مقابل یک چالش جدید قرار گرفتهایم که این مسئله میتواند حرکت، ذوق، تاریخ، شخصیت و هویت ملی ما را به آزمون بگذارد تا ببینیم در برابر این مسائل جدید چه قدر ابتکار، رشد و خلاقیت داریم.
ما در شرایط کنونی با یک حمله دو سویه مواجهیم: هم از جانب مدرنیته و هم از جانب سنت که نمیخواهد فرهنگ از تحول و رشد برخوردار باشد، بلکه میخواهد آن را ثابت نگه دارد. بنابراین اگر درست عمل نکنیم، برنامهریزی نداشته باشیم و مدیریتی صحیح اعمال نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که حرکت صحیحی را انجام دهیم .
در صورتی که در محیطهای فرهنگی، کشاکشهای بیمورد وجود داشته باشد و این کشاکشها نه بر اساس اعتقاد به نوع خاصی از رفتار فرهنگی، بلکه بر اساس مدیریت، قدرت و مسائل فرع بر فرهنگ صورت گیرد، در وهله اول، خود فرهنگ است که قربانی میشود و الگوی فرهنگی در همینجا متوقف میگردد و نمیتوان انتظار داشت فرهنگ در جامعه متحول شود.
از سویی، ما برای تربیت مدیران فرهنگی برنامهریزی مناسب نداریم، و از طرف دیگر، در همان حدی هم که برنامه داریم، برنامهها را پیاده نمیکنیم، زیرا اعتقادی به تخصص نداریم و در رابطه با فرهنگ هم این گمان را داریم که میتوانیم اداره امور آن را به هر کسی بسپاریم. در ابتدا باید این اعتقاد در ما حاصل شود که دنیای امروز، دنیای عمل، شناخت، پیدا کردن راه و وسایل مورد نیاز آن است. این همه به شیوه و دستورالعمل نیاز دارد و باید این مسائل در مدارس و دانشگاه ها پیاده و اعمال شود، سپس در سطح جامعه گسترش یابد، زیرا مسائل فرهنگی در همه جا، از دورافتادهترین روستاها تا سطح شهر تهران حضور دارد و جامعه نیازمند به حضور فرهنگ است. این بدان جهت است که رشد فرهنگی به معنای رشد ذوق انسانها و معادل بهتر فکر کردن و بهتر زندگی کردن است. بنابراین چنان نیست که فکر کنیم اگر فقط چند مدیر فرهنگی داشته باشیم، فرهنگ را اداره کردهایم. در واقع، اگر این کارهای ناقص و غیرتخصصی نباشد، سود بیشتری خواهیم برد.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر معظم انقلاب در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور: دزدی دریایی انگلیس بیجواب نمیماند
دستمزد کارگران را با قیمتهای واقعی تعیین کنید
سیاسیونی که شان و شخصیت خود را حفظ نمیکنند لمپنیسم سیاسی
«همدلی»، دستمزد کارگران در سال جاری را در شرایطی که هزینههای زندگی افزایش قابلتوجهی یافته است، ارزیابی کرد
حسین باهر در نقد برنامهریزی در حوزه فرهنگ: مسئولین حوزه فرهنگی نخست باید بدانند که « فرهنگ »چیست؟
اعظم طالقانی در گفتوگو با همدلی: نمیتوان نیمی از جامعه را نادیده گرفت
فرهنگ بستهبندی شده را نمیتوان به مردم خوراند
همدلی، دلایل استفاده زنان ایرانی از قلیان را بررسی میکند قلیان زنانه شد
سهم هر ایرانی از یارانه، ماهی یک میلیون تومان است!
شهوت حرف زدن و دیده شدن
در چهار سالگی برجام
فساد با نقاب وارد میشود