خودکشی‌ها را جدی بگیریم

در روزهای گذشته آمار‌های مختلفی از خودکشی در کشور ارائه شد که مهم ترین این آمار رشد 5 درصدی خودکشی در سال گذشته بود. البته باید بدانیم که آمار مربوط به خودکشی را معمولا به نسبت جمعیت یک کشور بیان می‌کنند به همین دلیل هم آمار خودکشی در کشور ما نسبت به آمار جهانی پائین تر است اما مشکلی که این روزها در رابطه با خودکشی مطرح می‌شود این است که در کشور ما خودکشی در حال جوانانه تر شدن است؛ یعنی همانطور که آسیب‌های اجتماعی جوانان را به سمت خودش می‌کشاند، آمارهای خودکشی هم در جهتی است که نشان می‌دهد این اتفاق در سنین پائین رایج است و شکل و شمایل جوانانه ای به خود گرفته است.
البته ما در رابطه با خودکشی با 2 موضوع
رو به رو هستیم؛ یکی اقدام به خودکشی و دیگری خودکشی منجر به مرگ. آمار جهانی نشان می‌دهد که اقدام به خودکشی در زنان 3 برابر بیشتر از مردان است اما آمار مرگ و میری که
ناشی از اقدام به خودکشی است در مردان


2 برابر زنان است. این نشان می‌دهد که مردان در خودکشی‌هایشان جدی تر هستند به همین دلیل هم روش‌هایی که در پیش می‌گیرند روش‌های قطعی تری برای مرگ است.
یک ویژگی که کشور ما دارا است این است که خودکشی‌ها رنگ اعتراضی به خود
گرفته اند؛ مهمترین نوع خودکشی‌های اعتراضی هم خود سوزی است، از آن میوه فروشی که رو به روی شهرداری اهواز اقدام به خودسوزی کرد تا پدری که همراه با فرزندش
رو به روی شهرداری تهران اقدام به خودسوزی کرد تا ... ، این‌ها تنها مواردی از خودکشی اعتراضی به شمار می‌آیند.
ما حتی در برخی از شهر‌ها با خود کشی‌هایی رو به رو بودیم که زن هنگام خودسوزی از جایش تکان هم نمی‌خورد و ایستاده و مصمم در آتش می‌سوزد؛ این نشان می‌دهد که آن زن تا چه حد تحت فشارهای روانی قرار گرفته بود که حاضر شده است به این سبک و سیاق خودکشی کند.
خود سوزی با این سبک نشان دهنده اوج احساس بی کسی و تنهایی است، از طرف دیگر این افراد احساس می‌کنند که دیگر موجودیتی ندارند چرا که جامعه و اطرافیان آن چنان این افراد را تحقیر کرده اند که او راهی جز این ندارد. اساس خودکشی نا امیدی است و فرد برای خودکشی به مرحله ای میرسد که اختلال روانی شدید در آن لحظه پیدا کرده است. بنابراین فکر می‌کند که بودن و نبودنش فرق ندارد و بعد هم دست به خودکشی می‌زند. این آمار در کشور ما بالاست به این دلیل که روابطمان به شدت خدشه دار شده است و این روابط هر چه می‌گذرد خدشه دار تر و ضعیف تر
و حتی ضد عاطفی تر می‌شود. فرد در چنین شرایطی آن چنان احساس تهی بودن می‌کند که فکر می‌کند نبودنش بهتر از بودنش است، آستانه تحملش به جایی می‌رسد که دیگر تحمل نمی‌کند و به همین دلیل هم اقدام به خودکشی می‌کند. این موضوع نگران کننده است و باید برای آن چاره ای اندیشیده شود.