گزارش همدلی از نشست «صلح و ضرورت دموکراسی» توسعه دموکراسی؛ آخرین رسالت‌ انقلاب‌ها

همدلی| رضا دستجردی:«روز جهانی دموکراسی» بهترین مناسبت بود تا جمعی از اساتید و فعالان سیاسی و اجتماعی در سرای محله ایوانک جمع شوند و از مشکلات و موانع تحقق دموکراسی در ایران بگویند. برنامه‌ای که با تلاش گروه صلح انجمن جامعه‌شناسی ایران و همکاری معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه دو برگزار شد.
نشست «صلح و ضرورت دموکراسی» به مناسبت بزرگداشت روز بین‌المللی دموکراسی برپا شد و فرصتی برای ارتقای آگاهی ما و جامعه از ارزش‌های صلح و دموکراسی برپا شد. این نشست تلاش داشت با بررسی علمی اهمیت حیاتی صلح و فضیلت‌های دموکراسی در برابر شر جنگ و استبداد، به ارتباط سیستماتیک صلح و دموکراسی بپردازد. گروه صلح انجمن جامعه‌شناسی ایران در راستای رسالت خود تلاش می‌کند با شناخت علمی پدیده صلح، ضمن سهیم‌شدن در پیشرفت‌های علمی، بینش درستی نسبت به صلح در جامعه ایجاد کند. در این برنامه عیلرضا علوی تبار، مقصود فراستخواه، حاتم قادری، پروانه سلحشوری و صادق زیباکلام سخنرانی کردند که گزیده دیدگاهایشان در ادامه می‌آید:
علیرضا علوی‌تبار:
جنگ دموکراسی را به محاق می برد


هم واقعیت‌ها و هم بازنمایی واقعیت‌ها این ذهنیت عمومی را برای ما ایجاد کرده‌اند که ما در مجموعه جامعه‌ای ناشاد، فاقد آرامش و ناامید به سر می‌بریم و این باعث می‌شود همه ما به تکاپو بیفتیم که از این وضعیت خارج شویم. وجه متمایزکننده جامعه ایران وجود مشکلات نیست، یکی هم‌زمانی مشکلات و دیگری درهم تنیدگی مشکلات است. در چنین شرایطی که همه چیز سریع است و امکان پیش‌بینی آن نیست، امکان و فرصت برنامه جامع برای حل مشکلات نیست. بهترین راه، تعریف کردن قواعدی به عنوان قواعد راهنمای تصمیم‌گیری در سطح خرد و خط‌ومشی‌گذاری در سطح کلان است. هم دموکراسی و هم صلح دو قاعده اصلی تصمیم‌گیری هستند که می‌توانند راهنمای ما برای خروج از شرایط فعلی باشند. قاعده دموکراسی در واقع روش تصمیم‌گیری را مشخص می‌کند، یعنی در موقع تصمیم‌گیری سعی کنیم ذی‌نفعان و کسانی را که این تصمیم بر زندگی‌شان اثر می‌گذارد، در فرآیند تصمیم‌گیری مشارکت دهیم. آن موقع هم مسئولیت این تصمیم‌گیری بر عهده همه کسانی است که در فرآیند آن نقش ایفا کرده‌اند، این همان دموکراتیک کردن شیوه و روش تصمیم‌گیری است. اما صلح محتوای تصمیم‌گیری ما را مشخص می‌کند و هدفی است که در تصمیم‌گیری‌ها مشخص می‌کنیم. وقتی از صلح صحبت می‌کنید برای انسان‌ها کرامت ذاتی قائل شده‌اید و یادتان نمی‌رود که انسان‌ها قرار نیست ابزارهایی در خدمت چیز دیگری باشند، چون هر انسان خود غایت است و حفظ حیاتش اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. ما اگر برای کرامت انسانی ارزش قائل هستیم از جنگ پرهیز می‌کنیم، چون در جنگ، اولین چیزی که پایمال می‌شود کرامت ذاتی انسان است و حق حیات انسان از بین می‌رود. اما دموکراسی و صلح با هم پیوند درونی دارند. ملتی می‌تواند از صلح مداوم برخوردار باشد که قدرت دفاعی بازدارنده داشته باشد. این مهم با نظامی‌گری به‌دست نمی‌آید. وقتی شما نظامیان را وارد فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظایر آن می‌کنید در واقع به قدرت دفاعی کشور خدمت نمی‌کنید، بلکه نظامیان را از پشتوانه مردمی خود بی‌بهره می‌کنید. شرط دیگر، تصمیم‌گیری‌های به موقع و مسئولانه است. سیستمی که مسئولیت‌ها را هدر می‌دهد، به موقع نمی‌تواند تصمیم بگیرد، خوب گفت‌وگو نمی‌کند و قدرت اقناعی ندارد نمی‌تواند به صلح دست پیدا کند. از منظر دموکراسی، صلح یک ضرورت است. چه موقع می‌توان به دموکراسی پایدار دست پیدا کرد؟ وقتی انسان‌ها از دغدغه‌های اولیه امنیتی و زیست‌شناخته‌شان فراغت داشته باشند. وقتی تامین امنیت اولویت اول باشد، آن موقع به خیلی چیزها نخواهیم پرداخت. جنگ فضای غیر عقلانی و واکنشی است. در مقابل هر ضربه، باید به جبران و انتقام فکر کرد. خیلی وقت‌ها این واکنش تابع تصمیم‌گیری‌های عقلایی نیست، بلکه ارضای خواست درونی است و سیستم تصمیم‌گیری عقلایی مختل می‌شود. در شرایط جنگی، امکان بهره‌گیری از محاسبات عقلی به حداقل ممکن می‌رسد. در این میان، تصمیم‌ها تابع فشارهای روحی و روانی است که جنگ ایجاد می‌کند. در جنگ، ارزش‌ها جای خود را عوض می‌کنند. در شرایط جنگی امکان دموکراتیزه‌کردن تصمیم‌گیری‌ها به حداقل خود تنزل پیدا می‌کند.
مقصود فراست‌خواه:
جامعه ایران به زمان برای صلح نیاز دارد
من فکر می‌کنم ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به صلح نیاز دارد تا خواست دموکراسی خود را برآورده کند. جامعه ایران جامعه‌ایست که به دلیل تغییرات مهم در متن خود و در زیست جهان اجتماعی، استعداد تجربه یک دموکراسی دو رگه درون‌زایی را در این سرزمین دارد. از سوی دیگر، شرایط سیاسی این جامعه، وضعیت ساختاری و موقعیت آن، جامعه‌شناسی سیاسی و اقتصاد سیاسی ایران اجازه نمی‌دهد که زیست‌جهان جامعه ایران، از دموکراسی بهره‌مند شود. من از این وضعیت با عنوان «جرم بحرانی» یاد می‌کنم. جامعه‌ای که به لحاظ صفات جمعیتی و تغییرات در آن، شدیدا گرفتار تب دموکراسی است ولی نمی‌تواند آن را مستقر کند. 75درصد جامعه ایران شهرنشین است، بعد خانوار از 5 به 3.5 نفر رسیده است، ساختارهای پدرسالار تغییر کرده، میزان سن افراد 30سال شده است، 85درصد جامعه باسواد است، 14میلیون نفر در ایران تحصیل‌کرده دانشگاهی هستند، 800 هزار دانشجوی تحصیلات تکمیلی داریم، در 20 سال گذشته مقالات علمی50 برابر شده است، و مجموع رشد و تغییراتی که در جامعه اتفاق افتاده است و به روشنی دیده می‌شود.
جامعه ما دچار تناقض‌ها و جرم بحرانی است. به طور متوسط هر ایرانی، در طول شبانه روز 2 ساعت و 10 دقیقه از رسانه‌ها استفاده می‌کند و ضریب نفوذ اینترنت به 80 درصد رسیده است. جامعه ایران اندامی در حال رشد است که لباس‌های تنگ مندرسی بر آن تحمیل شده است. در واقع، لباس‌های ساختاری بر این قامت جامعه ناساز شده است. جامعه‌ای که عقلا در آن هست ولی عقلانیت در آن وجود ندارد. سیستم‌ها کودن هستند، ولی آدم باهوش در آن وجود دارد. جامعه‌ای که در تب تحول‌خواهی، صلح‌جویی و پرهیز از خشونت است، اما شکاف بین ملت و دولت وجود دارد، با این وجود زندگی همچنان در آن جاریست.
جامعه ایران نیاز به زمان صلح‌آمیز در درون و بیرون دارد تا پروسه رشد و توسعه خود را به جایی برساند و از ثمره‌اش که دموکراسی، حقوق بشر و زندگی صلح‌آمیز است بهره‌مند شود. متاسفانه بازیگران سیاست این زمان را از جامعه ایران سلب می‌کنند و منافع بین‌المللی را از ایران می‌گیرند. همچنین بخش‌هایی از حکمرانان جامعه در داخل، زمان صلح‌آمیز را از درون و بیرون از جامعه ایران می‌گیرند و نمی‌گذارند ایران آن پروسه رشد درونی خود را به جایی برساند. در این میان ممکن است بحرانی بودن این جرم به جایی برسد که خیلی دیر شود و کل جامعه به هم بخورد، پروسه رشد آن مختل شود و هزینه‌های جبران‌ناپذیری برای جامعه ایران داشته باشد. با این شرایط تکلیف صلح و دموکراسی در ایران چه می‌شود؟ اگر به موانع صلح و دموکراسی قدری وسیع‌تر بیندیشیم و عمیق‌تر به آن نگاه کنیم می‌بینیم موانع بسیار عمیق پیش روی آن است و ما اکنون داریم چوب خام‌اندیشی‌های کنش‌گران تحول‌خواه‌مان را در یکی دو نسل گذشته و چوب کنش‌گری‌های خودمان را می‌خوریم. دولت به مثابه حقیقت تمام موضوع مورد بحث دیگری است. وقتی دولت به معنای حقیقت است به ناگزیر باید با دشمنان خود جنگ کند، لذا نمی‌تواند صلح را پیش ببرد. باید آنقدر با دشمنان خود بجنگد که حقیقت در جهان مستقر شود، لذا نمی‌تواند برای دموکراسی کاری کند چون متولی آن حقیقت است و نباید بگذارد مردم از این حقیقت خارج شوند. در حالی که معلوم نیست از نتایج دموکراسی، حقیقت دربیاید، چون عدم قطعیت دارد. دموکراسی بیش از آنکه یک حقیقت تمام باشد یک ضرورت تمام است، یعنی تکنیکی است برای تولید رضایت عمومی و توافق اجتماعی. موضوعیت دولت به اندازه انجام خدمات سفارش شده از سوی جامعه به اوست. به این معنا دولت تقدسی ندارد، صرفا طرف یک معامله است. مرحوم حائری، حاکمیت و دولت را در سنتی‌ترین تعریف خود، وکالت می‌داند مورد دیگر دولت به نام حقیقت اخلاقی است. دولت اگر حقیقت اخلاقی را در تصرف خود داشته باشد بساط محتسبی به راه می‌اندازد و سبک زندگی مردم را به نام آن حقیقت اخلاقی کنترل می‌کند. دعاوی هژمونیک مورد حائز اهمیت دیگری در این حوزه است. هر کشوری که دعاوی هژمونیک داشته باشد امکان زندگی صلح‌آمیز را با دیگر اقوام و ملل در تمام سطوح تضییع و تهدید می‌کند. صدور انقلاب نوعی دعاوی هژمونیک است که روابط صلح‌آمیز و بازی صلح را بر هم می‌زند.
یکی دیگر از موانع دموکراسی در ایران، وزن تاریخ ایران است که زیاده از حد به نظر می‌رسد. وقتی وزن تاریخ زیادی سنگین است همواره سرمان رو به عقب است و همه چیز را از تاریخ جستجو می‌کنیم، در حالی که ملت باید از لحاظ تاریخی سبک‌بال شود تا تجربیات تازه کسب کند، در موقعیت‌های تازه قرار گیرد، پراگماتیستی عمل نماید و مصلحت را ببیند. در واقع، وزن تاریخ او را از خلق آینده‌های بدیع و فهم موقعیت‌های جدید محدود نکند. وقتی بخواهیم همه چیزمان را با تاریخ رفع و رجوع کنیم، نیل به دموکراسی سخت می‌شود. دموکراسی با کثرت و نا اطمینانی به پیش می‌رود. ظرف ذهنی و روحی و درک و فهم و بلوغ انسانی می‌خواهد که انسان قبول کند که نتیجه معلوم نیست، از طریق گفت‌وگو در می‌آید و از پیش اصرار بر یک نتیجه ندارد. سایه‌اندازی ایدئولوژی بر زندگی، کمال‌گرایی و مناسبات مخدوش دین و دولت مواردی هستند که دموکراسی را در ایران مناقشه‌انگیز کرده‌اند. خلق نهاد دین و دولت هم شرایط و امکان را هم برای صلح و هم برای دموکراسی مشکل کرده است.
از طرف دیگر نباید ریشه‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی را برای نیل به دموکراسی در نظر نگیریم. یک ساده‌سازی تقلیل‌گرایانه سیاسی هم وجود دارد که می‌گوید تمام مشکلات ما از طرف حاکمان است، در حالی که این‌طور نیست. دموکراسی چیزی نیست که صرفا از بالا از ما دریغ می‌دارند. بلکه مقداری از مشکلات دموکراسی از رفتارها، فرهنگ، طرز تفکر، خلق و خو و قواعدی که با آن زندگی می‌کنیم شکل می‌گیرد. نکته دیگر، شخصیت و منش نخبگان است که نیل به دموکراسی را در این کشور مشکل کرده است. به جای اینکه ابتکار عمل تحول‌خواهی‌ها در ایران به‌دست نخبگان بیفتد، به‌دست آدم‌های تندرو، خشونت‌طلب و فرصت‌طلبی افتاده که نه صلح‌اندیش‌اند و نه دموکراسی‌خواه. اینجا نادموکراسی نوعی نابختیاری است که ما از بد حادثه گرفتار نادموکراسی در ایران شده‌ایم. به قول مولانا این ملت دچار سوءالقضا شده است و ابتکار عمل دست نخبگان نیفتاده است.
چیزی که امروز برایمان مهم است، زمان صلح‌آمیزی است که بتوانیم پویش‌های دموکراسی‌خواهی خودمان را دنبال کنیم. بدون صلح در درون و بیرون، دموکراسی در حال ظهور در ایران دچار شکست خواهد شد. در واقع ما نیازمند یک دیپلماسی عقلانی برای صلح در بیرون و مذاکرات چندجانبه هستیم که امروز یک ضرورت است و از سوی دیگر آشتی در درون، صلح میان ملت و دولت و عقلایی که از طریق انتخابات آزاد، تقسیر حقوقی قانون اساسی، استفاده از ظرفیت‌های آن مثل همه‌پرسی و اصلاحات قانون اساسی فرصتی ایجاد کنند که فرآیند رشد دموکراسی از درون جامعه ایران خود را به جایی برساند.
حاتم قادری:
تردید دارم صلح و دموکراسی لازم و ملزوم یکدیگر باشند
ما یک شیعه سیاسی در صدر اسلام داریم که با امروز قابل قیاس نیست. در صدر اسلام یک شیعه سیاسی داشتیم که دچار تحولات و تغییرات بسیاری شد
در دهه 40 در تقابل میان سنت و مدرنیته سعی بر آن شد که هویت‌یابی کنیم، با غرب تناظر برقرار نماییم، بعد به دنبال نوعی پدیداری اسلام سیاسی هم رفتیم. قبل از آن اسلام سیاسی به این معنا وجود نداشت. در واقع این پروژه با افکار و آثار جلال آل‌احمد، شریعتی و نظایر آن، وارد فاز جدیدی شد. اسلام سیاسی خود را میراث‌دار تشیع تاریخی برساخته تاریخ می‌بیند. من تردید دارم که صلح و دموکراسی لازم و ملزوم یکدیگر باشند. این را می‌پذیریم که ما استعدادهای دموکراتیک در جامعه داریم، ولی به نظر من فرصت‌های اینکه جامعه دموکراتیک شویم را در اساس از دست دادیم، در آینده هم این امکان وجود ندارد. ما می‌گوییم دموکراسی می‌خواهیم ولی اینکه چه آمادگی‌هایی برای این کار وجود دارد و چه مدل‌هایی از آن می‌خواهیم مشخص نیست. من فکر می‌کنم با وجود انسداد سیاسی، زوال اخلاقی، فساد مالی، بحران‌های قومیتی، منطقه پر آشوب و جغرافیای آسیب‌پذیر امکان ندارد به دموکراسی برسیم.
پروانه سلحشوری:
اخلاق را برای موارد دیگر ذبح کرده‌ایم
بحث پایه جنگ و صلح، بحث خشونت در خانواده‌هاست که همچنان خصوصا در جوامع شرقی موجود است. ما از یک طرف بحث از سازگاری ایرانی می‌کنیم، از طرف دیگر از خشونت سخن بر زبان می‌آوریم که خشونت در خانواده، مدارس یا خیابان‌ها نظایر آن است. متاسفانه ما در فرهنگ عمومی کشور، نسبت به یکدیگر، تاب‌آوری نداریم. وقتی بحث از دموکراسی می‌شود خود جامعه باید اول تحمل این را داشته باشد که در طرح مدنی دموکراتیک باشد. تاکید من بر سطح فرهنگ و اجتماع است تا حوزه سیاسی. خود ما چقدر قائل به شنیدن حرف‌های دیگران هستیم، چقدر قائل به احترام‌گذاردن به یکدیگر هستیم؟ اما موضوع دیگر آن است که کشورهای حامی دموکراسی برای ورود به جنگ، اقناع‌سازی افکار عمومی‌شان را بسیار مهم می‌دانند، چون می‌دانند باید به مردم پاسخ‌گو باشند. امروز هم می‌خواهند افکار عمومی جهان را به خاطر مسائل سیاسی علیه ایران قانع کنند. ما زیاد شنیده‌ایم که در ایران می‌گویند کشور به یک رضاشاه نیاز دارد؛ یا مثلا در مدارس می‌بینید که یک معلم مستبد موفق‌تر است. این نشان می‌دهد که نظام دموکراتیک در ایران جواب نمی‌دهد. در واقع خود ما خیلی آماده تجربه و پذیرش دموکراسی نیستیم. من به شدت دغدغه فروپاشی اجتماعی و اخلاقی جامعه را دارم. ما داریم جامعه‌ای را به جوانان‌مان تحویل می‌دهیم که فوق‌العاده بی‌اخلاق است و در آن، اخلاق برای جاهای دیگر ذبح می‌شود. هیچ نهادی نمی‌تواند جامعه را نجات دهد. این خود مردم هستند که با اخلاق، مهربانی و صلح‌جو بودن می‌توانند راه سعادت خود را پیش ببرند. وجود صلح، دموکراسی را فراهم خواهد کرد و اگر دموکراسی وجود داشته باشد آنقدر حاکمان پاسخ‌‎گو خواهند بود که نگذارند مردم در ورطه جنگ بیفتند.
صادق زیباکلام:
ایدئولوژی تحمل مخالف را ندارد
چرا انقلاب‌ها ختم به دموکراسی نمی‌شوند؟ من سال‌ها پیش از یک نویسنده گمنام انگلیسی خواندم چون در انقلاب‌ها کسانی به قدرت می‌رسند که با آنها به جز با خشونت، زبان خشونت و رفتار خشونت‌آمیز به هیچ شکل دیگری رفتار نشده است، اساسا خشن هستند. به نظر من برخی شواهد و قرائن را می‌توان به این تحلیل اضافه کرد. یکی از آن مواردی که حداقل باعث می‌شود دموکراسی به وقفه بیفتد چیزی است که من به آن «گفتمان انقلاب» می‌گویم که عموما انقلاب‌ها در جهت دموکراسی، صلح و فاصله‌گرفتن از خشونت نیستند، بلکه در پی ترویج خشونت و ترویج رادیکالیزم هستند.. عنصر دیگر این است که نیروهای انقلاب که بعضا در تضاد و دشمنی با هم هستند با هم همکاری می‌کنند، مثل مجاهدین، فداییان خلق، حزب توده، نهضت آزادی، مبارزین کرد، کانون نویسندگان، جبهه ملی، کنفدراسیون و نظایر آن که با وجود فاصله‌های عمیق با هم همکاری داشتند. پس اجتناب‌ناپذیر است که درگیری بین افکار مختلف رخ دهد. عنصر بعدی تقدیس خشونت است. انقلاب‌ها خواسته یا ناخواسته متمایل به خشونت می‌شوند، چرا که انقلابیون مجبور هستند رقبا را از صحنه خارج کنند، لذا خشونت و قلع و قمع به نحوی حالت تقدس پیدا می‌کند. به علاوه هر چه از رژیم قبل به جای مانده، خائنانه و نفرت‌انگیز است و باید نابود شود. بنابراین وقتی به اقدامات دادگاه‌های انقلاب و اشخاصی مثل خلخالی بر می‌گردیم با این پرسش اساسی روبه‌رو می‌شویم که آنها چه کردند که باید اعدام می‌شدند؟ پس به همان نسبت که خشونت نسبت به رژیم پیشین امری مقدس می‌شود، گذشت، بخشش، حکایت از وابسته بودن، محافظه‌کاری و انقلابی نبودن، غیر قابل بخشش می‌شود. به همین خاطر است با وجود اینکه مهندس بازرگان تلاش‌های بسیاری برای جلوگیری از اعدام‌ها صورت داد، ولی می‌بینید کسی که مردم برایش هورا می‌کشند و نسبت به او ابراز احساسات می‌کنند خلخالی است. دلیل دیگری که چرا انقلاب‌ها به سمت خشونت می‌روند رسالت ایدئولوژیک آنهاست که انقلاب‌ها برای خود قائل هستند. انقلاب‌ها مجبور می‌شوند به خاطر ایدئولوژی خود به سمت خشونت بروند. دلیل دیگر به سرشت ایدئولوژی برمی‌گردد. ایدئولوژی نمی‌تواند قبول کند که مخالف وجود دارد، چون مطلق است و هر کس در مقابل آن بایستد مزدور، خائن و وابسته قلمداد می‌شود. اینها دلایلی هستند که انقلاب‌ها ختم به دموکراسی نمی‌شوند. در این میان، برخی دلایل جامعه‌شناسی هم دخیل هستند. اصولا در کدام جوامع انقلاب صورت می‌گیرد؟ در جوامعی که از لحاظ توسعه سیاسی عقب مانده‌اند. در جوامع پیشرفته از نظر توسعه سیاسی انقلاب رخ نمی‌دهد. متاسفانه آخرین وظایف و رسالت‌هایی که رژیم‌های انقلابی برای خود قائل می‌شوند پیشبرد و توسعه دموکراسی است. به نظر من فکر هر تغییر و تحولی برای آینده ایران باید از مسیر دموکراسی و تقویت نهادهای دموکراتیک عبور کند.
سایر اخبار این روزنامه
گزارش همدلی از سیاست‌های چندگانه در زمینه پوشش گره کور روسری زنان پیامدهای حمله به آرامکو در گفت و گو با مهدی مطهرنیا کارشناس روابط بین الملل: آمریکا در صدد ایران هراسی است وحید جلیلی به حسین محمدی تاخت، حسین صفارهرندی و پسرش به جلیلی جنجال برای فتح صدا و سیما آمار تامل‌برانگیز فرماندار تهران ۸۴۴ راننده سرویس مدرسه لیسانس هستند و تعدادی هم فوق‌لیسانس و دکتری! گزارش «همدلی» از حال و هوای بازار لوازم‌التحریر در آستانه مهر نوشتن پرهزینه شد گزارش همدلی از نشست «صلح و ضرورت دموکراسی» توسعه دموکراسی؛ آخرین رسالت‌ انقلاب‌ها عبدالله ‌ناصری تمایل آشکار صدا و سیما به یک جناح خاص سوالات بی‌پاسخ علی مطهری از کیهان در ماجرای خودسوزی سحر اگر مشکل روحی داشت چرا پرونده تشکیل شد؟ عبدالله ‌ناصری تمایل آشکار صدا و سیما به یک جناح خاص سمت و سو‌های تهدیدات نظامی جدید واشنگتن در قبال تهران روحانی در پنجمین اجلاس سران ایران، روسیه و ترکیه : افزایش همکاری سه‌جانبه ضامن حل بحران سوریه