آنگاه، که...!

علی مندنی پور‪-‬ آنگاه‌، که معیارِ رای تو، فقط حضورِ داوطلب نمایندگی مجلس در مراسمِ عمومی‌ات باشد ،
دیگر از نبودِامکاناتِ بهداشتی ، درمانی ، دارو و کمبودپزشک در بیمارستان گِله نکن!
آنگاه،که نه بر مبنای مصالح و منافعِ عمومی، بَل با حساب و کتاب و در راستای تامین منافعِ فردی، گروهی، خطّی و باندی، رای می‌دهی، اندیشه حمایت و صیانت از حقوق عمومی‌را از سر بِدَر کن!
آنگاه، که قوم و جناح، ذهن و فکر‌ تو را به خود مشغول و حرف اوّل و آخر در تعیین سرنوشت آینده ات را رقم می‌زند، سخن از «آزادی اراده» ادّعایی بیش نبوده، نه فقط خود فریبی، که مردم فریبی محض است!


آنگاه، که واژه‌های اعتباری و قرار دادی چون: سرحدّ و گرمسیر ، بالا و پائین و...ملاک ومعیارِ رای توست، از فقر وفساد و نداری و گرسنگی و آوارگی و دربدری ناله نکن!
آنگاه ، که به هوایِ وعده‌ و وعید‌های بدون پشتوانه به کاندید‌ای مورد نظر رای می‌دهی ، از نبودِ امکاناتِ آموزشی، رفاهی و تفریحی مناسب در شهر ودیارت شِکوِه و شکایت نکن!
آنگاه، که با هدفِ راه انداختنِ کار شخصی‌ات، رای خود را به صندوق انداختی، دیگر از مرگِ عزیزان در جاده‌های بی‌رحم فریادِ «واویلا»،سر نده، چرا که سهم ات را پیشاپیش دشت کرده ای!
آنگاه، که رای‌ات را به چند ده هزار تومانِ
نا قابل طاق زدی، معامله ای صورت گرفته ، ثمن و مبیع ردّ و بدل شده! و «خریدار » وظیفه دیگری در قبالِ فروشنده ندارد!
آنگاه، که جهت و مسیرِ رای‌ تو را عقل و اندیشه‌ رقم نمی‌زند و همه چیز را به «تقدیر» واگذار کرده ای، منتظر معجزه‌ای به نامِ «تغییر» نباش! حقّ مطالبه‌گری نداری، چرا که راه تعقّل و اندیشه را پیشاپیش روی خود بسته‌ای!
آنگاه، که بدونِ شناخت رای می‌دهی، بدان معناست که هم به خود و هم به دیگرِ شهروندان جفایِ آشکار روا داشته و حقوقِ حقّه آنان را نادیده گرفته ای!
آنگاه، که هیجانی و احساسی رای می‌دهی، هرگز چشم به راه انتخابِ «اصلح»،«کار آمد» و«شایسته » نباش! وقتی، بر مدار ِحقّ وحقیقت و پیشینه خوب انتخاب نکنی، در انتظارِ ادایِ «تکلیف» از جانبِ «منتخب» نباش!
آنگاه، که نداشتنِ تخّصص،تظاهر، ریا،
دو رنگی و... در زمره شاخصه‌های انتخابِ توست، سخن از برابری، برادری، عدالت و احسان، تعاون، یاری و همکاری در دایره انصاف نمی‌گنجد!
آنگاه، که از شجاعت، صداقت، مردم‌مداری و امانت‌داری به‌عنوان شاخصه‌های بنیادی در جوهره وجودی کاندیدای مورد نظرت خبری نیست و تو به سخنرانی‌ها‌ی، تکراری، غیرکاربردی،کلیشه‌ای و حرکت‌های پوپولیستی و ادّعاهای بدون پشتوانه و پوچ او رای می‌دهی، توسعه همه جانبه، متوازن و پدیدار و در نتیجه واژه‌هایی چون پیشرفت، تغییر و تحوّل حرف‌های مفتی بیش نیستند!
آنگاه، که شایستگی، لیاقت، دانش و آگاهی را در چگونگی و چرایی انتخاب، ملاکِ و معیار قرار ندهی، روا نیست، به خود اجازه‌ دهی از: بیکاری،گرانی، تورّم لجام گسیخته، فساد، آسیب‌ها و انحراف‌ها، پشت پا زدن به ارزش‌ها‌، شکاف عمیق بین نسل‌ها، فرار مغزها، گسیختگی نظامِ خانواده، لهیب آتش ویرانگرِ مواد مخدّر، تبعیض، نابرابری، بی‌عدالتی، سفره‌های خالی،شکم‌های گرسنه، جامه‌های پاره، جسم‌های خسته و کوفته و از هم مهّم‌تر سَیر قهقرایی اخلاقِ فردی و جمعی این روزهای جامعه و....در قالب‌های گوناگون: اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بنالی و به زمین و زمان بد و بیراه بگویی و آه و ناله ونفرین سر دهی! چه، خود در خلقِ این نابسامانی‌ها کم و بیش سهم داشته و داری!
آنگاه‌،که در انتخابی اینچنین حیاتی و سرنوشت ساز فقط به خواسته‌ها و آرزوها و تمنیّات خود، نزدیکان و یاران گرمابه و گلستانت فکر می‌کنی و بس، به تشکیلِ یک مجلس توانمند، قانون مدار، شجاع، کار آمد، کار بلد و مدافعِ تمام عیارِ حقوقِ مردم
امیّد نبند!
آنگاه‌که، اخلاق و عمل به تعهّد را در کاندیدای موردنظر، بی‌رنگ و یا کمرنگ ببینی و این اصلِ مهّم و کارا را نادیده بگیری و شانسی انتخاب کنی! رَه به جایی نخواهی برد، هم خود پیشاپیش قافیه را باخته‌ای و هم شهروندان را دست کم‌ برای مدّت ۴ سال و شاید هم سال‌ها به میدانِ باخت کشانده‌ای!
آنگاه که...!
و کلام‌‌ پایانی آنکه: همه این کژی‌ها و کاستی‌ها، خواسته و ناخواسته، میوه تلخ درختِ باغِ اندیشه من و تو و دیگر "باغبانانِ" عرصه: فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست این دیار در جامه و جایگاه‌های گوناگون است که آرام آرام در گذرِ زمان در این مزرعه بزرگ ریشه دوانده و به بَر نشسته‌اند! از یاد نبریم همّت و حمایتِ اهلِ درد و درک و همه علاقمندان و دلسوزانِ این کهن سرزمین، پشتوانه محکم و داروی شفابخش این زخمِ زشتِ زمانه ماست! دردی جانکاه که شوربختانه، دانسته و‌ای بسا نادانسته خود به تکثیرِ سلّول‌هایِ بدخیم آن در پیکر نحیفِ جامعه با اَعمال و رفتار و گفتارِ نپخته و نسنجیده‌مان دامن زده و می‌زنیم!