روزنامه آرمان ملی
1399/02/01
چين قدرت جهان سوم را افزايش داد
جهان در دوران پساکرونا چه تغييراتي خواهد داشت؟ انسان پس از کرونا در چه ساحتهايي با گذشته تفاوت خواهد کرد؟با شيوع ويروس کرونا، جهان تحت سلطه سرمايهداري انحصاري به شدت زير سوال رفته است. اين وضعيت درباره نظام سياسي سرمايهداري نيز وجود داشته است. اين در حالي بود که ترامپ همچنان تلاش ميکرد هژموني آمريکا را حفظ و بلکه افزايش بدهد. بورژوازي آمريکايي همواره به دنبال اين رويکرد بوده و در شرايط کنوني نيز به دنبال هژموني جهاني است. اين در حالي است که حزب دموکرات بيشتر خواستار چندجانبهگرايي هستند. حزب دموکرات به اين نتيجه رسيده که اين هژموني به صورت يکجانبه نميتواند ادامه پيدا کند. از جنبه اقتصادي نيز در يک دهه اخير چين در مقابل اقتصاد آمريکا، اتحاديه اروپا و ژاپن به عنوان کارگاه صنعتي جهان شناخته شده است. مهمترين مزيت اين اتفاق اين است که ما ديگر با تک هژموني اقتصادي آمريکا و متحدانش در جهان مواجه نيستيم. در گذشته ژاپن و کشورهاي اروپايي قادر نبودند با هژموني اقتصادي آمريکا مقابله کنند. با اين وجود با ظهور چين به عنوان يک قدرت نوظهور اقتصادي اين معادله بهم خورده است. در کنار چين اقتصادهاي نوظهور ديگري مانند هند، روسيه، برزيل و تاحدودي نيز کره جنوبي در عرصه جهاني تأثيرگذار شدهاند. به همين دليل نيز جهاني شدن توافقي يا قانوني در دستور کار قرار گرفته است.
آيا اين اتفاق به دليل شيوع ويروس کرونا بوده است؟
شيوع ويروس کرونا نشان داد که نظام تأمين اجتماعي جهاني و عدالت اجتماعي آسيب پذير است. به همين دليل اين ضرورت وجود دارد که درباره حقوق شهروندي جهاني گفتوگو صورت بگيرد. جهاني شدن نه تنها در زمينه اقتصادي است ، بلکه در زمينه جهاني شدن جامعه نيز هست. جهاني شدن جامعه نيز بايد به صورت توافقي صورت بگيرد. در گذشته اين اتفاق درباره مقابله با تروريسم به وجود آمده بود و کشورهاي جهاني روي مقابله با تروريسم توافق کرده بودند. هر چند در اين وضعيت آمريکا تلاش ميکرد به صورت يکجانبه خود را فرمانده مقابله با تروريسم نشان بدهد. آمريکا در زمان ترامپ حداقل دو هزار ميليارد دلار در منطقه خاورميانه هزينه کرده است. در چنين شرايطي به صورت مسخرهاي عنوان ميکند اگر صندوق بينالمللي پول مبلغ پنج ميليارد دلار را به ايران بدهد ايران اين پول را صرف تقويت تروريسم خواهد کرد. اين در حالي است که داعش و طالبان توسط آمريکا ايجاد شد. ايران با پنج ميليارد دلار کار خاصي نميتواند بکند. اين در حالي است که دولت براي تأمين مايحتاج روزمره خود با مشکلاتي مواجه است. هر چند بنده معتقدم دولت در ايران بهرغم مشکلات مالي زيادي که داشت در مقابل کرونا عملکرد قابل قبولي داشت و موفق شده وضعيت را تحت کنترل خود قرار بدهد. ايران داراي يک جامعه مدني بسيار توانمند است که همواره با تضادهاي مقابل خود به خوبي مبارزه ميکند و تضادهاي فرعي را نيز کنار ميگذارد. به همين دليل نيز ايران بدون بودجه کافي موفق شده از بحران کرونا عبور کند و به مرحله مهار اين بيماري برسد. هر چند اين اتفاق به راحتي رخ نداده و سختيهاي زيادي داشته است. آمريکا با دو هزار ميليارد دلار هم نميتواند مانند ايران کرونا را مهار کند. اين مسائل از نظر عيني وجود دارد. با اين وجود عينيت هيچگاه کافي نيست. اين مسائل نشان ميدهد که جهان کهنه نميتواند با وضعيت موجود ادامه پيدا کند. اين در حالي است که جهان جديد نيز نميتواند متولد شود. دليل آن نيز اين است که براي متولد شدن جهان جديد برنامه جايگزين مورد توافق مورد نياز است. جهان جديد خودبهخود متولد نميشود. جهان جديد با نفي هژموني موجود متولد نميشود، بلکه بايد برنامه جايگزين مورد توافق عرضه شود تا چنين اتفاقي رخ بدهد. اين برنامه نيز بايد نتيجه «برد- برد» به همراه داشته باشد. در چنين شرايطي کساني که عنوان ميکنند بايد در لاک خود رفت تا جهان جديد متولد شود در اشتباه هستند. مليگرايي انتقامجويانه نفي کودکانه هژموني موجود است. هژموني چندجانبه بايد تعريف شود و در اين زمينه نيز ايران ميتواند نقش مهمي ايفا کند. اين نقش هم ميتواند براي منافع ملي ايران دستاوردهاي مثبتي به همراه داشته باشد و هم براي ديگر کشورهاي جهان سوم.
آيا نگاه شما به جهان جديد يک نگاه تاريخي است؟ يعني از يک مقطع زماني خاص جهان جديد متولد ميشود؟ يا اينکه تولد جهان جديد نيازمند التزامات و ضرورتهايي است که شما اين ضرورتها را مشاهده ميکنيد؟
براي جهان جديد بايد التزامات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حقوق شهروندي جديد براساس عدالت اجتماعي تعريف شود. بخشهايي از اين جهان جديد در درون آمريکا و توسط دموکراتها و اوباما تعريف شده است. اين تعاريف را به عنوان کف مذاکره بايد جدي گرفت. چندجانبهگرايي جهاني و ميثاق برسر توسعه از مهمترين مسائل مطرح شده است. در دوره رياست جمهوري اوباما در سئول اجماعي بر سر توسعه شکل گرفت که جاي اجماع واشنگتني درباره توسعه را گرفت. اين اجماع يک پيام مهم داشت که ما براي توسعه قرار است توافق کنيم. به همين دليل نيز اوباما به سئول سفر کرد. متأسفانه اين رويکرد در برخي از کشورها و از جمله ايران با اين ديدگاه که همه مثل هم هستند ناديده گرفته شد. «سمير امين» اقتصاددان راديکال جهان سومي معتقد است: «بايد دوباره به سمت يک جهاني شدن توافقي حرکت کرد که در گذشته وجود داشت و توسط نئوليبراليسم و پيامدهاي ناشي از فروپاشي شوروي از بين رفت». وي معتقد است قدرت کشورهاي جهان سوم در گذشته بيشتر بوده است. در جهاني شدن توافقي با وجود قدرت نوظهوري مانند چين امکان چانهزني کشورهاي جهان سوم افزايش پيدا کرده است. چين به عنوان دومين قدرت اقتصادي جهان که در آينده به قدرت اول تبديل خواهد شد سبب به وجود آمدن رويکردي مبني بر تقويت برنامههاي زيرساختي ديگر کشورهاي جهان سوم شده است. اين در حالي است که خود چين نيز در اين زمينه برنامههاي خود را اعلام کرده است. قرار نيست چين در اين زمينه ايثار کند اما ميتواند به اجراي برنامههاي زيرساختي کشورهاي جهان سوم کمک کند. کشورهاي اروپايي نيز پس از فشارهايي که ترامپ به آنها وارد کرده در اين چندجانبهگرايي توافقي به دنبال اين هستند که يک نظام مالي قوي را جايگزين نظام فعلي خود کنند. البته اين اتفاق به سادگي امکانپذير نيست. تجربه جهاني نشان داده هر زمان نظامهاي مالي در وضعيت تغيير قرار گرفتهاند جنگهاي جهاني نيز آغاز شده است. ايران بايد متوجه باشد که اين فرايند طولاني است. به همين دليل نيز بهانهجويان و دلواپسان بايد متوجه اين قضيه باشند که نميتوان نظام جهاني را به يکباره از نظر سياسي و نظامي مورد هدف قرار داد. براي اينکه نظام مالي تغيير کند يک پروسه ده ساله نياز است. در نتيجه دوران زايمان جهان جديد حداقل ده سال طول خواهد کشيد. کساني که به دنبال زايمان زودرس جهان جديد هستند بايد متوجه اين نکته باشند که شتابزدگي در اين زمينه سبب خواهد شد مادر جهان جديد سرزايمان از بين برود.
جهان جديد تنها براساس توافق اقتصادي و ميثاق برسر توسعه شکل خواهد گرفت؟ تکليف منازعات سياسي در اين بين چه ميشود؟ آيا منازعات سياسي ميتواند اين پروسه را متوقف کند؟
واقعيت اين است که در شرايط کنوني سازمان ملل متحد سازمان دولتهاست و نه ملتها. اين در حالي است که اتحاديه اروپا آينده جهان را از نظر سياسي نشان ميدهد. اتحاديه اروپا هم اتحاديه دولتها و هم اتحاديه جوامع مدني کشورهاي اروپايي است. اين شکل جديدي است که ساختارهاي جايگزين و جديد جهاني بايد به نوعي از آن الگوبرداري کند. اين فرايند نيز يک فرايند طولاني است. در نتيجه الگوي آينده جهان براساس هم پيوندي جامعه مدني و دولتها شکل خواهد گرفت.
آيا کرونا سبب تقويت ناسيوناليسم و اخلال در روند جهاني شدن شده است؟ آيا به همين دليل ضرورت جهاني شدن توافقي به وجود آمده است؟
کرونا هم پيوندي جهاني را که در گذشته به شکلهاي ديگري بروز کرده بود را دوباره شکل داده است. مارکس در صدو پنجاه سال پيش وضعيت سرمايهداري را پيشبيني کرده است. مارکس معتقد است: «سرمايهداري با توسعه نيروي مولد، مراودات اقتصادي را به صورت اجتناب ناپذير جهاني خواهد کرد». همه ملتها نيز به صورت جبري در همين مسير قرار خواهند گرفت که مشاهده کرديم اين اتفاق نيز رخ داد. پس از اين سرمايهداري به يک قدرت بيگانه با جامعه تبديل خواهد شد. آمريکا نمونه بارز اين اتفاق است. مارکس معتقد است که اين قدرت بيگانه شده با جامعه در نهايت خود را به همه مردم جهان آشکار ميکند. در چنين شرايطي يک مراوده جهاني شکل خواهد گرفت که به توسعه همه کشورها از جنبههاي مختلف منجر خواهد شد. در شرايط کنوني ما در آستانه اين وضعيت قرار گرفتهايم. اين کلان روند را مارکس مانند بحرانهاي ديگر سرمايهداري پيشبيني کرده است. در اين کلان روند تاريخي انسانها به دنبال مراوده جهاني هستند. کساني که در چنين شرايطي از مليگرايي دم ميزنند بايد اين نکته را در نظر داشته باشند زماني که امکان فروش نفت براي آنها مهيا نيست مليگرايي نيز معناي خود را از دست ميدهد. اگر اين سخنان از زبان چپها زده شود جاده صاف کن فاشيسم خواهد شد و اگر فاشيستها اين مسائل را مطرح کنند سرنوشتش از هم اکنون مشخص است. در چنين شرايطي هيچ صنعت ملي قدرت بقا پيدا نخواهد کرد. کشورهايي مانند چين و کره جنوبي که در بازار جهاني فعاليت ميکنند همه سرمايه اروپا را خريداري خواهند کرد. ايران به دليل سياستهاي خاصي که در پيش گرفته توانايي کافي خود را تا حدي از دست داده است. تنها در شرايطي که دولت توسعه محور ايران را وارد فاز «اقتصاد دانش» کند ميتوان به آينده بيشترخوشبين بود.
اين در اين جهان توافقي چه جايگاهي خواهد داشت؟ مهمترين چالشها و فرصتهاي ايران در اين زمينه چه خواهد بود؟
بخشي از مازاد جهاني بايد صرف توسعه بقيه کشورها شود. اين به معناي توزيع ثروت جهاني خواهد بود. در سال 1950 فاصله ثروتمندترين کشور جهان با فقيرترين کشور جهان ده برابر بود در حالي که امروز به صد برابر رسيده است. به همين دليل بايد شيوه انتظام نظم جديد را تعريف کرد و با کشورهاي مختلف در مناطق مختلف جهان هم پيوند شد. در ايران هر زمان ميزان درآمدهاي نفتي افزايش پيدا کرده به همان درجه ميزان شعارها نيز افزايش پيدا کرده است. همواره شعارهاي تند دولتها به درآمدهاي نفتي وابسته بوده است. اين فرايند توسط کشورهاي مختلف به شکلهاي مختلف انجام شده است. به عنوان مثال ژاپن اين فرايند را در دامن سرمايهداري، کره جنوبي با رويکرد جهان سومي و چين در دامن سوسياليسم در اين فرايند عمل کردند. برنامههاي اين کشورها نيز مانند مينياتور است که از نظر ساختاري محکم است و در کارکردها دقتهاي زيادي وجود دارد. اگر کسي مرد ميدان است بايد در اين عرصهها وارد شود نه در عرصه شعار. فقدان يک مدل توسعه ما را از پا انداخته است. به همين دليل نيز دولت به يک دولت صدقه دهنده تبديل شده است. به همين دليل رسانههاي گروهي در ايران بايد گفتمان توسعه را جايگزين گفتمان نفي کنند.
سایر اخبار این روزنامه
تعطيلي بزرگ دوم
صحت آمار كرونايی؛ چالش جدی
۱۳۱۰ تاجر ممنوعالکار شدند
پژمردگی بازار گل در توفان کرونا
حفظ تماميت ارضي سوريه به نفع ايران است
تعدد تصميمگيری با «اصلاح قانون اساسی» حل می شود
چين قدرت جهان سوم را افزايش داد
صدای ورشکستگی گردشگری به گوش می رسد
فركانسهاي خالي را به مردم برگردانيد
کرونا و چالش اقتدار ملی
خطر جدی است
خسارت مشاغل پُرریسک را چه کسی میپردازد؟
دستور روحانی بهوزیر اطلاعات درباره ماجرای جوجهکُشی
نمایندگان از میزان اثرگذاری خود بیاطلاع هستند