حرف آخر را يكی بايد بزند

شرايط کشور و اقدامات دولت در مواجهه با ويروس کرونا را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
اين بحث دو بخش دارد؛ نخست بخش بهداشتي، درماني و کادر پزشکي است که آنطور در رسانه‌ها مطرح مي‌شود و گزارش مي‌دهند تلاش زيادي صورت مي‌گيرد و خيلي از خودگذشتگي دارند، کم کاري نمي‌کنند و براي مقابله با اين بيماري از خود مايه مي‌گذارند. بخش ديگر توانايي و امکانات تشخيصي است؛ آنطور که با کشورهاي ديگر که حتي جمعيت کمتري هم نسبت به ما دارند مقايسه مي‌شويم تعداد تست‌هايي که گرفته مي‌شود نسبت به کشورهاي مشابه خيلي کم است که ظاهرا علت آن نيز امکانات پايين است و در تعداد محدودي آزمايشگاه اين تست‌ها صورت مي‌پذيرد. منتها بر اساس گزارش‌هايي که مي‌دهند 50 درصد آلودگي زياد است و حال با توجه به اين آلودگي اما باز هم نسبت به ساير کشورها عملکرد بهتري در خصوص قرنطينه يا جلوگيري از شيوع و انتقال بيماري نداريم. هر چند که از اول نيز اين مساله رعايت نمي‌شد و شل کن سفت کن داشتيم. يک روز گفتند قرنطينه نمي‌خواهيم، روز ديگر گفتند قرنطينه براي جنگ جهاني است و از پس آن روز گفتند قرنطينه نداريم. با اين حال ترددها را مجاز مي‌گذارند کسبه مجاز به فعاليت و پاساژها را باز مي‌کنند. البته دولت محدوديت‌هايي دارد که نمي‌تواند زندگي مردم را تامين کند و تعداد کساني که از تعطيلي آسيب مي‌بينند حدود 4 ميليون خانوارند، گرچه آمارها نيز مشخص نيست. يکسري مشکلات اقتصادي و معيشتي براي مردم وجود دارد که ظاهرا دولت منابعي براي تامين آن ندارد و احتمالا ناچار شده تن به اين کار بدهد، اما به هر حال توقع و شيوه در دنيا اين است که کنترل شديد‌تر باشد. آنگونه که در دنيا مي‌گويند اگر کنترل يا قرنطينه آنطور که بايد انجام نشود 70 تا 80 درصد جمعيت را مبتلا مي‌کند. در جمعيت 80 ميليوني ايران اگر 80 درصد جمعيت بخواهند به اين ويروس مبتلا شوند چيزي در حدود 60 ميليون نفر خواهد بود و اگر 10 تا 15 درصد نيز با خطر مرگ مواجهه باشند مسلما تعداد زيادي خواهد شد و نمي‌شود به اين مسائل پاسخگو بود. بنابر اين نمي‌توان گفت که مقابله با اين بحران مشخصا کار کيست، قوه مجريه مي‌تواند آن را انجام دهد يا نه، چراکه مجموعه نظام بايد آن را انجام دهد. با توجه به توضيحات ارائه شده و شرايط کشور نمي‌توان عملکرد دولت را صددرصد منفي دانست و از آن سو هم نمي‌توان صددرصد مثبت و مطابق با معيارهاي رايج در دنيا دانست. اکنون همه کشورها به اين ويروس مبتلا هستند و همه مجدانه براي مقابله با آن تلاش مي‌کنند. البته تلفات نيز زياد است و مي‌بينيد که در آمريکا، اسپانيا و انگليس مبتلايان و تلفات زياد است. هرچند عده‌اي نيز بهبود پيدا مي‌کنند.
عده‌اي به هر بهانه‌اي و اين بار به بهانه کرونا به تسويه حساب سياسي با دولت مي‌پردازند؛ اساسا نگاه سياسي به کرونا تا چه حد مي‌تواند مقابله متمرکز با کرونا را به حاشيه ببرد؟
نکته مهم اين است که کرونا مربوط به يک قوه نيست که بگوييم مثلا به قوه مجريه و شخص رئيس‌جمهور مربوط مي‌شود.کرونا مجموعه کشور و نظام را درگير کرده و همه مسئولند. مجلس، قوه قضائيه، دولت، نهادهاي امنيتي، عمومي و اشخاص و افراد همگي مسئول هستند. با اين حال عده‌اي از آب کره مي‌گيرند و منتظرند تا مساله‌اي را به رئيس‌جمهور و دولت نسبت دهند و تخريب کنند. اينها نه سياسي کردن کرونا بلکه بيماري‌هاي سياسي است که هميشه در جامعه ما وجود داشته و اکنون نيز وجود دارد و به قول معروف عقده‌گشايي است. اما واقعيت کرونا اين نيست که شخص رئيس‌جمهور، دولت، يک وزارتخانه يا نهاد ديگري مسئول باشد، همه حتي مردم تک تک مسئولند. به‌خاطر اينکه اگر مردم رعايت کنند زودتر اين قضيه جمع مي‌شود و اگر رعايت نکنند ويروس بيشتر انتشار پيدا مي‌کند، مرگ و مير بيشتر، زمان طولاني، مشکلات اقتصادي و مسائل اجتماعي و رواني بيشتري در جامعه به‌وجود مي‌آيد. واقعيت امر بر اين است اما همانطور که گفتم عده‌اي بيمار سياسي‌اند و مي‌خواهند عقده‌گشايي کنند از اين رو از هر چيزي سوژه درست مي‌کنند. اينها مصداق اين شعر هستند که نيش عقرب نه از ره کين است؛ اقتضاي طبيعتش اين است. آنهايي که بيمار سياسي هستند طبيعت کارشان است که مثل عقرب مي‌مانند که نيش مي‌زند.


مسلما جامعه از شرايط کرونايي عبور کرده و به پساکرونا پاي خواهد گذاشت؛ از ديدگاه شما دولت و ديگر بخش‌هاي حاکميتي در پساکرونا بايد چگونه عملکردي داشته باشند که جامعه به سلامت آن مقطع زماني را نيز پشت سر بگذارد؟
هنوز معلوم نيست که پساکرونا در چه زماني خواهد بود و چه شرايطي را ديکته مي‌کند. در شرايط فعلي نفت که کالاي ارزشمندي بود نه تنها کاهش شديد قيمت داشته و مجاني مي‌دهند بلکه پول مي‌دهند که آن را نگهداري کنند. اساسا وضعيت اقتصاد جهاني، توليد، روابط بين‌المللي و اجتماعي و حتي خانوادگي بهم ريخته است. بنابراين نمي‌شود گفت که در شرايط پساکرونا جامعه چه چيزي را اقتضا مي‌کند و آيا مثل شرايط فعلي جهان نظام سلطه‌گري دارد يا اينکه شرايط اقتصاد جهاني، قدرتمداري، روابط اجتماعي و بين‌الملل تغيير خواهد کرد. از آنجايي که نمي‌دانيم چه جامعه‌اي خواهيم داشت نمي‌توان در مورد شرايط پساکرونا و آينده جامعه پيش‌بيني دقيق داشت.
با توجه به کاهش شديد قيمت نفت در بازارهاي جهاني و وجود تحريم‌ها کشورمان در آينده با مشکلات شديدتر اقتصادي روبه‌رو نخواهد بود؟
مشکلات اقتصادي وجود دارد و مسلما بخشي از اقتصاد دچار مشکل خواهد شد، اما بخشي از آن نيز دچار شکوفايي مي‌شود. هم‌اکنون اين نوع رويکردي که نسبت به شرکت‌هاي دانش بنيان، برخي از توليدات که در زمان کرونا مصرف دارند، برخي توليدات غذايي و وسايل گوناگون پيدا شده باعث رونق گرديده است. بنا بر اين هرچند اقتصاد در برخي جاها با مشکل و بحران مواجه مي‌شود اما در مواردي نيز نه تنها بحران ندارد بلکه شکوفايي خواهد داشت. حال بايد ببينيم زماني که بخشي از اقتصادي که داراي شکوفايي است با آن بخش که گرفتار بحران خواهد شد در تقابل قرار گيرند چگونه است و چه شرايطي پيش خواهد آمد. به نظرم آنچه با توجه به شرايط فعلي اثر تحريم‌هاي آمريکا روي اقتصاد و نظام بين‌الملل کمتر خواهد شد و آمريکا ديگر تنها قدرت مسلط نخواهد بود بلکه در کنارش قدرت‌هاي ديگري به‌وجود خواهند آمد. حتي در خود آمريکا مشکلاتي بوجود آمده و طبق اعدادي که مي‌دهند بيش از 20 ميليون از مردم شغل خود را از دست دادند و بيکار شدند. حتي در رسانه‌ها بود که ترامپ از مردم دعوت به شورش اجتماعي مي‌کند. بنابراين روند فعلي نشان مي‌دهد که قدرت آمريکا کاهش پيدا کرده و خواهد کرد. آمريکا اکنون پاسخگوي نيازهاي داخلي خودش نيست و بسياري از فرمانداران ايالت‌‌ها عليه ترامپ در حکومت مرکزي اعتراض کرده و از عدم پاسخگويي و ناتواني وي ابراز نارضايتي مي‌کنند. برخي نيز خواهان استقلال و جدا شدن هستند. در اتحاديه اروپا مي‌بينيم که پس از خروج انگليس در اين شرايط برخي کشورهاي ديگر خواهان خروج از اين اتحاديه شدند. بنابراين به‌نظر مي‌رسد که قدرت‌هاي متمرکز متلاشي شوند و شرايط سابق حاکم نباشد.
اقدامات حمايتي دولت مثل بسته‌اي معيشتي يا تخصيص وام يک ميليون توماني را چطور مي‌بينيد؟ اين اقدامات کافي است يا دولت بايد بيش از اين به حمايت از مردم در شرايط کرونا بپردازد؟
اين اقدامات دولت قطره چکاني اما کافي نيست. نمي‌دانيم زندگي کساني که اين وام به آنها تعلق مي‌گيرد چگونه است. الان يک ميليون تومان پولي نيست که مردم بخواهند روي آن حساب کنند و به‌واسطه آن تغييري در زندگي خود به‌وجود بياورند. اينها کمک معيشتي خوبي است که اگر اجاره خانه‌اي عقب افتاده يا پول غذا و... ندارد استفاده شود اما کافي نيست و ظاهرا دولت نيز راه ديگري ندارد. منتها نهضت جديدي که در ايران به راه افتاده اين است که عده‌‌اي که مقداري توانايي دارند به مستضعفين و اقشار ناتواني که مي‌شناسند کمک مي‌کنند. مخصوصا در پيش از ماه مبارک رمضان اخبار زيادي در مورد جمعيت‌هاي پيراموني مي‌شنوم. گروه‌هاي مختلفي مشغول جمع آوري کمک هستند و به صورت نقدي و بسته غذايي به کساني که مي‌شناسند کمک مي‌کنند. يعني آن اتفاقي که در اسلام و اقتصاد اسلامي مي‌تواند فاصله طبقاتي را پر کند مقداري در حال شکل‌گيري است. چون در اقتصاد اسلامي يکسري وجوهات از قبيل ماليات، خمس و زکات و اين مسائل داريم. ولي بحثي که براي پر کردن فاصله طبقاتي است و بسيار براي آن ثواب ذکر شده و جزو مستحبات است بحث انفاق است که در شرايط کرونايي فعلي در جامعه در حال پر رنگ شدن است و هرکسي توانايي دارد احساس مي‌کند که بايد به کسي که ناتوان است و مي‌شناسد، کمک کند. البته دولت نيز توانايي‌ها و امکانات محدودي دارد و به نظرم در حدي که مي‌تواند عمل مي‌کند. منتها وقتي دولت وام يک ميليوني مي‌دهد برخي انتقادات و تخريب‌ها را نيز در پي دارد که چرا از يارانه برداشت مي‌شود و سود نگيرد و مجاني بدهد. اين مباحث هميشه وجود دارد و نمي‌توان ارزيابي صحيحي از درستي يا نادرستي آن داشت.
برخي معتقدند که در بحران‌ها بايد مردان بحران به صحنه بيايند؛ از اين رو ناخود آگاه همه اذهان به سمت مرحوم آيت‌ا...‌هاشمي و تدبير و درايت ايشان براي خروج از بحران مي‌رود؛ از ديد شما اين شرايط مديريت و عملکرد هاشمي‌وار نمي‌طلبد؟
آنچه که آقاي هاشمي به عنوان مرد بحران‌ها شناخته شد اين بود که ايشان در بحران‌هايي که پيش مي‌آمد راهکار پيدا مي‌کرد، تصميم مي‌گرفت و اجرا مي‌کرد. يعني خود تصميم‌ساز، تصميم‌گير و مجري بود. لذا ديگر وقت را به بطالت نمي‌گذراند که مثلا کسي پيشنهاد داده بررسي شود که موافق و مخالف دارد و اصلا مي‌شود اجرا کرد و فردا يا جلسه بعد تصميم بگيريم. يکي از اين نمونه‌ها مساله جنگ بود. آن زمان که آقاي هاشمي به اين نتيجه رسيد که ديگر جنگيدن درست نيست و با جنگ نمي‌توانيبم پيروز شويم خدمت امام(ره) رسيد و گفت و من به عنوان نماينده شما قطعنامه را مي‌پذيريم و اعلام مي‌کنم و شما بگوييد من را محاکمه کنند و هر مجازاتي که خواستيد اعمال کنيد. خب؛ ما اين نوع تصميم‌گيري‌ها را در کشور نداريم و کسي حاضر نيست که جان، حيثيت و آبروي خود را فداي يک تصميم کند و بگويد که مسئوليت آن را مي‌پذيرم. در اين جريان کرونا واقعيت‌هايي که مي‌بينيم يک ستاد تشکيل دادند تا تصميم بگيرد. اين ستاد تصميم مي‌گيرد و يکسري موارد را مطرح مي‌کند و عده‌اي به آن خدشه وارد مي‌کنند که از نظر اقتصادي فلان مشکلات را دارد و انجام نشود. يا عده‌اي لبخند مي‌زنند که قرنطينه نداريم. اين نوع مسائلي که اکنون وجود دارد براي حل بحران کافي نيست. مرد بحران بايد تصميم گرفته و مسئوليت‌پذير باشد و تصميمش را اجرا کند. اکنون مي‌بينيد ميان تصميمات ستاد مبارزه با کرونا و برخي از تصميمات ديگر تناقض آشکار وجود دارد. اگر ستاد مسئول است و تصميم گرفته بايد اجرا شود. مرحوم حاج احمدآقا به برخي دوستان مي‌گفت شما مي‌گوييد اينگونه ما قبول داريم و بعد مي‌گوييد اما و همين اما کار را خراب مي‌کند. اکنون نيز شرايط همينگونه است ستاد تصميم مي‌گيرد اما کس ديگري در تصميم ستاد يک اما در مي‌آورد. مي‌بينيد سخنگوي ستاد حرف و خواسته ديگري دارد اما عمل چيز ديگري است. از طرفي مردم به جاي اينکه حرف ستاد را قبول کنند بر عکس بر اساس آنچه خود فکر مي‌کنند عمل مي‌نمايند. يعني بحث اينگونه است که مردم، مسئولان و ستادها هيچکدام حرف آخر را نمي‌زنند و هرکسي براي خود اجتهاد کرده و حرفي مي‌زند. شرايطي که اکنون شاهدش هستيم ناشي از همين مساله است.
پس اساسا امروزه به نگاه آقاي هاشمي در مسائل کشور و عبور از شرايط بحراني نيازمنديم؟
نه تنها به نگاه آقاي هاشمي بلکه به عمل آقاي هاشمي نيز نيازمند هستيم. ممکن است نگاه ايشان وجود داشته باشد اما عملکردي مثل عملکرد ايشان وجود ندارد. چرا که آقاي هاشمي تصميم‌ساز، تصميم‌گير و مجري بود. البته مشورت مي‌کرد و به جمع‌بندي مي‌رسيد اما وقتي که ديگر به نتيجه مي‌رسيد و مشخص مي‌شد که راهکار چيست مشورت نمي‌کرد و در اين تصميم با توکل به خدا تصميم خود را انجام مي‌داد. امروز بيش از نگاه آقاي هاشمي عملکرد ايشان را نياز داريم. ممکن است در خيلي جاها نگاه ايشان باشد و حرفشان را بزنند و حتي تصميمش را بگيرند اما کسي که عمل کند پيدا نمي‌شود.