روزنامه آرمان ملی
1399/02/06
توسعه با«سياست زدگی» و «بی اعتنايی به تخصص» نافرجام میماند
آيا پس از چهار دهه که از انقلاب ميگذرد از نظر رشد و توسعه سياسي در نقطه قابل قبولي قرار داريم؟ چرا؟به باور بنده ايران به لحاظ رشد و توسعه سياسي در مختصات قابل قبول قرار ندارد. قبل از آنکه به ارائه پاسخ بپردازم بايد اين نکته را بيان کنم که رشد و توسعه از ريتم و هارموني منطقي برخوردار است. توسعه سياسي منهاي تحقق ساير عرصههاي توسعه در يک سرزمين امکانپذير نيست. اگر با مثالهايي بتوانيم رشد را نشان دهيم اما در ترسيم شکل کلي توسعه بيشتر به يک کاريکاتور توسعه شباهت خواهيم داشت تا اصل توسعه. تاريخ دو قرن اخير ايران بيانگر اين واقعيت است که ايرانيان چه در سطح مديريتي و چه در سطح روشنفکري معمولا در شناسايي مختصات دقيق «موقعيت و وضعيت» دچار خطا بودهاند؛ و از ايجاد ارتباط منطقي بين سه عنصر با اهميت که منابع هويتي هم به حساب ميآيد بازماندهاند. اين سه عنصر عبارت است از هويتهاي ديني، ايراني و جهاني. يک فرد مسلمان هنگامي که به منابع هويتي خود ميانديشد بومي تلقي ميشود و زماني که بخواهد ساختار اجتماعي، معاش و تکنولوژي را سامان بخشد جهاني ميشود. کشورهاي برزيل، مالزي، چين و کره جنوبي توانستند همگنسازي ميان منابع داخلي و بينالمللي را پيدا کنند. اعراب نيز توانستند ميان دين و مليت يک رابطه دوستانه ايجاد نمايند. اما ايرانيان تاکنون موفق به ايجاد رابطه منطقي بين دو هويت نشدهاند.
چرا ايرانيان بهرغم سابقه تمدني ممتاز نتوانستند به يک جمعبندي از هويت خود دست پيدا کنند؟
شايد بتوان علت را در سختگيريهايي در زمينه بيگانه ديدن کساني که صددرصد همراه نيستند، يافت. فهرست کردن دهها آسيب از شرايط کنوني کشور و استخراج فهرستي بزرگ راهحل مساله نيست. مشکل توسعه نيافتگي در حوزه سياست، اقتصاد و... از دو حال خارج نيست؛ يا بحران فکري است و يا نارسايي جدي در افراد و شخصيت و سلوک آنان. واضح است که اين دو علت ريشههاي متعدد دارد. اگر به علتيابي معتقد باشيم بايد ساختارهاي مناسب را طراحي کنيم تا رفتارهاي درخور را شاهد باشيم اين سوال مطرح ميشود که تحول در کدام نقطه يا نقاط ضروري است؟ اگر تحول در ساختارها را طالبيم بايد در جهت تغيير شخصيت و رفتار جامعه باشد. در 150 سال گذشته، چند بار ساختارها را تغيير دادهايم اما خصلت قبيلهاي ما همچنان به قوت خود باقي است. کندوکاو حوادث نشان ميدهد گاهي در افکار، امروزي ميشويم و دادِ توسعه و ترقي سر ميدهيم، ولي در رفتار و شخصيت، امروزي نيستيم و ديروزي هستيم. ما ميتوانيم مشکلات قبل از انقلاب را به امپرياليسم نسبت دهيم اما مشکلات پس از انقلاب را چگونه ريشهيابي کنيم؟ اينکه نميتوانيم سيستمي طراحي کنيم که مشکلات را در حوزههاي مختلف از سر راه بردارد نشان ميدهد لازم است حوزه عملکردي خودمان را مورد واکاوي قرار دهيم.
حوزه عملکردي در جامعه ايران داراي چه نواقصي است؟
در ايران متاسفانه قادر نيستيم با هم کار کنيم؛ همديگر را قبول کنيم؛ تفاوتهاي يکديگر را به رسميت بشناسيم و به هم احترام بگذاريم. ما نميتوانيم به بهتر از خودمان مباهات کنيم و بدتر اينکه آنان را تخريب و حذف ميکنيم. به افرادي که از ما پيروي ميکنند و يا در باند ما هستند ارج مينهيم ولي حقوق شهروندي را به سادگي زير پا له ميکنيم. به نقد مشفقانه و کارشناسانه واکنشهاي غيرطبيعي نشان ميدهيم و در اغراق نسبت به افرادي خاص هنرمندانه وارد عمل ميشويم. اين ويژگيها هرچه رشد کند نهالهاي چاپلوسي را تنومند ميکند و انصاف و نقد را ميخشکاند. ترويج اين روحيه براي توسعه سياسي سم است. اضافه کنم بديل احزاب و تشکلهاي رسمي و شناسنامهدار، باندهايي خواهند بود که کارويژه آنها اقداماتي بر ضد توسعه و رشد در جامعه است. بهرغم ديدگاههاي ما درباره معنويت، معاد و اخلاق و... به طرز غيرقابل باوري شيفته مال، مقام و دنيا هستيم و همه چيز را با هم ميخواهيم.
آيا خصلتهايي که عنوان ميکنيد موضوعات فکري هستند يا تربيتي و شخصيتي؟
اگر باور داشته باشيم اشکال کجاست، براي درمان آن انديشه و اقدام خواهيم کرد. بنابراين اصلاح ساختارها در ايران بايد به نفع تحول شخصيتي و تربيتي صورت پذيرد. ما بايد جامعهاي بسازيم که دروغ در آن ناياب باشد؛ تعلق به دين و ايران بالا و قابل قبول باشد؛ انتقادپذير، غيرمتملق در برابر قدرت، کم سخن و پرکار باشد. جامعه با ويژگيهاي شخصيتي اش مورد ستايش و نکوهش قرار ميگيرد. با رجوع به آسيبهاي سياسي و اجتماعي امروز ايران ميتوان ادعا کرد مسير توسعه را انتخاب کردهايم؟ بهنظر ادعاي خوببودن اوضاع، نديدن واقعيت يا نداشتن اراده براي ديدن آن است. تجربه بسياري از کشورها در اصلاح نظام آموزشي و تربيتي پيش روي ماست. بهعنوان مثال ژاپن اصلاح ساختارها را در کشورش از سال 1870 آغاز کرد و در نيمه دوم قرن بيستم جواب گرفت. در ايران بايد اين مهم به نخبگان و دانشگاهها محول شود. دولتها در ايران بايد به اين نکته توجه کنند که بدون بهره جستن از انسانهاي قاعدهمند نميتوان ساختار مناسب توليد کرد. بنابراين ورود دانشگاهها و کانونهاي علم و دانايي براي طراحي يک نظام آموزشي و تربيتي با هدف سامان دادن شخصيت افراد جامعه يک ضرورت است. از دل يک سامانه آموزشي و تربيتيِ متعادل آشتي بين دو هويت ديني و ملي هم بيرون ميآيد. با تاسف امروز بسياري از مدعيان با ترسيم چهرهاي از دين، ناخواسته هويتهاي ديني و ملي را مقابل هم ميگذارند و شکافي عظيم به شکافهاي خطرناک امروز ايران اضافه ميکنند. غافل از اينکه اين روش، توسعه را نشانه رفته و افراطيگري را تقويت خواهد کرد و نکته ديگر و با اهميت آنکه همکاريهاي بينالمللي عنصري است موثر در توسعه و اقسام آن. موضوعي که در ايران کمتر به آن توجه شده اين است که مملکتداري را با دغدغه و تخصص همراه نميدانيم.
چرا پس از چهاردهه مملکتداري هنوز تخصص در اولويت نيست؟
کشورداري يک تخصص است و البته به انسانهاي متعهد و دغدغهمند نياز دارد. مروري بر نطقهاي نمايندگان ادوار مجلس، تحليل محتواي اغلب تريبونها نشان ميدهد که نسبت به اين دو عنصر بسيار بيتوجه بودهايم. ما تربيت شهروندان و جامعه را با نظامي آموزشي که در مقاطع مختلف با تبرِ سلائق، تغيير ماهيت داده از يکسو و سخنرانيهاي متعدد از ديگرسو دنبال کردهايم. بنده بر اين باورم که اگر کشوري با سخنراني توسعه پيدا ميکرد ما بايد پيشرفتهترين کشور جهان باشيم چرا که کشور ما بيش از هر جاي ديگر تريبون و سخنران دارد و شايد در اين عرصه افراط هم کرده باشيم. همينجا متذکر ميشوم خوب است دلسوزان ايران با کمک نخبگان خطاهاي استراتژيک در اين حوزه را براي اصلاح ساختارهاي مناسب مورد واکاوي قرار دهند و ميزان تاثير اين همه ابراز نظرهاي متعدد را به تماشا بنشينند. بالاخره درک درست از روابط بينالمللي همانطور که اشاره شد يک ضرورت است. تنظيم منطقي روابط خارجي بايد به نفع هويتهايي که به آنها اشاره شد مورد عنايت قرار گيرد. سياست خارجيِ باند محور بسيار خسارتبار است و براي دستيابي به توسعه متوازن بايد از آن پرهيز نمود. سياست خارجي که منابع هويتي ما اعم از دين، مليت و درک موقعيتهاي بينالمللي را دچار خدشه کند نه تنها موتور محرک براي توسعه نيست که ضد آن عمل ميکند. بد نيست به يک خاطره اشاره کنم. درباره طراحي ساختار مناسب براي آموزش و تربيت به اقدام کشور ژاپن در سال 1870 و جواب گرفتن در نيمه دوم قرن بيستم اشاره کردم که گواهي است بر تدبير و حوصله ژاپنيها. به ياد دارم در سال 1383 استاندار چهارمحال و بختياري بودم. سفير ژاپن در ايران با کسب مجوز از وزارت امور خارجه به اين استان سفر داشت. در آن زمان بنده 45ساله بودم و آقاي سفير 60 ساله. ايشان با فهرستي از آدرسهاي متعدد براي بازديد از استان وارد شهرکرد شد. شب را در شهرکرد استراحت کرد و سپس به اتفاق در نقاط مختلف استان پرسه زديم. جالب است که در بازديدها با دقتي شايسته از چند و چون موضوعات جويا ميشد. پس از 15 ساعت کار مداوم، شب حدود ساعت 23 براي استراحت به محل دانشگاه شهرکرد آمديم. تابستان بود و شهرکرد و دانشگاه اين شهر فضايي دلنشين داشت. بنده خواستم از فرصت استفاده کنم و از آقاي سفير علت توسعه يافتگي کشورش را جويا شوم. ايشان پاسخي داد درخور تأمل و اما تلخ. سفير ژاپن گفت: «ما و شما تقريبا در يک دوره تصميم گرفتيم مدرن شويم و نهادسازي کنيم. نخست وزير وقت ژاپن که برنامههاي توسعه را ارائه کرد همزمان بود با اقدامات اميرکبير در ايران. ما ژاپنيها به توصيههاي رياضتي نخستوزيرمان گوش کرديم و همراه او شديم؛ اما شما اميرکبير را به قتل رسانديد.» اين جواب اگرچه يک واقعيت است اما بسيار دردناک است. ايشان ادامه داد شما ايرانيها باهوشتر از ما هستيد. ما از باهوشها براي اداره امور استفاده ميکنيم؛ اما شما به اين مساله بياهميت هستيد. پس از توضيحات ايشان بيشتر به نبود ساختارهاي مناسب براي تغيير رفتار در جامعه پي بردم و متوجه شدم ما باز هم شعار امروز را ميدهيم و در عمل ديروزي هستيم.
بهنظر شما مهمترين موانع توسعه سياسي ايران در چهار دهه چه بود؟
فقدان برقراري نسبت منطقي بين عناصر هويتي از يک سو و ادامه خصلتهاي قبيلهاي از سمت ديگر برخي از دلايل بود؛ اما اجازه بدهيد اشارهاي ديگر داشته باشم که کمتر در مقالات جامعه شناختي به آن پرداختهاند. خوب به ياد داريم که پس از انقلاب اسلامي روي يک شعار بسيار تکيه کرديم: ديانت ما مثل سياست ماست و سياست ما مثل ديانت ماست. مقطعي از تاريخ که اين شعار در آن مورد عنايت قرار گرفت دوران پيامبر اسلام «صلواتا... عليه» و دوره کوتاه حکومتي حضرت علي(ع) است. من فقط به يک مورد از رفتار مولاي خوبيها حضرت علي «عليه السلام»اشاره ميکنم تا معناي دينيبودن سياست را درک کنيم. وقتي برخي ياران به خدمت حضرت رسيدند و اذن خروج از مدينه خواستند اظهار داشتند ما ميخواهيم به عمره برويم. حضرت فرمود شما نميخواهيد براي عمره خارج شويد ولي برويد. آگاهي حضرت چه بر اساس عوامل اطلاعاتي حکومت و چه بر اساس بهره گرفتن از علم لدني باشد گوياي اين است که ايشان کاملا ميدانست آنها براي توطئه و طراحي و راهانداختن جنگ از مدينه خارج ميشوند؛ جنگي خسارتبار و پرهزينه براي حکومت نوپاي علي بن ابيطالب(ع)؛ اما ايشان مانع نشد. اجازه دهيد رفتار خودمان را در عرصههاي مختلف مرور کنيم. اگر جرياني در کشور ما پي ببرد عنصري در چند سال آينده رقيب آنان خواهد شد با مدد از فضاي حقيقي و مجازي و اِعمال انواع بداخلاقيها او را تخريب و حذف کرده، مورد تهمت قرار ميدهد. کجاي اين رفتار منبعث از سياست ديني است؟ کارنامه سياست داخلي ما مملو از اين صحنههاي ناپسند است. بهنظر من پس از طرح شعار ديانت مثل سياست و سياست مثل ديانت، سياست با زرنگي تمام خود را به آن رسانده اما عناصر و نهادهاي مسئول نتوانستند سياست را متوازن و در حد انتظار و مطلوب و مورد پذيزش همگان ، ديني کنند. کم توجهي به اين موضوع موجبات ترويج دروغ، تملق، خود ديدن ،حذف، تخريب و... شدو با اين روند نميتوان جامعه معنوي، اخلاقي و توسعه يافته در عرصههاي گوناگون را شاهد بود.
سایر اخبار این روزنامه
تردد به استانهای پر خطر متوقف شود
زنان در پستوی مجلس یازدهم!
اعتراض دوباره شورای نگهبان بهطرح مجلس
چالش برجامی پرتاب ماهواره از حمایت روسیه تا انتقاد آلمان
«تخريب برجام» بزرگترين ضربه اصولگرايان به دولت و مردم بود
مجلس خبرگان شخصيتي ممتاز را از دست داد
مطالبات مردم پايينتر از انتخاب رئيسمجلس؛ چرا واقعا؟
واگذاري سهام بانكها به صندوق بورسي
فضاسازی رسانهای پیرامون ماهواره نور
آموزش آنلاین را به نمایش کمدی تبدیل نکنید!
سردرگمی در اصلاح قانون انتخابات
آقایان مسئول، به عواقب کار فکر کردهاید؟!
لزوم تعادل بین سوادمجازی و سواداجتماعی
توسعه با«سياست زدگی» و «بی اعتنايی به تخصص» نافرجام میماند