روزنامه شهروند
1399/02/07
بعد از قدم یازدهم
نلی محجوب نویسنده و روزنامهنگار نخستینبار که«قدم یازدهم» را خواندم، فکر کردم عجب ایده جسورانهای. اگر بشود قدم یازدهم را برداشت و تا آخر رفت! حتی تا آخر دنیا. اگر بشود از قفسهای اجباری خلاص شد، اگر اگر اگر.... یادم میآید لایه لایه این کتاب مفاهیم آزادی، اسارت، رهایی، جسارت و تجربه را در خود جای داده بود؛ این همه مفهوم بجا و در کنار هم. هر چند شیر کوچولو آنبار جسارت نکرد و نفهمید اگر قدم یازدهم را برمیداشت چه چیزهایی در انتظارش بود اما طاقدیس باز هم دریچه امید را برایمان گذاشت. یکی از بچههای شیر این جسارت را داشت که به قدم یازدهم فکر کند و شاید او میتوانست.... اما ما مدتهاست در قفسهای ده قدمیمان گیر افتادهایم. حالا هم با این وضع در قفس تنگ خانه. دریچه ارتباطیمان شده همین صفحه گوشیها. اینطوری فکر میکنیم از هم خبر داریم و در دنیای خیال رهاییم. تصویر سوسن طاقدیس با همان لبخند و چشمهای درشت به من نگاه میکند. نه!نوشته زیر عکس در صفحه آقای شاهآبادی اما میگوید آری!
«پشت این ظاهر شوخ و بذلهگو، روح خسته و رنجکشیدهای مأوا گرفته....»
نام سوسن طاقدیس همیشه برای من با قدم یازدهم گره خورده است. پس بالاخره بعد از این همه درد «یکی بود یکی نبود» را گفت و جرأت کرد و «قدم یازدهم» را برداشت. حالا نمیدانم کجاست؛ با آن همه شوخطبعی و نرمی و بعد از این همه درد و سختی.
بعد از بیماریهای پی در پی که دیدمش باز هم همان لبخند را داشت اما دلش نمیخندید . پرسیدم: «خوبین؟» خندید و گفت: «ولش کن، خوبم.»
باری دیگر در شب یلدای «خانه پیدایش» محکم در آغوشش گرفتم، گفتم: «خوب باشین همیشه». به لبخند گفت: «خودت هم خوب باش.»
آن شب برایمان از حافظ خواند. خودش پیشنهاد داد با آن لحن شیرین.
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
بعد هم عکس دستهجمعی به یادگار همین مراسمها. چه خوب شد که آن خندهها با همه دلتنگیها و تلخیهای روزگار ثبت شد.
حالا نمیدانم سوسن طاقدیس مهربانمان بعد از قدم یازدهم چند قدم دیگر برمیدارد....
حدیث نوشته بود میخواهد قدم یازدهم را صوتی کند و بخواند. به قول خودش نخستینبار است که قدم یازدهم بعد از رفتن شما صوتی میشود. آقای سیدآبادی در صفحهاش از شما نوشت. صادقانه و با صمیمیت. آقای بکایی نوشت مگر ادبیات کودکیها چند نفرند و بقیه دوستانتان نوشتند از سختیها و....
بله رفتنتان هم فرق داشت. بیهیاهو. نمیدانم وقتی قلبتان از کار ایستاد، باز هم به کار دنیا لبخند زدید یا نه.
اما مطمئنم حالا راحت هر جا بخواهید، هر چند قدم که بخواهید برمیدارید. رها، همانطور که سزاوارش بودید. فقط حیف که دیگر خندههای سوسن طاقدیس، دستهای مهربانش، قلم توانایش را نداریم و فقط در خاطرمان برای همیشه ثبت شده است.
سایر اخبار این روزنامه
اگر بیماری اوج بگیرد محدودیتها را احیا میکنیم
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت آیتالله ابراهیم امینی
روند صعودی ابتلا به کرونا در 10 استان کشور
قدم آخر سوسن طاقدیس
دفن مردگان پای درختان کاج
خشم «آجم» را مهار میکنیم
چالش ویروس در سرزمینهای غیرقابلکنترل
بعد از قدم یازدهم
آزادی زندانیان و فلسفه مجازات