روزنامه آرمان ملی
1399/02/10
کاهش مشارکت رویگردانی از اصلاحات نیست
انتخابات اخير نشان داده سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان به طرز محسوسي ريزش کرده و جامعه به نحوي از اصلاحطلبان رويگردان شده است؛ اساسا چقدر با اين مساله موافقيد و راهکارهاي بازيابي سرمايه اجتماعي را چه ميدانيد؟من فکر ميکنم مشکل کاهش مشارکت مردم را نميتوان به هيچ وجه به رويگرداني مردم از جريان اصلاحات تفسير کرد. اين مغالطه بزرگي است؛ چون اتفاقا مردم بهخاطر اينکه طرفدار و خواهان اصلاحات سازنده در کشور هستند اين رفتار را از خود نشان دادهاند. چون شاهدند که در انتخابات شرکت ميکنند اما سازوکارهاي ساري و جاري در مديريت سياسي کشور به گونهاي است که براي نهادهاي برخاسته از راي مردم مشکلسازي شده و اجازه ظهور و بروز واقعيت داده نميشود. يعني جرياناتي در کشور هستند که داراي قدرت گستردهاي هستند که براي هر چه با منوياتشان تناسب نداشته باشد، مشکل ايجاد ميکنند و اين موضوع جديد هم نيست. متاسفانه مشاهده ميکنيد که با اين پديده مواجه بودهايم و همين سياستهاي غلط و ناکارآمد و کارشکنيها و موازيکاريها باعث ناراحتي مردم شده است. علاوه بر اينها جنگ رواني گسترده و رفتاري که در انتخابات صورت گرفته و عدمتاييد صلاحيتهاي بيسابقه که از قبل بيش از دو سوم کرسيهاي مجلس را غيررقابتي کرده بود نيز از ديگر مسائل قابلتوجه است. اين امر از جهت کميت و کيفيت بيسابقه بوده است. اينها مردم را ناراضي کرده و به وضعيتي درميآورده که فکر ميکنند چه فايده که در صف بايستند و وقت بگذارند؟ بنابراين بايد اين مساله را بدين نحو تحليل کرد. اين نوعي مغالطه، فرافکني و رد گم کردن مردم است که ميگويند مردم از اصلاحات سرخورده شدهاند. مردم از اين رفتارها و برنامههاي نامطلوب و غيرسازنده ناراضي شدهاند وگرنه به طور تاريخي به دنبال اصلاحات هستند. از طرف ديگر اصلاحطلبان حتما نياز به تجديدنظر در سياستها و برنامهها دارند؛ چراکه ذات اصلاحطلبي بهگونهاي است که به خودانتقادي و تجديدنظر در سياستها و رفتارها ميپردازد و براي آينده متناسب با مقتضيات فکر، تلاش و نظريهپردازي ميکند تا در جنبههاي مختلف سازماندهي، ساختار، اهداف، برنامهها، سياستها و رويکردها راهحل ارائه دهد. اين امري ضروري است که در گذشته بوده و امروز هم بيش از گذشته ضرورتش احساس ميشود.
عدهاي بر اين باورند که اصلاحطلبان سياست و سازوکار مشخص و معيني در برخورد با مسائلي چون انتخابات ندارند. با توجه به سابقه انتخاباتهاي اخير چه نظري در اين مورد داريد؟
در مورد سازوکار و سازمان تشکيلاتي اصلاحطلبان معتقدم پس از بحرانهاي خاصي که در کشور حاکم شد شرايط ايجاب ميکرد که رويکردهاي جديدي در مناسبات اصلاحطلبان با سياست کشور و جامعه رخ دهد. از همان سال سازوکار تشکيلاتي جديدي متناسب با زمان شکل گرفت که منتج به انتخابات 92 شد. پس از آن در انتخابات سال 94 سازوکار جديدي شکل گرفت که با سازوکار گذشته بسيار متفاوت و پيشرفتهتر بود. همانطور در سالهاي 96 و 98 مشاهده کردهايد که متناسب با مقتضيات زمان بعد از بحثها، بررسيها، نظريهپردازيها و خودانتقاديها اصلاحطلبان به جمعبنديهاي جديدي بر اساس خردجمعي رسيدند و سازوکارهاي جديدي شکل گرفت. سازوکاري نيز که در سال 98 شکل گرفت به همين سال مربوط بود و طبيعي است که براي آينده نياز به سازوکاري جديد و متناسب با اقتضائات آن داريم که آن هم بايد بر اساس خودانتقادي، بازنگري، آسيبشناسي و ارائه نظريات جديد در فضاي عمومي سياسي کشور بين اصلاحطلبان صورت پذيرد. ممکن است براي آينده با توجه به شرايط کشور به راهبردهاي جديدي در سياستورزي اصلاحطلبان نياز داشته باشيم. ممکن است سازوکاري متفاوت با سازوکار موجود شکل بگيرد، يا اين سازوکار واحد نبوده و متکثر باشد. اينها چيزهايي است که طي فرآيند آسيبشناسي، خودانتقادي، نظريهپردازي، ارائه پيشنهادها، مواجهه با هم و صيقل خوردن نظريات به تدريج شکل ميگيرد تا بتوانيم وارد سازوکارها و راهبردهايي متناسب با شرايط جديد بر اساس خردجمعي و شرايط جدي و اجماع نسبي شويم.
برخي معتقدند اکنون که اصلاحطلبان انتخابات مجلس را پشتسرگذاشتهاند بهتر ميتوانند به نقد درونجرياني و آسيبشناسي براي بازگشت به جامعه بپردازند؛ چه ميزان با اين مساله موافقيد؟
براساس مقتضيات زمان در هر زماني نياز به بازنگري و آسيبشناسي شرايط جديد وجود دارد. يکي از ويژگيهاي اصلاحطلبان اين بوده و خواهد بود که با بازنگري در رفتارها، سياستها و راهبردها به وضعيتي سازنده، کارآمد و مناسب دست پيدا ميکنند. در اين دور به دليل شرايطي که بهوجود آمده و پيشينهاي که از انتخابات گذشته داشتهاند نارضايتيهايي در سطح مردم ايجاد شده است. لذا در حوزه راهبردها و مناسبات با جامعه، حاکميت و ساختار و تشکيلات به تجديدنظر و بازنگري در همه حوزهها نياز داريم تا به سازوکارهاي جديدي دست پيدا کنيم.
برخي تحليلگران مطرح ميکنند که اصلاحطلبان از کارکرد خود دور شدهاند؛ نه خودانتقادي دارند و نه آسيبشناسي از خود ميکنند و صرفا به بيان برخي مفاهيم کلي ميپردازند که همين امر موجب رويگرداني بخشهايي از جامعه از اين جريان سياسي شده است؛ تحليل شما چگونه است؟
افراد آزادند که هر حرفي را بزنند. بالاخره هر کس که مينشيند و دست به قلم ميبرد، هر چه ميخواهد مينويسد و ديدگاهش را هم پخش ميکند. مهم اين است که خودانتقادي و انتقاد داخلي به اصلاحطلبان آنقدر به وفور در جامعه وجود دارد که نهتنها هزينه ندارد؛ بلکه بعضا تشويق هم ميشوند. بالاخره وقتي عليه اصلاحطلبي و اصلاحطلبان حرف بزنند کوچکترين و کمترين هزينهاي براي کسي ندارد. حال چه آنهايي که خيرخواه و اصلاحطلب واقعي هستند و چه کساني که به هر دليلي متعمدانه با انگيزههاي خاص ميخواهند اصلاحطلبي را مورد نقد و تخطئه قرار دهند، به فور اين نقدها را مطرح ميکنند. در اين زمينه کاستياي نداريم که بگوييم هيچ خودانتقادي يا آسيبشناسي وجود نداشته است. در خصوص سياستها و راهبردهاي مشخص و سازنده نيز آنچه بايد اتفاق بيفتد و آنچه در سطحي نظري وجود دارد، متفاوت است. در عرصه نظري نظريههاي مختلفي مطرح ميشود و افراد متفاوت در طيف اصلاحطلبي نظريههايي را مطرح ميکنند که بعضا متعارض با يکديگر است. اين نظريهها وقتي ميتواند به شکل عملياتي درآيد که وارد يک فرآيند اجماع نسبي شود. اگر هم بخواهد صرفا ارائه نظريه باشد، ما نظريات مختلفي داريم که برخي نيز خيلي خوب و موثر است. اين نظريات براي ارائه در افکار عمومي خوب است، ولي اگر بخواهيم در درون جريان اصلاحطلبي به عمل تبديل شود نيازمند يک اجماع نسبي است و بدون اجماع نسبي اتفاقي نميافتد. چون جريان اصلاحطلب بايد به اين نظريهها عمل کند. وقتي اين نظريهها با هم پيوند و صيقل ميخورد و نهايتا با يک اجماع نسبي به عمل سياسي تبديل ميشود در دستور کار اصلاحطلبان در هر مقطعي قرار ميگيرد. بنابراين طبيعي است که آنچه در دستورالعمل اجرايي اصلاحطلبان واقع ميشود مخالفاني نيز دارد، منتها مهم اين است که براساس خردجمعي و اجماعنسبي شکل گرفته است. هيچ فرد و حزبي نميتواند سازوکار مهمي جز اين پيشبيني کند و يکتنه بگويد راهي که من ميگويم درست است و راه اصلاحطلبي نيز جز اين نيست. بنابراين اگر بخواهيم در عرصه عمل و روي زمين سياست کاري کنيم تنها سازوکارش اين است که دو محور داشته باشيم. نخست اينکه سازوکار عملياتي براساس خردجمعي شکل گيرد و دوم اينکه روي آن اجماع نسبي صورت پذيرد. اين اتفاق تاکنون افتاده و در آينده نيز خواهد افتاد.
از ديدگاه شما چرا با وجود اينکه اصلاحطلبان همواره درصدد اصلاح امور و تحقق مطالبات مردم برآمدهاند در هر مقطع مشکلاتي نمايان شده است؟
برخي مشکلات سياست ايران را که در ابتدا اشاره کردم و سختي سياستورزي به دليل تصلبي که بين رقباي اصلاحطلبان و برخي لايهها وجود دارد که اجازه نميدهد تحولات سازنده رخ دهد. لذا آن را ناديده گرفته و بدان توجه نميکنند. از طرفي چون نقد به آن جريانها هزينه دارد همه مشکلات را متوجه اصلاحطلبان ميکنند. متاسفانه اين چيزي است که به شکل ساري و جاري مشاهده ميکنيم. بالاخره در يک زمين ناهموار، صعب و سخت ميخواهيم سياستورزي کنيم. بنابراين مشکلات زياد است و سنگاندازيها و مخالفان، برخوردها و هزينههاي زيادي وجود دارد که کار بسيار سختي است. حال کساني بيايند و در چنين شرايطي همه چيز را تخطئه کنند، کار راحت و آساني است. مهم اين است که افراد در چنين زمين سختي پيشنهادات موثر و گشايشبخشي ارائه دهند تا در اثر اين پيشنهادات سازنده و عملياتي يک دستور کار و راهبرد جديد براي اصلاحطلبان بهوجود آيد. اينکه برخي ياد گرفتهاند فقط نقد کنند، بايد گفت نقد خوب است اما نقدي که منجر به سرخوردگي، سياهنمايي، انفعال، يأس و سرخوردگي جامعه شود، نقد نيست؛ نوعي تخريب است. همه بايد در اين شرايط سخت که اين مشکلات عديده را در زمين سياست ايران داريم، فکر کنند که راههاي برونرفت چيست؟ طبيعي است که هر کسي که اصلاحطلب واقعي و دلسوز جامعه ايران است و ميخواهد به خير عمومي کمک کند بايد فکر کند در اين شرايط سخت چگونه ميتوان کار کرد و گامبهگام سياستهاي اصلاحطلبانه را پيش برد. نه اينکه کساني که در اين راستا عمل ميکنند دائم تخريب و تخطئه شوند و موجي به جريان بيفتد مبنيبر اينکه دوران اصلاحطلبي گذشته و اصلاحطلبان نميتوانند کاري انجام دهند. اينها مباحثي است که جريانات خارجي و تندروهاي داخلي به شدت دامن ميزنند و برخي از خود اصلاحطلبان نيز در چنين بازياي خواسته يا ناخواسته وارد ميشوند؛ اينکه خيري براي جامعه ندارد. خير زماني است که همه فکر کنند و راههاي سازنده و برونرفت از مشکلات در هر مقطعي را بيابند تا بر اساس آن بتوان به دستور کاري روشن و عملياتي رسيد.
انتقادات بسياري به شوراي عالي سياستگذاري مطرح است؛ چنانکه عدهاي معتقدند کارکرد اين شورا با اين رويکرد به پايان رسيده است و بايد براي 1400 تغييرات جدي در سازوکار اين شورا و اصلاحطلبان صورت گيرد. اين موضوع را چطور تبيين ميکنيد؟
شرايط جديد شرايطي است که در همه حوزهها چه در بخش اهداف و چه راهبردهاي اصلاحطلبي و چه بخش مناسبات با جامعه و حاکميت نياز به بررسي، بازنگري و آسيبشناسي و خود انتقادي داريم و بايد به رويکردهاي جديد، مناسب و سازنده براي آينده در حوزههاي مختلف و سازوکار و ساختار تشکيلات برسيم. اين چيزي است که ضرورت امروز است و بايد انجام بگيرد. در مورد انتقادات به شوراي عالي نيز بايد اشاره کنم که طبيعي است هر کاري انجام ميشود منتقداني دارد و آنها حرف خود را ميزنند. چه راهحلي در يک جريان سياسي بهتر و مناسبتر از اين وجود دارد که شما حرکتي کنيد که بر اساس خردجمعي شکل گرفته و اجماع نسبي بر سر آن بهوجود آمده باشد. طبيعي است که هيچ حرکتي سازندهتر و مناسبتر از اين نيست. يک حزب ميتواند خود به تنهايي حرکت مستقلي را کند ولي در آينده خواهيد ديد که در زمينه سياستي که در آن حضور داريم چه تخريب وحشتناکي رخ خواهد داد. آن موقع همين منتقدان هزاران بار انتقادات خود را بيشتر ميکنند. بالاخره کمهزينهترين و موثرترين راه اين است که شما به يک سازوکاري برسيد که بر اساس خردجمعي و اجماع نسبي شکل گرفته باشد. طبيعي است که در چنين سازوکاري حتما نقاط ضعف، کاستي و نقصان هست و هيچ ترديدي نيست؛ ولي در مقايسه با روشهاي بديل حتما کمهزينهترين راه را با چنين سازوکاري اتخاذ کرده و پيش خواهيد برد. کساني که در مورد شوراي عالي نقدهاي برانداز و بنيادي ميکنند، بايد راهحلي نشان دهند که چه ميشد کرد و چگونه ميشد عمل کرد که بهتر از اين باشد؟ اين مهم است که اين پيشنهاد بر اساس اجماع نسبي و خردجمعي باشد وگرنه هر کسي ميتواند راهحلهاي هوايي عالي مطرح کند، اما اگر بخواهد روي زمين بيايد بايد شرايط خود را داشته باشد که قابل عملياتي بودن باشد.
ارزيابي شما از استعفاي موسويلاري از شوراي عالي سياستگذاري چيست؟
نامهاي که آقاي موسويلاري نوشته خيلي روشن است و هيچ پيچيدگياي ندارد. دليل اصلي هم همان ضعف جسماني بوده و از قبل هم ميدانم که وي هميشه اين مساله را مطرح ميکرده است. اما اينکه اين استعفا بتواند تلنگري در تجديدنظر در شوراي عالي باشد؛ امري بديهي و روشن است که آقاي لاري نيز تاييد کردهاند. ما براي آينده نياز داريم که براساس مقتضيات جديدي بازنگري، آسيبشناسي و تجديدنظر کنيم تا هم به رويکردها، راهبردها و هم به سازمان و سازوکار مناسب براي آينده برسيم.
سایر اخبار این روزنامه
وضعيت گردشگري اسف بارتر از ايرلاين ها
عارف مي ماند؛ نياز اصلاحات به نئو اصلاحطلبي
۴۰۰طلبه علیه وزيرجوان
کاهش مشارکت رویگردانی از اصلاحات نیست
كرونا همچنان با ما زندگی می كند
ابلاغیه رهبر انقلاب در موافقت با آزادسازی سهام عدالت
آب تهران سالم است؛ كلر درحد بالاست
كودتا در برابر صراحت لهجه زاهدي
امید بهبود به شاخصهای ۹۹ نسبت به ۹۸
کارنامه دولت به نام اصلاحطلبان نوشته شد
در دو راهی مذاکره یا عدممذاکره
سیستانوبلوچستان در انتظار کمکهای دولت و ملت
اردشیر زاهدیها قواره بخش واقعیتهای امروز ایران نیستند!