روزنامه شرق
1399/02/13
شوروی در انتخاب سران حزب توده نقش داشته؟
شوروی در انتخاب سران حزب توده نقش داشته؟ اخيرا «انديشکده وودرو ويلسون» ۳۱ سند وزارت امنيت آلمان شرقي (اشتازي) را در مورد فعاليتهاي کمونيستي و ضدکمونيستي در ايران در دهههای۱۹۷۰ و۱۹۸۰ منتشر کرده که عمدتا متمرکز بر حزب توده است. در يکي از اين اسناد خبر مربوط به تعيين اعضاي اصلي و کادر رهبري حزب توده در آستانه انقلاب را شرح ميدهد. اين سند که در ابتداي آن نوشته شده «نسخهاي از گزارش خبرچين رضا» به جلسه روز يکشنبه اول بهمن ۱۳۵۷ در ليپزيگ اشاره ميکند که در آن احسان طبري، عضو اجرائي کميته مرکزي حزب توده گفته بود: «روز ۱۵، ۱۶ و ۱۷ ژانويه مديران اجرايي کميته مرکزي حزب توده در ليپزيگ با هم ديدار کردند. موضوع نشست مسئله رهبري حزب توده در ايران بود». طبري تأکيد کرده بود که «رفيق غلام دانشيان، عضو اجرايي کميته مرکزي حزب توده از شوروي يک پيشنهاد داشت». او بعد از جلسه اعضاي اجرائي کميته مرکزي حزب توده، پيشنهاد کرده بود: «بهجاي رفيق ايرج اسکندري، نورالدين کيانوري، دبير کميته مرکزي حزب توده در ايران بهعنوان دبير اول کميته مرکزي حزب توده ايران معرفي شود. جعفر ميزاني، عضو اجرائي کميته مرکزي حزب توده ايران، منوچهر بهزادي، عضو اجرائي کميته مرکزي حزب توده ايران و انوشيروان ابراهيمي، عضو اجرائي حزب دموکرات کميته مرکزي آذربايجان بهعنوان دبيران کميته مرکزي حزب توده ايران معرفي شوند. بنا بر گفته طبري در همان جلسه غلام دانشيان قبلا درباره پيشنهادش با مقامات حزب کمونيست شوروي صحبت کرد و آنها او را تأييد کرده بودند. با همين مقدمه اعضاي حاضر در آن جلسه اعلام کردند: «ما اعضاي کميته مرکزي حزب توده ايران پيشنهاد رفيق غلام دانشيان را بدون بحث تأييد ميکنيم».نقش تعيينکننده غلام دانشيان
غلاميحيي دانشيان در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم در ميانه به شعبه محلي حزب توده و سازمان کارگري وابسته به آن پيوست و در کنگره اول حزب توده عضو کميته ايالتي آذربايجان شد. سال1324 هنگام تشکيل فرقه دموکرات آذربايجان در پيوستن به آن فرقه ترديد نکرد و خيلي زود يکي از سازماندهندگان نيروي شبهنظامي موسوم به فدائيان و از سران فرقه شد. در زمان صدارت او بر فرقه موضوع تبعيد بعضي از مخالفان شوروي به سيبري در کارنامه او ديده ميشود. او نهتنها به اندازه يک سرباز ساده آگاهي جنگي نداشت، حتي يک چريک جنگي هم به شمار نميآمد و تنها روسها او را ژنرال ميناميدند. دانشيان زبان تودهها را به خوبي ميدانست و ميتوانست با سخنرانيهايش آنها را جلب کند و اين توانايي حاصل تجربهاي بود که در ميان کارگران صنعت نفت باکو کسب کرده بود. او تلاش گستردهاي براي الحاق آذربايجان ايران به شوروي کرد و از هيچ تلاشي در اين مسير فروگذار نکرد. همچنين غلام دانشيان با حمايت و توجه مقامات شوروي در تصميمگيريهاي مهم حزب نقشي اساسي ايفا ميکرد که ميتوان به برکناري رادمنش از دبير اولي و جانشيني ايرج اسکندري در سال 1348 و همچنين برکناري اسکندري و جانشيني نورالدين کيانوري در سال 1357 اشاره کرد. تغيير چينش رهبران حزب توده با فرمان مسکو در آن تاريخ تأملبرانگيز است. خصوصا آنکه در همان جلسه يکي از اعضاي شوراي مرکزي حزب توده دلايل پيشنهادشدن کيانوري را اينگونه عنوان کرده است: «رفيق غلام دانشيان صرفا گفت که فعاليت حزب در ايران بايد توسط رفيقي رهبري شود که ارتباط مستقيم با رفقا در ايران داشته و فعال است».
در ادامه ميتوانيد متن دو سند از اسناد تازهانتشاريافته وزارت امنيت آلمان شرقي (اشتازي) به ترجمه سايت خبري-تحليلي «انتخاب» را بخوانيد.
متن سند جمعه ۲۱ارديبهشت۱۳۵۸
واحد خدمات بخش اصلي XX/AGA، گزارش ملاقات: گروه، نام سازماني: خبرچين رضا/ تاريخ، ساعت: ۷۹.۵.۱۰، ۱۰تا ۱۲صبح/ مکان ملاقات: خانه امن کيمولر/ کارمند: دريلر/ ملاقات بعدي در روز 14/5/1979 ساعت۱۵:۰۰/ مکان ملاقات: خانه امن کيمولر. آمادهسازي براي ملاقات: ملاقات برنامهريزيشده./ تمرکز اصلي: شرايط بين ايرانيان مهاجر/ ارزيابي ملاقات: خبرچين ترجمه نشريات خارجي را درباره شرايط در ايران ارائه کرد. درباره شرايط بين ايرانيان مهاجر، خبرچين گزارش کرد که اکثريت عاملان حزب به ايران برگشتهاند. کميته مرکزي درباره اين مسئله به توافق رسيده است (ليست کساني که اينجا را ترک کردهاند پيوست شده است). درباره کساني که در آلمان ماندهاند، اغلب آنها به دليل خانوادگياي دارند– که دستوري از سوي حزب براي آن وجود ندارد- اين افراد طرد شدهاند. انتصابات و ارتباطات جديد: احتمال بازگشت خبرچين به ايران هم بحث شد. خبرچين درباره اين مسئله مطمئن نبود اما اولويتش منافع ما است. خبرچين در صورت بازگشت به ايران اين مشکلات را محتمل ميداند: او تاکنون گذرنامه نداشته، شغل در ايران، مشکل مسکن، طرد او از سوي رهبري حزب. به اين نتيجه رسيديم که خبرچين مسئله دريافت گذرنامه ايراني را از طريق سفارت ايران حل کند. مشکل آن است که هيچ گذرنامه جديدي وجود ندارد. در صورت گرفتن گذرنامه يک سفر تفريحي به ايران خواهد داشت و با شرايط آنجا آشنا شده و خود را براي بازگشت نهايي آماده خواهد کرد.
يادداشتهاي ناظر: خبرچين رضا روز 10/5/1979 گزارش داد که مهاجران ايراني زير به دستور حزب تاکنون بهصورت منظم به ايران سفر کردهاند. کيانوري و همسرش، دبير اول حزب، اسکندري، دبير اول سابق حزب، طبري، دبير تبليغات، خورب (غدوه)، عضو کميته مرکزي، [پاک شده]، دبير کميته مرکزي، جودت، کارمند دفتر ليپزيگ، ابراهيمي، [پاک شده]، پورهرمزا، [پاک شده]، [پاک شده]، [پاک شده]، بهزادي. به زودي مهاجران ديگري به ايران برخواهند گشت مثل [پاک شده] استاد علوي براي چند هفته در ايران بود، اما به آلمان شرقي برگشته است.
متن سند جمعه 20 مهر 1358
روز 12/10/1979 امضاکننده زير در ملاقات ميان ژنرال درير/ بخش اصلي XX/AGA و خبرچين رضا، بر اساس توافق ميان بخش اصلي XX/AGA و رهبري بخش اصلي11/3، حضور داشت. اين ملاقات در يک خانه امن متعلق به بخش اصلي XX برگزار شد. خبرچين قبل از آن خود را براي شرکت در ملاقات قبلي با امضاکننده زير آماده کرده و با اين ملاقات موافقت کرده بود. من را به او با عنوان ژنرال کلاوس کولمان معرفي کردند. مذاکرات طي نشست اساسا توسط ژنرال درير هدايت شد.
در آغاز نشست، خبرچين درباره ايرانيهايي گزارش داد که در آلمان ماندهاند و ارزيابي از فعاليتهاي آنها ارائه کرد. به همين دليل او گزارشهايي را از قبل آماده کرده بود که آن را به ژنرال درير تحويل داد. در اين ملاقات او ارزيابي از شرايط ايران در زمينه توازن نيروهاي سياسي و شرايط، نفوذ و اقدامات آتي هيئت رهبري حزب توده ارائه کرد اما يکي از معمولترين سؤالات مطرحشده در مباحث اين بود که چرا حزب توده اطمينان دارد که شوروي از شاه حمايت کرده و حتي به او تسليحات ميفروشد. در اينجا هم ميان رفقاي حزب توده بر اساس گزارشها، ابهاماتي وجود دارد. درباره ايرانيهايي که در آلمان شرقي زندگي ميکنند -اکثريت آنها اکنون در ايران هستند- خبرچين گزارش داد که آنها هيچ فعاليتي نداشته و صرفا هنوز به صورت ماهانه از SED حقوق دريافت ميکنند. خبرچين درباره خودش گزارش داد که پيشنهادي را از دانشگاه هومبولت برلين دريافت کرده تا به گروهي از دانشجويان مطالعات ايران، چهار ساعت در هفته فارسي آموزش دهد. او اين مسئله را پذيرفته و از ابتداي دسامبر 1979 کارش را آغاز ميکند. او درباره سفارت ايران هم گزارش زير را ارائه کرد. در ماههاي اخير بيش از يک بار تلاش کرده تا از سفارت گذرنامه بگيرد. او بايد تا اواسط اين ماه اين گذرنامه را بگيرد و بعد از آن براي 3 تا 4 هفته به تهران خواهد رفت (تعطيلات). هزينههاي پرواز توسط دولت منطقهاي حزب اتحاد سوسياليستي آلمان پرداخت خواهد شد. در اين مراجعات به سفارت، او غالبا با ديپلمات نوبهار ارتباط داشت که به نظر او، اکنون رابطه خوبي با هم دارند و ميتوان به آن اتکا کرد. او همچنين به صورت خصوصي از نوبهار دعوت کرده است تا او را در لايپزيگ ملاقات کند و نوبهار پذيرفته است. در اين مرحله، امضاکننده زير به مسئله مشکلات سفارت برگشته و سؤالاتي را درباره اطلاع سفارت و ديپلماتها مطرح کرد. خبرچين همچنين گزارش داد که او همه ديپلماتهاي سابق سفارت را بهخوبي ميشناسد؛ لذا گزارش کلي درباره [پاک شده] و فعاليتهاي او به عنوان عضو ساواک، موضعش درباره سرويس مخفي و همينطور [پاک شده] ارائه کرد که او هم به عنوان رهبر ساواک در اروپاي غربي کار کرده و بهصورت مخفي خود را به عنوان تاجر فرش معرفي کرده بود. او همچنين شرحي درباره فرماندهي اصلي ساواک در برن/سوئد ارائه داد.
در اين مرحله او همچنين جزئياتي را درباره فعاليتهاي ديپلمات دکتر بهزادي در آلمان شرقي ارائه کرد. درباره ديپلماتهاي کنوني در سفارت، خبرچين نتوانست هيچ جزئيات بيشتري ارائه کند. البته او قصد داشت وقتي به ايران سفر ميکند، از طريق رابطهايش که هنوز در آنجا فعاليت دارند، اين مسئله را روشن کند. امضاکننده زير کار تهيه يک خلاصه کوتاه درباره اطلاعات موجود کنوني درباره تکتک ديپلماتها و همينطور اطلاعات درباره ايرانيهايي که هنوز در آلمان شرقي ماندهاند را به خبرچين رضا محول کرد. خبرچين اين کار را تا ملاقات بعدي، قبل از رفتن به تعطيلات انجام خواهد داد.
سایر اخبار این روزنامه
شوروی در انتخاب سران حزب توده نقش داشته؟
همسویی زیباکلام با کرباسچی در انتقاد از خاتمی
آیا کارگران معترض به خواستههای خود خواهند رسید؟
کار بزرگ معلمان، شکوفاسازی استعدادها برای ارزشهای متعالی است
دستهای بسته واشنگتن در برابر پکن
با بزرگترین مربیای که به ایران آمد چه کردیم؟
ادامه زمستان در یورت
فشار بر دولت براي بازگشايي مساجد و اماکن مذهبي
کرونا در پاییز اوج میگیرد
شاغلان طردشده اقتصاد رسمي
کارگزاران علیه برادر بزرگتر
«آوريل سياه نفت» پاياني دارد؟
آيلاند
من چه در پاي تو ريزم...؟