روزنامه شرق
1399/02/14
ما هيچ، ما کرونا!
ما هيچ، ما کرونا! امير ثامني کارشناس برنامهريزي و آمايش سرزمين کروناويروس اولين پندميک (Pandemic) جهان نبوده و بيشک آخرين آن نيز نخواهد بود؛ اين ويروس عالمگير نه مانند مرگ سياه (طاعون) قرن چهاردهم ميلادي که نزدیک به 200 ميليون نفر را به کام مرگ کشاند، آنچنان مصيبتبار خواهد بود و نه مانند آنفلوانزاي اسپانيايي پايان جنگ جهاني اول (۱۹۱۹) که نزديک به نيمميليارد مبتلا و 50 ميليون کشته بر جاي گذاشت، چهرهاي دهشتناک ارائه خواهد کرد. بااينحال کروناويروس ازآنرو چنين ترسناک به نظر ميرسد که در زمانهاي چنين سريع و وسيع شيوع يافته که بشر مدرن با تکيه بر پيشرفتهاي چشمگير در علم، فناوري و پزشکي، گمان نميرفت اینگونه مقهور طبيعت شود و احتمال بروز چنين وضعيتي نزديک به محال بود! اما اين ويروس جهانگردِ شالودهشکنِ فيلافکن توانست با متوقفکردن کل جهان (کاري که حتي جنگهاي جهاني نيز نکرد!)، زنگ هشداري جدي را درباره نگرشها، ترتيبات و پيامدهاي الگوي توسعه نئوليبراليستي حاکم بر جهان و ضرورت بازنگري در رابطه انسان- محيط- فعاليت به صدا درآورد. متفکران و انديشهورزان برجسته جهان در باب کروناويروس و تأثيرات آن بر جهان ملاحظات و سويههاي تأملبرانگیزی را تبيين كردهاند: «فرانسيس فوکوياما» به تحليل کارايي رژيمهاي استبداد (اقتدارگرايي) و دموکراسي در شرايط مديريت چنين وضعيتي پرداخت و چنين نتيجهگيري ميکند که عامل تعيينکننده مهم در مقابله با بحران نه نوع رژيم بلکه ظرفيت دولت و مهمتر از همه ميزان اعتماد به دولت است. «ديويد هاروي» به کوتاهتر و متنوعترشدن زنجيرههاي عرضه و تحول در اشکال توليد به سمت نياز کمتر به کارگر و اتکاي بيشتر به نظامهاي توليد مبتني بر هوش مصنوعي در جهان پساکرونا اشاره ميکند. «يووال نوح هراري» از ورود بشر به جهان جديد پس از عبور از کرونا صحبت کرده و بر گسترش و پيچيدهشدن رژيمهاي نظارتي حکومتها بر شهروندان و امکان کنترل آنها بر پديدارهاي بيولوژيک در اين جهان جديد اشاره کرده که موجب ايجاد بحران تازهاي در دامنه حريم خصوصي افراد ميشود. «يورگن هابرماس» با اشاره به اينکه کرونا آگاهي انسان نسبت به ناداني خويش را افزايش داده، به اهميت «اتحاد» و «همبستگي» ميان کشورها براي برونرفت از مسائل تأكيد ميکند. «ادگار مورن»، جامعهشناس مشهور فرانسوي که نقطه عزيمت نگاه خويش را بر «درهمتنيدگي» و «سرنوشت مشترک جوامع» استوار كرده و معتقد است در جهان امروز ما، هيچ پديده انساني يا طبيعيای از ديگر پديدهها جدا نيست. او همبستگي انساني وراي مرزهاي قراردادي و همکاري مشترک بينالمللي را راهحل عبور از بحرانهاي جهاني ميداند.«نوام چامسکي» با موقتيخواندن بحران کرونا، به خطرناکتربودن دو بحران جنگ هستهاي قريبالوقوع و پديده گرمشدن زمين بهعنوان تهديدهای اصلي بشر پس از رفع بلاي کرونا اشاره ميکند. آنچه بررسي و تحليل نگرش متفکران برجسته و نيز رفتار حکومتها در کشورهاي توسعهيافته با اين رويداد (شيوع بيماري کرونا) به ما ميآموزد، از يک سو حفظ سلامت و تداوم حيات جامعه در عين مراقبت از اقتصاد (اشتغال، توليد و تجارت) و از سوي ديگر عزم آنها براي شناسايي نقصانهاي نظم جهاني موجود، سازوکارها و ترتيبات کشورداري و عبرتگيري از خطاهاي سياستگذاري و چارهجويي براي حل آنهاست. بااينحال اين رويداد در ايران به آوردگاهي جنونآميز براي تخريب و تخطئه دولت از سوي جريانهاي سياسي رقيب، زيرسؤالبردن کفايت و کارآمدي نظام از سوي معاندان و فخرفروشي، کنايه و تیکهپراني دولت دوازدهم به دولتهاي غربي (نسبت به آمار بالاي ابتلا و مرگ ناشي از کرونا در کشورهاي آنها) تبديل شده است. در اين ميان بسياري از صاحبنظران قلمبهدست نيز فقط با سوزي فراوان به ذکر مصيبتهاي کرونا و پيشگوييهايي خام و شتابزده از تأثيرات آن بر اقتصاد، سياست و فرهنگ در ايران میپردازند و درباره راهکارهاي حل مسئله ايده قابل کاربست و تحققپذيري ارائه نميدهند.
امروزه اين موضوع اثبات شده است که به بحران برونزا (جنگ، تحريم و...) در يک سرزمين نميتوان فقط بهعنوان يک شر مطلق نگريست، بلکه اين وضعيت به سبب تحميل شرايط اضطرار، با انسجام و وحدت ملي بيشتر و کاهش لختي و سکون حکومت و جامعه همراه بوده و بهويژه در جامعهاي مانند ايران که به وجود بحرانهاي مستمر و متوالي عادت ديرينه دارد، ميتواند فرصتي طلايي براي اصلاحاتي باشد که در شرايط عادي قابل حصول نيست؛ بنابراین باید از فرصت جنگ همهجانبه پيشآمده با مهاجم نامرئي در راستاي بازانديشي نگرشها و رويکردهاي کشورداري، نسبت و رابطه با جهان، پيگيري اصلاح ساختاري در نظام اداره امور کشور و ارتقای ظرفيت حل مسئله در ايران بهره برد، وگرنه در پايان اين شب سياه که قاعدتا بايد به سفيدي منجر شود، ما ميمانيم و حسرتهاي بسيار: ما هيچ، ما کرونا!
اگر حادثه هواپيماي اوکرايني و پنهانکردن چندروزه اصل ماجرا، شليک به پرواز همبستگي و وحدت ملي در آسمان سرمايه اجتماعي بود، موضوع نگرش و عملکرد جمهوري اسلامي در مديريت و مبارزه با بيماري کرونا يک بار ديگر فرصتي طلايي براي بازسازي و ترميم رابطه با مردم و بازگرداندن اعتماد عمومي به کارآمدي، خيرخواهي و تلاش حکمرانان براي حل مسائل به شمار ميرود. وجود بستر اعتماد، تعامل، همدلي و همراستايي دولت و ملت و اميد به آينده، اولين و بديهيترين مبنا براي رسیدن يک کشور به توسعهيافتگي به شمار ميرود؛ بنابراین بايد تلاش كرد از اين آزمون بزرگ رفوزه و با دست خالي بيرون نيامد. کلاس درس کرونا براي ما آموزههاي زيادي داشته است. برخي از مهمترين اين آموزهها عبارتاند از:
بازگشت به دولت: اهميت و جايگاه بيبديل دولت در اداره امور بهويژه در حوزههايي (کالاهاي عمومي) که بازار در آن ورود نداشته يا با شکست مواجه ميشود، بار ديگر در سطح جهاني بهطور اعم و کشور ما بهطور اخص آشکار شد؛ ازاینرو ممکن است الگوي نئوليبراليستي حاکم بر توسعه در جهان، که در ايران نيز در بخشهايي چه بخواهيم چه نخواهيم با آن مواجه هستيم، اصلاحات و بازانديشي انجام شود. ازهمينرو آغاز پروژه اصلاح و تقويت نهادي دولت با هدف زدودن زنگارهاي ناکارآمدي از حيثيت دولت در ايران، مشروعيتبخشي به دولت در حل مسائل و بحرانها، ترميم رابطه با ملت مبتني بر اصل صداقت، شفافيت و مسئوليتپذيري باید از مهمترين کارويژههاي مدنظر حکمرانان باشد.
آتشبس جدل داخلي: هنگامه پيدايش بحرانها، فرصت مناسبي براي عقدهگشايي و انتقامگيريهاي سياسي، غوغاسالاري و ايجاد موجهاي رسانهاي آسيبزا و تنشآفرين نیست و عبور از اين وضعيت نيازمند همدلي و همزباني بيشتر ملت و دولت و تشريک مساعي همگان براي عبور از توفان حوادث است؛ بنابراین نقش نخبگان و رسانهها در چنين شرايطي براي عبور از وضعيت شکننده فرارو بسيار خطير و تعيينکننده است.
پذيرش جهانيشدن: جهانيشدن و تبديل کره زمين به دهکده جهاني (ايده مک لوهان در 1962) پديدهاي گريزناپذير بوده و بهجاي پررنگکردن مرزها و بلندکردن ديوارها، باید با آموختن قواعد بازي، زمينه گذار «جهان ايراني» (تاريخ، جغرافيا و اقتصاد سياسي سرزمين) به «ايران جهاني» را فراهم کرد، وگرنه از جهانيشدن بهجاي نعمات و دسترسي بيشتر به فرصتها، جزء ويروس و مصائب آن نصيبمان نخواهد شد. هرچند ممکن است مخالفان جهانيشدن و پيوند با جهان، از اين وضعيت بهمثابه فرصتي براي تأييد اصرار خويش بر تئوريهاي نخنما و تاريخمصرفگذشته توسعهاي خويش بهره بگيرند، ولي بايد دلسوزان و عقلاي سياسي و بهويژه ارباب رسانه (صداوسيما، مطبوعات و شبکههاي اجتماعي مجازي) تلاش كنند تصور اسب تروا بودن «جهانيشدن» بهتدريج رنگ ببازد و براي مواجهه با اين پديده چشمان را شست و جور ديگر آن را ديد.
تأمل در الگوها و مدلهاي توسعه: جهان و بهطور دقيقتر مفهوم فضا- زمان با چنان فشردگي، درهمتنيدگي و پيچيدگي مواجه بوده که سرنوشت همه جوامع را به يکديگر پيوند داده است؛ ازاینرو در چنين بستري ديگر نميتوان بر ايده «درونگرايي» و «درونزايي» صرف که موجب کاهش تابآوري ملي و هزينهکرد بقا از جيب سرزمين و ملت ميشود، اصرار ورزيد؛ ازاینرو کلانرويکردهايي که امروز در توسعه کشور ما مبنايي محسوب ميشوند، مانند اقتصاد مقاومتي، توسعه درونزا و بروننگر، الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت و... بايد متناسب با الزامات و آموزههاي حاصل از تجربه اين شيوع مورد تأمل و واکاوي بيشتر قرار گيرد.
توسعه کاربرد فضاي مجازي: اگر تا ديروز انتظار غالب از اينترنت و فضاي مجازي براي عموم انتقال اطلاعات و کاهش فاصلههاي ارتباطي بود، امروز ديگر جايگاه و اثرگذاري آن به سبب شرايط فاصلهگذاري اجتماعي و قرارگيري بار کسبوکار، آموزش و بهداشت و درمان، ارتقای چشمگيري يافته و ضرورت و بهانه لازم براي تحول در نظام بوروکراتیک کشور، هوشمندسازي شهرها و تحقق دولت الکترونيک و دگرگوني اساسي در فعاليتهاي سنتي فراهم شده است. اين مهم در بلندمدت ميتواند موجب کوچکسازي، چابکسازي و کارآمدسازي نهاد دولت و تحول آن شود. راهکاري که کشورهاي شرق آسيا مانند مالزي، اندونزي، سنگاپور و... در دهههاي اخير با قوت پي گرفته و امروز به لطف اين موهبت، نسبت به بسياري از کشورهاي توسعهيافته آسيبپذيري بسياري کمتري در مقابل لطمات اقتصادي و انساني شيوع کروناويروس داشتهاند.
تغيير پارادايم در برنامهريزي: تجربه شيوع اين ويروس و تأثيرپذيري و تأثيرگذاري عميق آن بر فضاهاي شهري، سوژه «برنامهريزي» بهطور اعم و «برنامهريزي شهري» بهطور اخص را با چالشي جديد مواجه کرد. اگر تا قبل از اين فضاهاي عمومي زنده، اختلاط کاربريها، تنوع، حرکت و جابهجايي، حملونقل عمومي و... ارزشهاي اساسي محسوب ميشدند، حال ديگر ظهور مفاهيمي جديد مانند فاصلهگذاريهاي اجتماعي، قرنطينه و... اُبژه شهر را دستخوش دگرگوني کرده و سويههاي جديدي را بر آن افزوده است. «شهر در قرنطينه» و «قرنطينهکردن شهر» موضوعات جديدي براي برنامهريزي شهري محسوب ميشوند.
تحول در مديريت بحران: تا به امروز رويکرد غالب مديريت بحران در کشورها و بهويژه سطح شهرها بيشتر متوجه بلاياي مرئي و قابل لمس مانند (زلزله، توفانها، سيل، رانش زمين، آتشسوزي و...) بوده و در برابر پديدههاي بطئي يا نامرئي تغييرات اقليمي، اپيدمي يک بيماري واگير و... برنامه مشخص نداشته است. شيوع اين ويروس موجب تحول در رويکرد به مديريت بحران در کشورها و شهرها ميشود.
در پايان بايد گفت به نظر ميرسد برخلاف برخي تصورات رايج که شيوع گسترده کروناويروس را موجب سکته و اختلال در فرايند جهانيشدن دانسته و مدعي است به سبب ترس از تکرار اثر پروانهاي
(Butterfly Effect) بسياري از کشورها از اولين دوربرگردان به مسير مخالف (تشديد ملي –محليگرايي) رهنمون شوند، اين رويداد ميتواند بهعنوان نقطه عطفي در نوزايي و تعميق «جهانيشدن» از طريق پذيرش پيوستگي و درهمتنيدگي جهان و گريزناپذيري قبول اين واقعيت براي همگان، توجه به برخي سويههاي مغفول و در سايه اين فرايند (از جمله سلامت و بهداشت جهاني، اصلاح و تفکر درباره سبک زندگي، حراست بيشتر از کيفيت زندگي محرومان و فقرا برای جلوگيري از آسيبپذيري آنها)، تقويت زمينههاي شکلگيري اتحاديههاي منطقهاي و بازطرح مجدد مفهوم مرز بهعنوان يک مکانيسم دفاعي در شرايط اضطرار و بحران تبديل شود.
سایر اخبار این روزنامه
مواجهه روحانی با غیر مترقبهها
تبعات یک افشاگری
حوزه علميه به ما فشاري وارد نکرده است
ارزانفروشي شرکتهاي استراتژيک
دستور توقف به حاج منصور
تقسيم صندلي پشت درهاي بسته
دادگان - سلطانيفر مناقشه بر سر چیست؟
نقاط خاموش ليست ارزي
واکنش شرکت ملي نفتکش به یک گزارش
رمضان، بابرکتتر از گذشته
ما هيچ، ما کرونا!
ترسيم واقعي جايگاه معلم و پرهيز از شعار
کرونا و طرح مارشال ۲