روزنامه آفتاب یزد
1399/03/03
جامعه از مُسکنهای کلامی گذر کرده است
آفتاب یزد- گروه سیاسی : مجلس دهم به پایان رسید. مجلسی که بسیاری آن را به اصلاحطلبان و میانه روها نسبت میدادند. مجلسی که مردم به خاطرش پای صندوقهای رای رفتند تا اجازه ورود رادیکالها و تندروها را به آن جا ندهند. اما حالا بعد از گذشت چهارسال دستاورد این استراتژی چیست؟ چه قدر نتیجه کار متفاوت تر از زمانی است که رادیکالها در مجلس نقش داشتند. در اینباره نظرات متفاوتی بیان میشود هرچه که هست اما حضور تمام قد اصولگرایان در قوه مقننه دوره یازدهم و شکست اصلاحطلبان در این دوره به منزله هشداری جدی برای همان جریان به اصطلاح میانه و خواهان اصلاح به شمار میآید. نحوه مشارکت مردم در این انتخابات عملا باعث شد تا جناحی که خود را منطقی و معقول تر از رقیب میپنداشت هیچ سهمی در پارلمان آینده نداشته باشد. نوع رفتار مردم در این انتخابات این روزها باعث شده تا چهرههای اصلاحطلب تئوریها و اظهارنظرهایی متفاوت دراینباره را مطرح کنند. و البته شاهد برخی گفتگوها و اظهارات متناقضی با یکدیگر نیز باشیم. از سویی دیگر در درون این جریان نیز ظاهرا تغییر و تحولاتی رخ داده است یا قرار است رخ بدهد. اما این مسائل چه قدر میتواند به نوسازی جریان شکست خورده اصلاحطلبان یاری رساند. در جست و جوی پاسخ به این سوالات و اینکه جریان چپ این روزها باید چه کند با محمدرضا نجفی عضو فراکسیون امید مجلس دهم به گفتگو نشستیم.این روزها از اردوگاه اصلاحطلبان اظهار نظرهای متناقضی به گوش میرسد که حاکی از اختلافات درونی این جریان است، استعفای موسوی لاری از شورای عالی اصلاحطلبان، گفتههای برخی چهرهها که اساسا جریان اصلاحات را به دوقطبی تبدیل کرده اند و یا بحث برسر اینکه رئیس دولت اصلاحات دیگر نمیتواند رهبری این جریان را داشته باشد و... چگونه میتوان آنچه که امروز در جمع اصلاحطلبان رخ داده را مدیریت کرد؟
این تناقضها و اعتراضات خیلی مسائل عجیب و غیر طبیعی نیستند، به هر حال یک مجموعه سیاسی اگر بخواهد حیات داشته باشد باید دائم خودش را بازسازی کند، باید دمادم در رویههای خودش بازنگری داشته باشد بنابراین تا یک اندازهای این نقدها و تضارب آرا و اظهارات متناقض میتواند طبیعی باشد و اشکالی در آن وارد نیست. ضمن آنکه جریان اصلاحطلبی قائم به فرد نیست بلکه یک جریان پویا و تپنده است. هنوز کلیت اصلاحطلبی زیر سوال نرفته است اما شرایط امروز نشانگر آن است که اصلاحات نیاز به تغییر روشها و رویهها هم در استراتژی و هم در تاکتیک دارد.
برخی چهرههای مشهور این جریان اعلام داشتند که رئیس دولت اصلاحات نمیتواند رهبر این جریان باشد.
من نگاه برخی آقایان دراین زمینه را نگاه غالب جریان یا حتی تشکیلات آنها نمیدانم، به نظر میرسد این اظهار نظرها بیشتر نگاههای شخصی باشد تا جریانی، به دلیل همین نگاه شخصی، رویکرد فردی آنها را در این خصوص از نگاه سازمانی و جریانی آنها جدا میدانم. البته باز هم تاکید میکنم اگرچه جریان اصلاحات در ایران میراث دار اصلاحطلبان بزرگی همچون سید جمال، امیرکبیر و قائم مقام و دیگر شخصیتهایی است که در تاریخ ایران مصلحانه ایفای نقش کرده اند اما این جریان هیچگاه قائم به شخص نبوده و در آینده هم نخواهد بود اما این متکینبودن به اشخاص به معنای نادیده گرفتن نقش تاریخی بزرگان و چهرههای اثر گذار فعلی نیست.
آیا حلقه اصلی اصلاحات در حال پوست اندازی و یا بازتولید خود است؟
من بخشی از اظهارنظرهای مردم چه در سطح جامعه و چه شبکههای مجازی در مواجهه با اظهار نظرهای اخیر رئیس دولت اصلاحات را ناشی از گله مندیهای بحقی میدانم که بسیاری از مردم نسبت به عملکرد منتخبین در انتخابات گذشته مجلس و به خصوص دولت دارند. اکنون این گلهمندیها به این شکل ظهور و بروز پیدا کرده است. گرچه این گلهمندیها بحق مطرح میشود اما جامعه نشان داده در بزنگاههایی که پای مصلحت کشور درمیان است حرکتها دگرگون میشود. این قسم از مردم، جریان اجتماعی تحول خواهان به سمت توسعه کشور را تشکیل میدهند که با همه نقدها و ایراداتی که به آن وارد میشود میتواند برای یکپارچکی ملت، نقش و اثر بخشی خودش را داشته باشد. به هرحال جامعه از مُسکنهای کلامی گذر کرده و بر مبنای تغییر عملکردها قضاوت میکند در این بین رئیس دولت اصلاحات میتواند با پذیرش نقدها، نقش مثبتی را در گذر از این مرحله ایفا کند.
تلاشتان این است تا بگویید مردم بازهم در نهایت به اصلاحات باز میگردند، اما انتخابات 98 نشان داد که خواست جامعه چیز دیگریست.
تا بازگشت را چه معنا کنیم. این بازگشت صرفا انتخابات نیست. عرض کردم در بزنگاهها ی اساسی همواره مصلحت کشور است که مورد توجه مردم قرار میگیرد یعنی در شرایط حساس مملکت، این تفکر تحولخواهانه است که کماکان نقش اصلی را بازی خواهد کرد و درهرصورت مردم هم در آن هنگام به این جریان به عنوان یک مجموعه اثر گذار نگاه میکنند. باید به بسیاری از مردم حق داد که در انتخابات شرکت
نکنند، در مواردی هم که مردم در انتخابات شرکت کردند، انتظاراتشان پاسخ درخوری دریافت نکرد از این رو نسبت به اصلاحطلبان بدبین شده اند. من فکر میکنم یکی از نشانههای بروز دادن گله مندی جامعه همین عدم شرکت درانتخابات است و این موضوع را چه بسا عدهای از باب تنبه و تذکر نسبت به کسانی که در مجلس و دولت و حتی فراتر از آن حضور دارند انجام داده اند. من به عنوان کسی که برای شکل گرفتن این دولت بسیار تلاش کرده و از طرفی در مجلس حضور داشتهام به مردم این حق را میدهم که نسبت به انفعالات و عملکردهای دولت و مجلس دلسرد و حتی بدگمان باشند. اما این الزاما به معنای رویگردانی همیشگی در هر شرایطی نیست. باید اصلاحطلبان بازسازی خودشان را در همه شئونات انجام دهند و نسبت به ضعفها و قصور خودشان کوشا باشند. باید مردم تغییر را حس کنند تا به این جریان
فکری بازگردند.
اگر مردم این تغییر را احساس نکنند چه طور؟
مطمئنا کشور ضرر کرده است، چون یک جریان فکری که معلول هر جامعهای برای نیل به آرمانهای خود است در میانه راه و به صورت ابتر رها شده است. آنگاه در بسیاری از بزنگاهها توان عبور از مخاطرات و تسهیل فرصتهایی برای تعامل بین نظام و مردم فراهم نخواهد شد. اگر این حس تغییر ایجاد نشود تا حدی به ضعف جریان اصلاحات بر میگردد که از بازنگری و درک انتظارات بحق مردم غافل شده است. البته بخش دیگرش به سایر نهادها و افراد در قدرت باز میگردد که میبایست صدای همه شهروندان با تمام گرایشات سیاسی را بشنوند و این درک عمومی ایجاد شود که ملیت عامل حق و حقوق شهروندی است نه تفکرات و گرایشات سیاسی.
ترمیم، بازسازی و نئواصلاحطلبی کلماتی هستند که امروز درباره جریان اصلاحطلبی میشنویم. مگر جریان نئو اصولگرایی که امثال قالیباف میگفتند به جز شکل ظاهری و انتخاباتی چه تغییری دراین جریان ایجاد کرده که اصلاحطلبان به تقلید از آن از نئو اصلاحطلبی میگویند؟
من تصور میکنم که هم محیط کشور به شدت دچار تحول و تغییر بوده و هم محاط کشور. شرایط کشور بسیار دشوار و سخت است و گمان من این است که برای عبور از این بحرانها هیچ چارهای جز این نداریم که خیلی فراتر از اسم و تبلیغات انتخاباتی به « تغییر» تن دهیم. منابع ما مستهلک شده اند، باید خودمان را متناسب با اولویتهای اساسی کشور بسیج کنیم. منابع ما بسیار محدود و مستهلک شده اند و از آن طرف نیازهای ما فوق العاده زیاد است، این منابع منحصربه منابع مالی نیست. سرمایههای انسانی و سرمایههای نمادین را هم شامل میشود، یعنی سرمایههای انسانی و نمادین کشور و نظام هم مستهلک شده است. اما از آن طرف نیاز به اعتماد عمومی، نیاز به سرمایه اجتماعی، سرمایههای مالی و سرمایههای انسانی فوق العاده بیشتر شده. در حال حاضر هم جریانها باید نسبت به ماموریت ها، وظایف و تکالیفشان اولویت بندی کنند و هم حاکمیت. اصلاحطلبان هم متناسب با واقعیاتی که اتفاق افتاده باید نسبت به سرمایههای مستهلک شده یک بازنگری عمومی انجام دهند. در این راستا نیاز است تا یک واقع بینی رفتاری داشته باشیم. از سوی دیگر نئو اصلاحطلبی، تقلیدی از نئو اصولگرایی نیست چراکه افق اصلاحطلبی رو به یمین است و افق اصولگرایی رو به یسار.
مشخصا متوجه نشدم که باید چه تغییری دراصلاحطلبان اتفاق بیفتد، تغییر در گفتمان، تغییر در رهبری، تغییر در ساختار؟
تمام اینها نیازمند تجدید نظر و حتی بازتولید است. بخشی از آنها نیازمند اصلاحات اساسی هستند، بخشی دیگر به تغییر ساختار نیازمندند. مثلا شورای عالی اصلاحطلبان مدت هاست که آن نقش محوری خودش را از دست داده و نمیتواند نقشی که باید در برابر ساختار متکثر اصولگرایان ایفا کند انجام دهد، خیلی پیشتر از استعفای آقای موسوی لاری باید در شورای عالی، اصلاحات انجام میشد و اکنون هم که تغییری در آن صورت گرفته باید گفت با تاخیر بوده است. ما در گفتمان و هم سیاستها و استراتژیها نیازمند بازنگری بنیادین هستیم.
به نظرتان چرا در چنین برههای رئیس دولت اصلاحات سخن میگوید آیا این نشان از اوج بحران کنونی دارد؟
باید گفت که رئیس دولت اصلاحات میبایست خیلی زودتر و در حقیقت بهنگام تر از این حضور خود را پررنگ میکرد. وی با توجه به درکی که از شرایط کشور دارد و مسئولیتی که در ارتباط با مردم دارد باید حتما به مسائل ورود پیدا کند و حتی پاسخگو باشد. به نظرم شرایط کشور حتی ایشان را هم متقاعد کرده که باید به عرصه جامعه بازگردیم اما پیش نیاز این حضور پذیرش اشتباهات گذشته و تغییر ساختار فکری و عملی است.
تاثیرگذاری سابق را داشت؟
خیر. اما طبیعتا برای آنکه اساسا مجموعه اصلاحطلبی تاثیرگذاری سابق را داشته باشد نیازمند یک سری اقداماتی هستیم که بتواند آن گذشته را بازسازی کند، اما به این معنا که بگوییم امروز رئیس دولت اصلاحات اصلا تاثیری ندارد هم مورد پذیرش نیست. اگرچه از شرایط خاص گذشته فاصله گرفته امابه هر حال این حضور بیتاثیر نیست ولی برای برگشتن به شرایط مطلوب باید اقدامات بیشتری انجام گیرد و درد تغییر با آغوش باز پذیرفته شود.
نظرتان، راجع به عدهای از اصلاحطلبان که میگویند پس از پایان کرونا باید سریعا وارد انتخابات 1400شویم و برای آن برنامه ریزی داشته باشیم، چیست؟
فعلا باتوجه به شرایط کشور زود است که قضاوت و تصمیم گیری کنیم. به گمان من اگر یک نگاه راهبردی و عملکرد برنامه محور داشته باشیم در این یکسال باقی مانده متناسب با شرایط کشور میتوان شانس ورود به انتخابات 1400 را داشت. من تصور میکنم انتخابات 1400 معلول رفتار و عملکردی است که اصلاحطلبان دراین یکسال باقیمانده خواهند داشت. بازنگری، بازسازی و اصلاح اشکالات و نواقص امری حیاتی است که در کلیت جریان باید پذیرفته و اجرا شود. من فکر میکنم اگر جریان اصلاحات متناسب با این تجدید نظر در حوزههای مختلف دوباره شکل گیرد؛ میتواند نقش موثری در شرایط فعلی کشور داشته باشد و در سرنوشت انتخابات کشور نیزتاثیرگذار باشد.
دوطرح جنجالی در اواخر مجلس دهم به تصویب رسید اصلاح قانون انتخابات و اصلاح انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان که با واکنشهای خاص شورای نگهبان روبه رو شد این واکنشها را چگونه میبینید. ضمن اینکه برخی معتقدند خود نمایندگان هم صرفا به دلیل رد صلاحیتهای خودشان دست به تصویب این طرح زده اند و از این بابت نیز نسبت به آنها انتقاداتی وارد شده است.
اولا اصلاح این دوقانون، گامی بسیار مثبت بوده است.اما حتما اقدام مجلس به لحاظ نتیجه گرایی یک اقدام دیر هنگام و شاید ابتری به نظر رسد ولی محمل و فضایی که با این کار ایجاد شد این بود که انتظارات، نقدها و ایرادات بیان شد و نحوه انتخابات کشور را به چالش کشید، این امرسازنده است و به نظر من در میان مدت باعث بهبود امور میشود بنابراین اگر چه به لحاظ نتیجه گرایی نمیتوان توقع تایید این مصوبات را در شورای نگهبان داشت و اقدام هم خیلی دیرهنگام بود اما در مجموع کلیت کار مجلس دهم دراینباره مثبت و مفید است. شورای نگهبان هم دراین ماجرا یک طرف این گفتگوست از این رو چالشهای پیش آمده را مضر نمیدانم.
سایر اخبار این روزنامه
کرونا دیگر ترس ندارد
رقابت نهایی میان قالیباف و حاجی بابایی
مفهوم سرزمین مادری معنا گرفت
4 تیتر به جا مانده از اسفند94 صرفاً جهت یادآوری!
جامعه از مُسکنهای کلامی گذر کرده است
نیکلاس مادورو به فارسی از اعزام نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا تشکر کرد و وزیر دفاع این کشور هم گفته نفتکشهای ایرانی را اسکورت خواهد کرد.نفتکشهای ایرانی طی ده تا دوازده روز آینده به سواحل ونزوئلا میرسند
غرب، مجرم اصلی فاجعه غصب فلسطین
اصلاحطلبان نباید خوشحال شوند
نمی خواهند صدای مردم به رئیس جمهور برسد!
سلاطین فساد
به آمریکا ربطی ندارد
کودکان معتاد بازندگان عمر و زندگی
به کجا چنین شتابان: این پرده شاخص کل