روزنامه شرق
1399/03/07
ناسیونالیسم و کووید ۱۹ در روز روانشناسی
ناسیونالیسم و کووید 19 در روز روانشناسی حسین ناصری- روانشناس پیشگیری طبق تقویم سازمان ملل، هفت خرداد (27 می) روز جهانی روانشناسی است. شعار در نظر گرفتهشده برای امسال «مشارکت روانشناختی در ایجاد ارتباط درون و بین ملتها» است. بنا بر بررسیهای این سازمان، جنبشهای ناسیونالیستی، نگرشهای مهاجرستیزانه، بیگانههراسی و ناشکیبایی در بسیاری از نقاط جهان رو به افزایش است. از دیدگاه سازمان ملل، روانشناسی دارای این پتانسیل است که در درک چالشهای جهانی مشارکت کرده و همکاریهای بینالمللی برای غلبه بر چالشهای جهانی و از جمله بیماریهای همهگیر را تسهیل کند. طبق برنامهریزیهای انجامشده امسال در روز جهانی روانشناسی در سازمان ملل پنلهای تخصصی در حوزههای مختلفی برگزار میشود که هریک از متخصصان با رویکردهای روانشناختی علاوه بر بحث درباره چالشهای جهانی، درباره نحوه عملیاتیکردن شعار سال، به بحث و تبادل نظر خواهند پرداخت. با توجه به اینکه امسال سازمان ملل در نظر دارد که دولتها را متوجه تهدیدهای جدی اینگونه خطرات کند، سراغ آن دسته از متخصصانی رفته است که به شکل نظری و پژوهشی به این موضوعات پرداختهاند. پروفسور فتحعلی مقدم، استاد روانشناسی دانشگاه جورج تاون، یکی از این متخصصان است که قرار است امروز بهعنوان اولین سخنران، به تشریح دیدگاه و پیشنهادهای خود بپردازد. روشن است که علت انتخاب او، رویکرد روانشناختیاش به موضوعاتی مانند افراطگرایی و تروریسم است. این روانشناس ایرانی بعد از واقعه 11 سپتامبر، رویکرد روانشناختی خود را در قالب پژوهشهای کمی و کیفی به حوزههای اشارهشده متمرکز کرد. تئوری او در زمینه تبیین تروریسم، مدل پلکانی (staircase model) نام دارد. در پاسخ به این پرسش که «چرا در بین اکثریت افراد ناراضی در یک جامعه، فقط اقلیتی از آنان درگیر فعالیتهای تروریستی میشوند؟»، مدل پلکانی توضیح میدهد که اقدامات تروریستی، آخرین طبقه از یک ساختمان است که در انتهای یک پلکان باریک قرار دارد؛ وقتی افراد شرایط زندگی خود را کم و بیش منصفانه ارزیابی کنند، در طبقه همکف باقی میمانند. درصورتیکه آنان نسبت به شرایط ناراضی باشند، از طریق پلکان ساختمان، وارد طبقه اول میشوند. افرادی که گزینههایی را پیدا کنند که منجر به بهبود وضعیتشان شده و بر سیاستگذاران تأثیر بگذارند، به سمت طبقه همکف راه میافتند تا روشهای مسالمتآمیز را ادامه دهند. افرادی که موفق به ارتقای شرایط زندگی خود نشوند، به طبقه دوم مراجعه میکنند. در این طبقه است که بعد از اینکه افراد متوجه شدند خشم و ناکامیشان نتیجهای بهدنبال ندارد، در پی یافتن هدفی میگردند که آن را عامل وضعیت خود بدانند. ممکن است این افراد، هدف خود را مستقیم دولت وقت در نظر بگیرند یا گروههای قومی یا مذهبی را عامل شرایط خود بدانند. به این ترتیب آنان پرخاشگری خود را معطوف به این اهداف خواهند کرد و این دسته از افراد، به طبقه سوم نقل مکان خواهند کرد. افرادی که وارد این طبقه میشوند، از آمادگی کافی برای خشونتورزی برخوردار شدهاند. راهاندازی تشکیلاتی که وجه اخلاقی به خود بگیرد، در این طبقه شکل میگیرد. در اینگونه تشکیلات است که اقدامات خشونتآمیز، قابل پذیرش شده و حتی به وظیفه افراد بدل میشود. وقتی افراد احساس کنند که این روش جواب میدهد، به طبقه چهارم خواهند رفت. در این طبقه است که مفهوم «ما» در برابر «آنان» شکل میگیرد. افراد از دوستان و اعضای خانواده خود فاصله میگیرند و اکیدا موظف به رازداری درباره سازمان خود میشوند. ساکنان طبقه چهارم بهندرت از عقاید خود دست برمیدارند و در نهایت درصورتیکه زنده از طبقه چهارم خارج شوند، وارد طبقه پنجم میشوند. در این طبقه است که اقدامات تروریستی به مرحله اجرا درمیآیند. برای انجام حتمی عملیات، لازم است شک و شبهه آن دسته از اعضایی که به کشتن افراد بیگناه تن درنمیدهند، رفع شود. روش اصلی در اینگونه مواقع، همان شیوه متقاعدسازیِ «ما در برابر آنان» است که معمولا هم جواب میدهد. البته دکتر مقدم، مدل خود را مدلی رسمی نمیداند، بلکه بیشتر آن را استعارهای قلمداد میکند که میتوان بهواسطه آن دانش روانشناسی درباره تروریسم را سازماندهی کرد. این روانشناس اجتماعی تنها راه پایانبخشیدن به تروریسم را رفع بیعدالتی و ناامیدی از شرایط میداند. مقدم علاوه بر مدل پلکانی، مفهوم افراطگرایی دوجانبه (mutual radicalization) را هم مطرح کرده است. تعریف او از افراطگرایی دوجانبه، فرایندهایی است که از طریق آنها، گروهها و ملتها به افراطگرایی روی آورده و هریک دیگری را به سمت خشونت سوق میدهد. بهخوبی میتوان از مدل پلکانی برای تبیین اعتراضهایی سود جست که بهدنبال افزایش قیمت بنزین در کشور شکل گرفت. این اعتراضها که عمدتا شکل و شمایل غیرمسالمتآمیزی به خود گرفت، نشان داد که بخشی از افراد جامعه در حال ترک طبقه همکف هستند. روشن است که اگر دولت سعی نکند با تأمین خواستههایی مانند کنترل تورم و گرانی، کاهش نرخ بیکاری، تقویت پول ملی، تصحیح بوروکراسی حاکم بر کشور و جلوگیری از ایجاد زمینههای شکلگیری انواع رانت، ناراضیان را متقاعد کند که طبقه همکف را ترک نکنند، کشور با مسائل و مشکلاتی مواجه خواهد شد که حل آنها، هزینههای بهمراتب بیشتری را بر کشور تحمیل میکند. ضمن اینکه خالیبودن مجلس آینده از نمایندگان طیف اصلاحطلب نیز این خطر را تشدید میکند که بخشی از انتظارات طبقه متوسط نادیده گرفته شوند؛ این موضوع نیز احتمالا تشدید نارضایتی در این دسته از افراد جامعه را بهدنبال خواهد داشت. حال سؤال اصلی این است که روانشناسی چگونه میتواند به ایجاد ارتباط و به شکل دقیقتر ایجاد گفتوگو در جامعه کمک کند؟ در گام اول دولت میتواند با تشکیل اتاق فکری متشکل از روانشناسان مجرب دانشگاهی، سیاستهای کلان خود را از زاویه گرایشهای مختلف روانشناسی بررسی کند. ازآنجاییکه رئیسجمهور روحانی در زمانی که ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشت، در یک مقاله توصیفی به اهمیت آموزش مهارتهای زندگی در آموزش و پرورش پرداخت، پس میتوان نتیجه گرفت که او به اهمیت مداخلات روانشناختی در کمک به حل مسائل کشور علاقهمند است. راهاندازی اتاق فکر مذکور با حضور استادانی بنام و «آزادمنش»، منجر به این خواهد شد که پیش از اجرای سیاستگذاریهای مهم، حتما از نظر مشورتی این کمیته بهره ببرد. کمک دیگری که روانشناسی میتواند به تقویت گفتوگو و ارتباط بین مردم و مردم با حاکمیت کند، غربالگری و کمک به آن دسته از افرادی است که بهدلیل ویژگیهای روانشناختی، سریعتر از دیگران تصمیم به ترک طبقه همکف میگیرند؛ مداخلات روانشناختی بهجای نگاه قضائی میتواند به این دسته از افراد کمک کند که روشهای مسالمتآمیز احقاق حق را فرابگیرند. کسبنکردن قابلیتهای روانشناختی مانند مدیریت خشم، جرئت، حل مسئله و... توسط آنان، موجب میشود این دسته از افراد در برابر نابرابریها بلافاصله ناشکیبایی پیشه کنند. گرچه این مسئله خود به علت ضعف در نهاد آموزش است که نیازمندیهای لازم برای زندگی امروزی به آنان آموخته نشده، بااینحال این راهبرد به آنان کمک خواهد کرد که بتوانند رفتار مسالمتآمیز را تاحدودی جایگزین خشونت کنند؛ البته مشروط به اینکه در کشور سازوکارهایی برای روشهای مسالمتآمیز احقاق حق تعریف شود. سومین مشارکت روانشناختی در ایجاد پل ارتباطی درون مردم، این است که ما مردم، خود درصدد تقویت الزامات روانشناختی مورد نیاز برای ایجاد یک جامعه گفتوگومحور برآییم. همین که دولت همت به خرج دهد و اینگونه آموزشها را بهعنوان مهمترین اهداف آموزش و پرورش برای تربیت کودکانمان در نظر بگیرد، باید کلاهمان را به هوا بیندازیم؛ اما در هر صورت تا وقتی که آن نسل سالم، بر سر کار بیاید، امور خُرد و کلان کشور بر عهده ماست. پس مسئولیت زندگی اجتماعی میطلبد که حداقل از جهل مرکب درآییم. البته امسال در روز روانشناسی به موضوع کرونا و نقش مداخلات روانشناختی هم پرداخته شد. در دوران مواجهه با ویروس کرونا احتمالا آن دسته از افرادی که خصیصههای اضطرابی داشتند، بیشتر تحت تأثیر قرار گرفتند. آن دسته از افرادی که در دوران قبل از کرونا، بیش از معمول، نگران بودند، احتمالا بیشتر از دیگران دچار اختلالات اضطرابی شدند؛ آن دسته از افرادی که قبل از کرونا بیشتر دچار ناامیدی و یأس بودند، احتمالا بیشتر از دیگران دچار انواع افسردگی شدند. از همه این موارد میتوان نتیجه گرفت که اگر در موقعیتهای معمول، با غربالگریهای منظم، آسیبپذیریهای روانشناختی شناسایی نشده و برای رفع این مشکلات به آنان خدمات لازم ارائه نشود، چه بسا که در موقعیتهای پراسترس نتوان آنچنان اقدام مؤثری برای آنان انجام داد. جان کلام اینکه روز روانشناسی فرصتی است برای اینکه بدانیم این علم در کنار سایر علوم میتواند به آسایش درصد بیشتری از افراد جامعه بینجامد.
سایر اخبار این روزنامه
سایه کرونا بر انتخابات ۱۴۰۰
بازگشت به پوپولیست
مجلس بزرگان
نگاه مؤتلفه قدرتمحور نیست
ارتقای منزلت، شفافیت درآمد و پیگیری پیشنهادهای وکلا
تاکتیک ۴۵میلیوندلاری
پایان بازیکنانی که قرار بود «ستاره» شوند!
دخترکشیدر خانه پدری
خداحافظ دولت سلام مافیا!
پیشفروشها قانونی است؟
مسئولیت تخمین زلزله مهم بعدی در تهران
ناسیونالیسم و کووید ۱۹ در روز روانشناسی
جدال با جنگل، وظیفه ایرانیان و دستگاه قضا
نمره پایین مجلس دهم در قانونگذاری
مجادله با قصیده جملیه