روزنامه شرق
1399/03/27
نقش متفاوت شعبان استخوانی
گفتوگو با دستیار و برنامهریز زندهیاد « حاتمی» نقش متفاوت شعبان استخوانی فرانک آرتا احمد بخشی، سالها به عنوان دستیار کارگردان و برنامهریز علی حاتمی در کنار او فعالیت میکرده. اغلب بازیگران سینمای ایران در فیلمهای علی حاتمی بازی کردند .به همین دلیل همواره خاطرات زیادی در ذهن بخشی حک شده است. به بهانه درگذشت استاد کشاورز با او گفتوگو کردیم.چگونه با آقای کشاورز آشنا شدید؟
من و آقای محمدعلی کشاورز هممحلهای و همسایه بودیم، البته ایشان از من بزرگتر بودند. یادم میآید زمانی که من به دبیرستان میرفتم، ایشان وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شده بودند. قبل از آن در رشته پزشکی قبول شدند که بهدلیل علاقه به بازیگری از آن رشته انصراف دادند و به بازیگری پرداختند. من از همان زمان دبیرستان به «گروه هنر ملی» متعلق به آقای عباس جوانمرد میرفتم که آقایان بهرام بیضایی و علی حاتمی برای گروه نمایشنامه مینوشتند. همان زمان هم با آقای حاتمی آشنا شدم و دوستی ام با ایشان تا زمان مرگشان ادامه پیدا کرد.
آقای کشاورز چگونه با حاتمی آشنا شد؟
آقایان کشاورز و علی حاتمی همدانشگاهی بودند، بعدها علی حاتمی کارگردان سینما شد و آقای کشاورز هم فعالیتهای هنری خودشان را ادامه دادند تا اینکه قرار شد حاتمی سریال «هزاردستان» را بسازد. ایشان بهدنبال بازیگر مناسب برای نقش «شعبان استخوانی» بودند. من هم به ایشان آقای کشاورز را پیشنهاد دادم.
نظر آقای حاتمی دراینباره چه بود؟
آقای حاتمی در ابتدا موافق نبودند! اول باید بگویم که آقای کشاورز میان دوستان خود به «مَمدَل» معروف بودند. من هم به ایشان میگفتم «عمو ممدل». تا قبل از سریال «هزاردستان» اغلب نقشهایی که آقای کشاورز بازی میکردند، نقش آدمهای شیک و تمیز بود. دائما گوشی دکتری در دست و روپوش سفید بر تن داشت. وقتی این موضوع را به حاتمی گفتم ایشان گفتند که برای «ممدل» سخت است با لباسهای مندرس و در فضای کثیف روی سکوی خیابان بنشیند. سوار گاری شود و تا کلهپزی برود و استخوان دست بگیرد! من در جواب علی گفتم: اتفاقا اگر این نقش را قبول کند، خیلی خوب میشود. من میآورمش. خلاصه با عمو ممدل قرار گذاشتم و کلی صحبت کردیم؛ با اما و اگر موافقت کرد. بعد با علی قرار گذاشتیم. بردیمش اتاق لباس و گریم، لباس کثیف را تنش کردیم و گریمور آن گریم خاص را انجام داد. اولش پیفپیف میکرد. بعد خر را به دستش دادیم و با گاری هم چرخی زد. علی خیلی خوشش آمد. بالاخره تا پای قرارداد بردیمش.
چگونه موافقت آقای کشاورز را جلب کردید؟
من سعی کردم بیشتر نقش «شعبان استخوانی» را در زمانی که عضو کمیته مجازات میشود برای ایشان پررنگتر کنم، چون آنجا دیگر لباس مندرس نمیپوشد و در محیط چرک نیست. حتی رجال سیاسی که او را به استخدام درآورند، لباس خودشان را به تنش کردند. چون میبینید لباس چینچینِ او برایش تنگ است و حتی ناچار میشود برخی از دگمههای لباس را نبندد. آقای کشاورز هم با این امید که بالاخره یک روزی این لباسهای کثیف را کنار میگذارد، نقش را پذیرفت (میخندد). اما همان موقع سر رئیس نظمیه (جهانگیر فروهر) را در سلمانی میبرد که البته یک مقدارش را بهدلیل خشونت و خونریزی در نسخه نهایی سانسور کردند! ولی صحنهها عالی بود و من هم خواستم عمو ممدل را یک خرده از شک و دودلی دربیاورم. بازیگرانی که با مرحوم حاتمی کار کردند میدانند که علی فیلمنامه اصلی را به بازیگران نمیداد که بخوانند. در ابتدا خلاصهای از فیلمنامه، آن هم بدون دیالوگها را در اختیار بازیگران قرار میداد!
چرا در دادن فیلمنامه اصلی کمفروشی میکرد؟
چون معتقد بود امروز که بازیگر فیلمنامه کامل را میخواند، مثلا ممکن است شش ماه بعد آن نقش را بازی کند؛ بنابراین میگفت شاید من آن دیالوگهای شش ماه پیش را دوباره تغییر دهم. وقتی میدیدیم که علی اینجوری رفتار میکند، در عوض من برای بازیگران داستان فیلم را دو برابر و با آبوتاب خاصی تعریف میکردم. اتفاقا علی همیشه به من میگفت تو فیلمنامه را تعریف کن، چون خودش عالی مینوشت ولی اصلا نمیتوانست داستان را در گفتار، روان و سلیس تعریف کند. بالاخره آقای کشاورز جلوی دوربین رفتند.
هنگام بازی چگونه بودند؟
خیلی خوب بود. اول صبح میرفت اتاق لباس و گریم. لباسش را میپوشید و بعد وقتی گریمش تکمیل میشد، میرفت تو خاکوخلها. حتی در شهرک سینمایی چند تا سگ ولگرد پرسه میزدند. پیش سگها میرفت و به آنها غذا و آب میداد؛ یعنی اوقات خارج از فیلمبرداری را در جاهای کثیف میگذارند. حتی خودش را خاکی میکرد. به ایشان میگفتیم که این محیط پر از آلودگی است، میگفت باید در این فضا حضور داشته باشم. خلاصه دیدیم راه افتاده و انصافا هم زندهیاد محمدعلی کشاورز در فیلمهای علی حاتمی نقشهای ماندگاری ایفا کرد؛ هزاردستان، کمالالملک و مادر.
هنگام بازی و ادای دیالوگهای سنگین و خاص علی حاتمی چگونه بود؟
در تئاتر میگفتند که آقای کشاورز وقتی دیالوگ یا مونولوگی را فراموش میکرد، بلافاصله خودش به شکل بداهه درست میکرد، بهطوریکه مفهوم دیالوگهای اصلی را داشت. ایشان در ادای دیالوگ زیرک بودند و میدانستند که نقش را چگونه مال ِخود کنند. مدل بازی عمو ممدل حسی بود.
آقای کشاورز در فیلمهای «مردی که موش شد»، «جمیل» و سریال «شب و مه» به کارگردانی شما هم بازی کرد. چگونه بود؟
بله. من هرجا که میرفتم قصدم این بود که با آقای کشاورز همکاری کنم. ایشان روحیه لطیف و انعطافپذیری داشتند. هنگام کار خیلی مهربان و صبور بودند. من از همکاری با ایشان بسیار راضی هستم. بههرحال از فوت استاد کشاورز ناراحت شدم، چون سالها با هم دوست بودیم . من این ضایعه را به جامعه هنری و خانواده محترمشان تسلیت عرض میکنم. روحشان شاد.
سایر اخبار این روزنامه
فرش قرمز برای بازگشت احمدینژاد!
کدام اصلاحات؛ حجاریان یا نبوی؟
نظم حقوقی اقتصاد یا زور نامعقول
لزوم برخورد حقوقی و اقتصادی با بحران مسکن
متفکران پلساز
در محضر صادق
هیچ پروندهای زیر میز نداریم
روحاني درگذشت محمدعلی کشاورز را تسلیت گفت
سندی درباره تخلف وزیر و معاونانش نداریم
پای حرفهایم ایستادهام
چشم امید ایران به سردار
غارت کودکی در بازار ۳هزارمیلیاردی زباله
نقش متفاوت شعبان استخوانی
قاضی مسعودیمقام: بانک مرکزی هم متهم است