اهالی تئاتر، هنرمند هستند نه تاجر



محسن بوالحسنی
خبرنگار


هفته اول خردادماه، تعدادی از هنرمندان عرصه تئاتر با انتشار بیانیه‌ای نسبت به پخش آثارشان در قالب فیلم‌تئاتر در پلتفرم‌های اینترنتی معترض شدند و اعلام کردند که چنین اتفاقی بدون هماهنگی با آنها و البته بدون پرداخت حق و حقوق قانونی آثار رخ داده است. این ماجرا و بیانیه در شبکه‌های خبری سر و صدای زیادی برپا کرد و بعد از انتشارش هم جوابیه پشت جوابیه منتشر شد. کارگردان‌های گلایه‌مند تئاتر و مدیران پلتفرم‌ها از طرف دیگر هر کدام به نحوی به این اتفاق واکنش نشان دادند و تقریباً همه این مسیرها و جوابیه‌ها و اعتراض‌ها به مؤسسه بتهوون ربط داشت. بابک چمن‌آرا مدیر این مؤسسه اما با رد این نظریات رسماً در گفت‌وگویی با ایسنا اعلام کرد که هیچ کدام از این فیلم‌تئاترها برخلاف قرارداد منتشر و عرضه نشده و او کاری خارج از چارچوب قرارداد با صاحبان تئاترها انجام نداده است. حسین مسافرآستانه مدیر تماشاخانه ایرانشهر هم طی مصاحبه‌ای گفت: «بعد از سال 95 مقرر شد هر گروهی با هر تیمی که خودش می‌خواهد کارش را در سالن‌های ایرانشهر ضبط کند و سالن هم اگر خارج از ساعت اجرا در اختیار گروه باشد، مبلغی را به ازای آن دریافت می‌کند، ولی دیگر هیچ تعهدی در قبال چگونگی پخش متوجه سالن‌ها نبود.»
کامبیز نوروزی وکیل و کارشناس مسائل حقوقی طی گفت‌وگویی که با «ایران» داشت و در همین صفحه چاپ شد، بروز چنین اتفاقی را حاصل بی‌توجهی اهالی تئاتر‌ (علیرغم زحمتی که می‌کشند) دانست و از هنرمندان خواست از این به بعد نسبت به عقد قراردادهای حقوقی خود وسواس بیشتری داشته باشند و به تفاهمنامه‌های شفاهی بسنده نکنند. بعد از انتشار این گفت‌و‌گو ایوب آقاخانی که دو نمایشش یعنی «تکه‌های سنگین سرب» و «کسوف» در این سامانه‌ها عرضه شد بود در گفت‌وگو با «ایران» ضمن تأیید صحبت‌های نوروزی از اخلاق و منش هنرمندان تئاتری گفت که این حسن اخلاق باعث اعتماد آنها به همه می‌شود و شاید این نقطه قوت اخلاقی به یک نقطه ضعف بدل شده باشد.
موضوع نه شخصی، بلکه صنفی است
آقاخانی درباره چالش‌های پیش آمده برای فیلم‌تئاترها طی یک ماه اخیر از قصد صنف خود برای پیگیری وضعیت قراردادها می‌گوید. او ضمن تأکید بر هم‌اندیشی هنرمندان برای رسیدن به سازوکار حقوقی درست و با اشاره به گفت‌وگوی ایران با کامبیز نوروزی، کارشناس حقوقی، می‌گوید: «نکته اصلی اخلاق متعالی اهالی تئاتر است. حرف بچه‌های تئاتر برخلاف بسیاری حوزه‌های دیگر، حرف است و وقتی با کسی قول و قراری می‌گذارند به هر قیمتی سر آن قول و قرار می‌مانند و آنچنان مقید به مکتوبات و قراردادها نیستند که اصلاً چنین چیزی بین‌مان رد و بدل شده، بلکه همین تعهدهای شفاهی و اخلاقی برای ما از هزار صفحه کاغذ مهم‌تر بوده است. واقعاً باعث تأسف است که برخی می‌خواهند از این اخلاق حسنه سوءاستفاده و طوری برگزار کنند که نه در‌ شأن این بچه‌هاست و نه در‌ شأن هنر... حالا بداخلاقی‌ها کار را به جایی می‌رساند که ما هم بیشتر به فکر مسائل حقوقی باشیم و آن را به معرفت و قول و قرارهای شفاهی ترجیح بدهیم.» او صرفاً مسأله را به قضیه فیلم‌تئاترها محدود نمی‌داند و معتقد است که در حوزه‌هایی دیگر از جمله بحث مالیات هم با مشکلاتی از این دست روبه‌رو هستند. این کارگردان شاهد مثال خود را این‌طور مطرح می‌کند: «به‌عنوان مثال خود من قول و قرارهای کاری‌ام را با همکارانم به‌صورت شفاهی می‌گذارم و قراردادهایمان این‌طور و اخلاقی است، اما یکی از جاهایی که در آن به مشکل برمی‌خوریم اداره مالیات است. در واقعاً مبلغ قرارداد من با مرکز هنرهای نمایشی یا سالن‌ها را مبنا قرار می‌دهند در حالی که بخشی از آن یا حتی بیش از آن هزینه تولید پروژه می‌شود و ما با عوامل تولید قراردادی نداریم. مقصود این است که این یک سنت اخلاقی خوب در بچه‌های تئاتر است اما در بزنگاه‌هایی مثل اتفاقاتی که طی یکی دوماه اخیر افتاد تلنگری به ما زده شد تا متوجه بروز گرفتاری‌ها و بداخلاقی‌هایی شویم و حالا دیگر اجازه نمی‌دهیم که کسی از این صداقت سوءاستفاده کند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرد.»
با این‌همه چنین بحث و چالشی، آنقدر جدی و پیچیده‌ بود که اصلی‌ترین مسأله‌اش به‌روز نبودن قراردادها و شکل حقوقی و رسمی تعهدات نسبت به بستر زمان است. آقاخانی در پاسخ به این سؤال که آیا چشم‌اندازی از طرف صنف تئاتری‌ها در این زمینه طراحی و فکر شده یا نه می‌گوید: «نکته اینجاست که خود من از اول اصلاً دنبال ماجرای حقوقی آن نبودم. دو فیلم‌تئاتر از من منتشر شد اما مشکلی با این داستان نداشتم و حتی خیلی هم ناراضی نبودم اما بحث، فقط رضایت و عدم رضایت من نیست و یک مسأله صنفی است. اما جایی که برای من ممکن است خوشحالی هم داشته وقتی باعث ضرر و زیان و پایمال شدن حق و حقوق بسیاری از همکارانم شود دیگر قابل رفع و رجوع‌های شخصی نیست. دو اثری که از من منتشر شد با واسطه به مؤسسه بتهوون سپرده شده بودند و به‌عنوان سهم بنده، نسخه‌هایی از دی‌وی‌دی آنها به من داده شد. اینکه این نسخه‌‌های دی‌وی‌دی‌ که همان‌سال‌ها به من داده شد، کل درآمد من از این تئاترهاست یک بحث و اگر ادامه‌ای دارد بحث دیگری‌ است. من اینها را اعلام کردم اما صاحب‌امتیاز و تصمیم، در مؤسسه بتهوون مصاحبه‌ای کرد که جواب آن مصاحبه صرفاً مسأله شخصی نیست و توهین به کل مجموعه تئاتر است.»
کسی حق توهین به هنرمندان را ندارد
ایوب آقاخانی از مدیر بتهوون هم در گفت‌وگویش با «ایران» گلایه می‌کند و مصاحبه‌ او با یکی از خبرگزاری‌ها را توهین‌آمیز می‌خواند و می‌گوید: «این بچه‌ها نه تنها سالیان، بلکه‌ دهه‌هاست که مشغول کار فرهنگی هستند و نه تجاری. تأکید می‌کنم اهالی تئاتر، تاجر نیستند، هنرمندند. پس مسأله شخصی نیست و صنفی است چون پرداخت درصدی از این فروش‌ها و... دردی از کسی دوا نمی‌کند، اما این مسأله نباید باعث شود برخی به خودشان اجازه بدهند که به هنرمندان نازک‌تر از گل بگویند یا نگاهی از بالا به پایین به آنها داشته باشند؛‌ آن‌هم به کسانی که موجودیت‌ خود را مدیون آنها هستند. بنابراین از اینجا به بعد برای ما مهم شده که نگذاریم دیگر چنین اتفاقاتی بیفتد. فرض کنیم این بیماری فراگیر پایدار بشود یا شرایط مشابهی به امر تئاتر و سینما مستولی شود و ما تا مدت‌ها نتوانیم اجرا و اکران داشته باشیم. سرنوشت پویایی و ادامه حیات تئاتر و سینما با بسترهای اینترنتی گره می‌خورد و اگر در چنین شرایطی ما در دام آدم‌های سودجو بیفتیم در واقع تنها منفذ حیاتی تئاتر و سینما را بسته‌ایم و به همین دلیل و نگاه هم ما از این به‌بعد سفت و سخت پیگیر مسائل حقوقی همکاران خود در تئاتر خواهیم بود و به خاطر صنف، حرفه و ویژگی‌های حرفه‌ای دیگر اجازه چنین رفتارهایی را نخواهیم داد.
فیلم‌تئاتر باشد یا نباشد
او درباره اصل و اساس وجود و پخش فیلم‌تئاتر هم نظری موافق دارد و می‌گوید: «چرا پخش نشود؟ اتفاقاً بسیار بستر مناسب و درستی است و باید حتی بیش از گذشته به آن پرداخت و دلسوزان تئاتر دست‌به‌دست هم بدهند و با کمک مدیران فرهنگی باعث بسط و گسترش این امکان باشند اما کرونا واقعاً یک امکان و امتیاز بود که ما نسبت به اطراف و اطرافیان خود آگاه‌تر شویم و این آگاهی را هم مدیون کسی نیستیم، بلکه تلنگر درستی بود که خوردیم و خدا را بابت آن شاکریم.»

روایت
زندگی‌ در دوران کرونا

دوران عجیبی بود و شاید یکی از حسن‌هایش این بود که تنها ما ایرانی‌ها آن را تجربه نکردیم و یک تجربه جهانی با مقیاس و وسعتی به اندازه تمام دنیا بود. هنرمندان در هر کجای جهان با این خانه‌نشینی‌ها و وفق‌دادن خود با شرایط موجود تجربه‌ای تازه را پشت سر گذاشتند و هر کس به شیوه و روش خود، تلاش کرد این خلأ و ترس از ابتلا و بیکاری‌ و... را طوری جبران کند که در پایان خود را بازنده این بیماری نبیند. من و همکارانم در گروه پوشه هم برنامه‌هایی داشتیم که به‌دلیل شیوع همین بیماری با مشکل روبه‌رو شد. در واقع ما از سال 98 برای سه تئاتر در سال 99 برنامه‌ریزی کرده بودیم که بیشترشان هم قرار بود در سالن‌های خصوصی اجرا شوند. بحث‌های اولیه با سالن‌ها و سرمایه‌گذارها انجام شده بود که متأسفانه کرونا همه چیز از جمله عزم سرمایه‌گذارها برای مشارکت و... را به هم ریخت و امروز هم در این موضوع چشم‌انداز روشنی نسبت به آنچه در سر داشتیم نداریم و منتظریم ببینیم شرایط به چه نحو و نوعی پیش خواهد رفت؛ اما خود من برای اینکه متوقف نشده باشیم، این چند ماه بی‌وقفه در حال تحقیق و پژوهش و نوشتن بودم و معتقدم این تنها راه برون‌رفت از این شرایط است و تجهیز کردن خود برای روزهای بعد از این بیماری، مهم‌ترین کاری‌ است که دست‌خالی نباشیم و یکی از اصلی‌ترین نیازهای ما در این حوزه هم متن است. پس ما هم بخش عمده‌ای از توان خود را بر تولید محتوا گذاشتیم. در بخش سیاست‌های کلان تئاتر در دوران کرونا هم تا جایی که ممکن بود و می‌شد کار زیربنایی انجام داد فعالیت‌هایی کردیم و از جمله آنها همان‌طور که گفتید راه‌اندازی یکسری پویش‌ها و شبه‌جشنواره‌های آنلاین که یک نمونه از آن مسابقه نمایشنامه‌نویسی بود که با همکاری مرکز هنرهای نمایشی حوزه‌ هنری سامان گرفت و به عقیده من اتفاق خوبی در این مسیر بود. در کنار این فعالیت‌ها، در همین ایام، دومین رمان خودم را هم آغاز کردم که بعد از این روزگار، با انبانی بایسته از دورانی چنین عجیب خارج شوم. به‌هر صورت هر کدام از ما سعی کردیم به شکل و شیوه خود یا با کاری که از دستمان برمی‌آمد تئاتر را زنده نگه داریم یا آن را زنده‌ نشان بدهیم و حالا مردم بعد از کرونا قضاوت خواهند کرد که چه کردیم و به کجا و چه سمتی حرکت کردیم. به‌هر روی دوران خاصی است که همه با هم تجربه کرده و می‌کنیم و کمترین کاری که می‌شود کرد درس گرفتن از این دوران، برای روزگار آینده است که دیر یا زود بالاخره فرا می‌رسد.