روزنامه شهروند
1399/04/02
آخرین کسوف قرن بر عرشه «بوم»
[ مهتاب جودکی ] از شرقیترین نقطه آسیا تا غرب آفریقا چشمهای بسیاری در خواب بود و شاید برایشان مهم نبود که در آسمان چه میگذرد. برای جویندگان کسوف قصه اما فرق میکرد. آنها که صبح دیروز روی عرشه «بوم» ایستادند و چشم به آسمان دوختند، میدانستند که این یک کسوف کامل نیست؛ قرار نیست همه جا تاریک شود و قرار نیست حلقهای طلایی در صفحه آسمان ببینند. این آخرینباری بود که ماه در قرن چهاردهم هجری شمسی راه خورشید را سد میکرد و شکارچیان آسمان نمیخواستند از آن جا بمانند. برای همین بعضی به چابهار و پسابندر رفتند و بعضی در حیاط خانهشان عکسی از اسکلت دستشان را جلوی خورشید گرفتند و دیدند که ماه از خورشید میگذرد. از میان آنها 15 نفر راهی جزیره کیش شدند و مثال دریانوردان قدیم، بادبانها را کشیدند و به دل آبهای خلیج فارس زدند. جویندگان کسوف یک روز قبل روی کشتی آمده بودند و چند نفری دلهایشان از تکانهای کشتی آشوب شده بود. قرصهای ضد تهوع و کپسولهای مسکن سردرد را دست به دست کردند و منتظر شدند. هر چقدر که آفتاب با آنها بد تا میکرد و تند میتابید و میسوزاند، باید به چشم خورشید خیره میشدند. آغاز برخورد اول10 دقیقه مانده به خورشیدگرفتگی، روی «بوم»، کشتی بادبانی بلواست. شکارچیان خورشید دوربین و تلسکوپ روی دوششان گذاشتهاند و برای دنبالکردن سایه ماه سختی کشیدهاند. آنها هم دریانوردی را دوست دارند و هم نجوم و عکاسی از آسمان را. «بچهها چند لحظه بیشتر نمانده، آماده باشید.» تلسکوپها را سوار میکنند و روی عرشه جاگیر میشوند. عینکهای خورشیدی را به چشم میگذارند و دقیقهها را میشمرند. «الان است که خورشید بگیرد.» بادبانها را میکشند. کشتی از جزیره دور میشود و با هر موج تلسکوپها و دوربینها روی سهپایه تکان میخورند. فریاد میزنند: «آمد. آغاز برخورد اول.» بیسروصدا شروع میشود. بدون هیچ تبلیغی در شهر، بیهیچ پیشدرآمدی سایه ماه سرمیرسد. عینکها بین آدمها میگردد و یکی یکی از شگفتی جیغ میکشند. در کیش خبری از آن حلقه طلایی در آسمان نیست. ماه قرار است نرمنرمک پیش بیاید و بایستد جلوی خورشید و قرص طلاییاش را پر نکند. با همان برخورد اول همه چیز فراموش شده است؛ زمین، تکانهای کشتی، گرمای جانفرسا. همه محو آسماناند. ماه سایهای سیاه است که پیش میآید و نور را سد میکند. «گوشه بالا سمت راست را میبینید؟» انگار که کسی دارد آن بالا خورشید را مثل یک بیسکویت گاز میزند؛ خورشید بزرگ را که نورش زمین را گرم میکند، خانهها را روشن میکند، روزها میآید و شبها میرود. از پشت عینک خورشیدی، خورشید شبیه هلال نارنجی ماه است در زمینهای تاریک. این اولین تجربه رصدی رضاست. با هر موج تصویر توی تلسکوپ میآید و میرود. کشتی گهواره خورشید شده است. راهنماییاش میکنند که «ایزو بالا، سرعت شاتر پایین.» همزمان هواپیماها روی آسمان خط میکشند، قایقهای تفریحی از آب میگذرند و پاراگلایدرسوارها به هوا میپرند. وسط دریا اما آدمها در کار آسماناند. رضا این کسوف را هیجانانگیز دیده؛ دیدن خورشیدگرفتگی از روی کشتی بادبانی. برخورد دوم
سایه ماه در گذر است و لبه بعدی به خورشید گیر میکند. ناخدا محمد خصومی از پشت عینک خورشیدی تماشا میکند. «این همه روی لنج و کشتی بودهام. از سال 83 تا امروز اما پیش نیامده که خورشیدگرفتگی را اینجا وسط دریا ببینم.» او بعد از دیدن خورشید سیاه، نماز آیاتش را خوانده و دعا کرده. کشتی که او ناخداییاش میکند، مرده بود و دوباره به زندگی برگشته و حالا اولین گردشگران را برای رصد خورشید به دریا آورده است. «65سال است که در ایران هیچ شناور بادبانی نبوده. ما این کشتی را بعد از جستوجویی طولانی پیدا کردیم و برایش بادبان کار گذاشتیم. آسان هم نبود. از خیلیها کمک گرفتیم.»
سعید انوری، مسئول پروژه احیای دریانوردی بادبانی ایران است و در این رصد همراه گروه. آنها پروژه را اسفند 97 شروع کردند، البته با سابقهای مفصل. همانوقت این کشتی را از بندر کنگ خریدند و با استفاده از دانش دریانوردان قدیمی دکل و بادبان برپا کردند و احیا شد. کار بوم را که هنوز نامی ندارد و بندریها آن را عروس دریا مینامند، دیماه به سرانجام رساندند تا احیای دریانوردی بادبانی را آغاز کنند: «دنبال این هستیم که از کشتی بادبانی برای گردشگری استفاده کنیم، این تنها شیوه زنده نگهداشتن این سنت است.» سایه ماه پیشتر آمده است. پایان
ماه پایین آمده و خورشید تندتر میتابد. این تور رصدی را محمدجواد ترابی راه انداخته. او سال پیش کسوف کامل را در سواحل اقیانوس آرام تجربه کرده بود. «آنجا چندصدنفر در خط ساحلی بودند و همه با شور و هیجان کسوف کامل را میدیدند و اینجا روی کشتی، در خلوت و سکوت. آن کسوف کامل و مهیب بود. زبانم بند آمده بود و زمان طولانی میگذشت. این تجربهای است که نمیشود بعد از آن نگاهی عادی به زندگی داشت.» بعد از آن تجربه، اینبار رصد ماجراجویانه در کشتی سیاحان قدیم جور دیگری است. در دوردست دلفینها در دریای آزاد، از آب بیرون میپرند و شیرجه میزنند. خورشیدگرفتگی کامل بعدی در سال 1412 رخ خواهد داد، همزمان با نوروز در تخت جمشید. جویندگان کسوف تا آن زمان به دنبال سایه ماه در زمین میچرخند. کسوف حلقوی در انقلاب تابستانی آخرین کسوف کامل بیستم مرداد 78 اتفاق افتاد. انسیه عرفانی دکترای کیهانشناسی هم که برای دنبالکردن رصد به کیش آمده یادش میآید که آن زمان تازه منتظر جواب کنکورش بود. برنامه رصد خورگرفت زنده از تلویزیون پخش میشد که ناگهان آنتن رفت. «توی آن گرما به پشتبام رفتیم اما درست نشد که نشد. لنگ ظهر بود و مادرم را مجبور کردم که تاکسی بگیرد و به خانه خالهام رفتیم که تلویزیونشان کار میکرد.» آن کسوف بزرگ برای او که استادیار دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان هم است، اینطور گذشت. «اتفاق خیلی سادهای است؛ از میان خورشید، زمین و ماه، یکی نور دارد و آن دو نه. اگر یکی از این اجرام بینور و جلوی منبع نور را بگیرد، برای آسمان اتفاق تازهای است.» اتفاق ساده اما مهمی است برای منجمان، ستارهشناسان آماتور، دوستداران آسمان. انتظار میرود که خورشیدگرفتگیهای حلقوی در دیماه اتفاق بیفتد. سال پیش هم همینطور بود. بعد از کسوف کلیِ 18سال پیش، خورشیدگرفتگی وقت طلوع اتفاق افتاد و با خورگرفتِ صبح دیروز، باید منتظر بود تا سال 1412. «کسوف صبح یکم تیر حلقوی بود؛ فاصله ماه به قدری دور بود که نمیتوانست قرص خورشید را بپوشاند و اگر ما در نیمسایه نبودیم، میشد حلقهای طلایی در آسمان دید. اما آن را جزئی دیدیم، بهعلاوه این خورگرفت حلقوی در انقلاب تابستانی رخ میدهد و از اینرو پدیده عجیبی است.» عرفانی میگوید جدا از کاربرد چنین پدیدههایی برای بررسی گذشته و آینده عالم، خوبی آن در ترویج علم است: «اگر پدیده ساده کسوف، تو را شگفتزده میکند، مرا کشفکردن چیزی که همه نمیدانند، شگفتزده میکند و برای دنبالکردنش کمک میخواهم. ما دنبال پدیدههای نجومی میرویم تا مردم را با علم آشنا کنیم، نه اینکه بخواهیم آدمها دانشمند و محقق علمی شوند یا بچههایشان را دانشمند کنند اما اگر لذت علم را به کسی بچشانی، بعدها میتوانی توجیهش کنی که به کمک بیاید. سیاستمداری که با علم آشناست، برای انجام کارهای علمی، راحتتر قانع میشود.»