روزنامه ایران
1399/04/07
اندوه سردشت 33 ساله شد
شیما جهان بخشخبرنگار
هواپیماهای عراقی آمدند. 7 بمب در شهر انداختند و رفتند. چشمها و گلویم میسوخت. «فلکه سرچشمه» در آن ساعت روز شلوغ بود. یکی از بمبها نزدیک ما به زمین خورده بود. عبدالله روی زمین افتاده بود. خودم را به او رساندم، نمی توانست نفس بکشد. سریع او را بغل کردم و با ماشین یکی دیگر از بچهها او را به بیمارستان رساندیم. در مسیر او را درآغوش گرفته بودم. تمام تنش قرمز شده بود وقتی به بیمارستان رسیدیم متوجه شدم تمام قسمتهایی از بدنمان که با هم در تماس بوده سوخته و تاول زده است اما دلیلش را نمیدانستم. «عبدالله برزگر» اولین شهید شیمیایی سردشت شد و من و بازماندگان آن حمله شیمیایی از آن روز نتوانستهایم یک نفس راحت بکشیم.
33 سال است هر روز یکشنبه هفتم تیرماه ۶۶ برایمان تکرار میشود. انگار قرار نیست بوی سیر و لیمو هیچ وقت از مشاممان محو شود و سرفههامان هم که دیگر جزئی از زندگی هر روزمان شده است. حسین خدریان یکی از مصدومان بمباران شیمیایی سال 66 سردشت که آن روزها 27 سال بیشترنداشته از روزی که بمبهای شیمیایی آوار شد برسرشان میگوید: روز یکشنبه بود، ساعت از 4 و 5 بعد ازظهر گذشته بود که سر و کله هواپیمای بعثی پیدا شد. درچشم برهم زدنی 7 بمب خردل که تا آن روز نامش را هم نشنیده بودیم در گوشه و کنار شهر کوچک مان فرود آمد. 2 بمب در بازار شهر، 2 بمب در منطقه مسکونی و 3 بمب دیگر در باغهایی که بارها میوه هایش را برای رزمندگان فرستاده بودیم. بوی سیر و لیمو کل شهر را گرفته بود اما حتی من که آن روزها امدادگر داوطلب بودم هم نمیدانستم این بوی گاز خردل است. چشم هایم میسوخت اما سریع خودم را به مردم رساندم و مشغول کمک شدم. در شهر بلوایی برپا بود زنها و بچهها شیون میکردند، بیمارستان شهر هم در جریان هوای آلوده قرار گرفته بود و پساز چند ساعت پزشکان و پرستاران بهدلیل آلوده شدن، مجبور به ترک آنجا شدند. شهر فلج شده بود. هیچ کدام از اهالی شهر شناختی از گاز خردل نداشتند. عدهای میگفتند به درون رودخانهها بروید یا خودتان را بشویید. یک ساعت از اصابت بمب گذشته بود که به توصیه بقیه به رودخانه رفتم. همین که وارد آب شدم به یکباره گر گرفتم. پوستم شروع به سوزش کرد و تمام تنم پر شد از تاول. آنهایی که از آب استفاده کرده بودند درد داشتند و صدای ناله تمام شهر را گرفته بود. میگفتند این کار باعث میشود گاز به ریههایمان نرود اما خیلیها دیگر داخل آب نیامدند، البته نه آن زمان نه بعد از آن کسی برای ما توضیح نداد آیا این کار علمی بوده یا نه!! خردل مثل گاز سیانور که در حلبچه استفاده شده بود تأثیر آنی نداشت و تازه بعد از ساعت ها فهمیدیم چه بلایی بر سرمان آمده.
فراموشی در نقطه صفر مرزی
خدریان جانباز 50 درصد سردشتی که گاز خردل بر جانش نشسته و سال هاست که نفسش را تنگ کرده، ادامه میدهد: سردشت تیر ماه ۶۶ هیچ تغییری با الان نکرده و هنوز هم تیرماه اینجا، تیر ماه غم است. اینجا مردم به شنیدن صدای سرفهها عادت دارند و در هرخانهای حداقل چند نفری زخم خورده «خردل» هستند. سالهاست مردم اینجا با عوارض گاز خردل دست و پنجه نرم میکنند اما گویا کسی حتی صدای سرفه های مان را نمیشنود.
در این سالها مسئولان کارهایی برایمان کردهاند اما اگر واقعیت را بگویم اینجا هیچ چیز نداریم. برای تهیه دارو باید هفتهها یا ماهها منتظر بمانیم. سردشت مثلاً اولین شهر قربانی سلاح شیمیایی است و در هر خانهای چند نفرجانباز شیمیایی وجود دارد اما حتی امکانات اولیه هم نداریم. یکسری تختهای مخصوص برای بیماران شیمیایی نیاز است که ما فقط در بیمارستان ساسان تهران رنگ آنها را دیدهایم و هیچ وقت حتی یکی از این تختها را به سردشت نیاوردهاند. نفسمان که میگیرد دنیا برایمان تیره و تار میشود اما کپسول اکسیژن اینجا نایاب است. پزشکان متخصص دیر به دیر به تنها بیمارستان سردشت میآیند. این جانباز شیمیایی که به گفته خود، دختر و خواهرش هم از بازماندههای خردل موجود در بدنش بینصیب نماندهاند، میگوید: نقطه صفر مرزی شاید آخر دنیا باشد اما اگر ساکنان همین مناطق جلوی دشمن نمیایستادند این روزها زندگی برای پایتخت نشینان طور دیگری بود. چند سال بعد ازدواج کردم و بچه دار شدم. به خاطر مواد شیمیایی موجود در بدن من دخترم هم بیمارشد اما هیچ پروندهای ندارد. بارها به بنیاد شهید و بنیاد جانبازان مراجعه کردهایم اما دستمان به هیچ جا بند نیست.خواهرم هم که آن سالها از من مراقبت میکرد از طریق من بیمار شد اما هیچ وقت جزو مجروحان به حساب نیامد. این درد خیلی از همشهریان من است. باید بپذیریم مواد شیمیایی زندگیمان را ویران کرده و تا چند نسل بعد از ما هم باید با آن بسوزند و بسازند.
او که برای حفظ وطنش جنگیده این روزها چیزی از مسئولان نمیخواهد مگر اینکه حرفهایشان را بشنوند: ما برای حفظ خاک خودمان جنگیدیم انتظاری نداریم اما حداقل انتظار داریم یک گروه ویژه پیگیر حقوقمان باشد. من درد دارم شاید نتوانم برای درمان بیماریام به تهران بروم اما انتظار دارم پزشکی اینجا باشد که به ما رسیدگی کند.
نخستین شهر قربانی شیمیایی جهان
«قصی نخشی پور» فرماندار سردشت نیز در گفتوگو با «ایران» درباره وضعیت این شهر بعد از گذشت 33 سال از بمباران شیمیایی میگوید: امروز سردشت تابلو و نماد تجاوز به حقوق بشر است. مردمان شریف این شهر که در راستای حفظ میهن و وحدت و همبستگی با وجود شرایط سخت در مقابل دشمنان ایستادگی کردند این روزها مشکلات متعددی دارند.
وی با بیان اینکه سردشت بهعنوان نخستین شهر دارای سکونت و قربانی شیمیایی جهان نماد حقانیت و مظلومیت ایران اسلامی است، ادامه میدهد: این شهر در انتظار توجه ویژه مسئولان بوده تا به توسعه و رونق اقتصادی بیشتری دست یافته و از بنبست اقتصادی مانند کمبود زیرساختها، بازارچههای مرزی و دیگر مشکلات رهایی یابد.
نخشیپور اضافه میکند: توجه ویژه به ادامه راهبری توسعه پایدار شهرستان، ایجاد رونق اقتصادی و رفع موانع توسعه، بهسازی راههای مواصلاتی، پرداختن به ظرفیتهای توسعهای بویژه منطقه آزاد گردشگری، تسهیل و تسریع در رسمی شدن مرز کیله از مطالبههای مردم این شهر است.
فقط 5 درصد قربانیان سردشت از بنیاد شهید مقرری میگیرند
«عثمان مزین»، وکیل مصدومان حادثه شیمیایی سردشت نیز با اشاره به اینکه سردشت به یک زخم کهنه و فراموش شده تبدیل شده، میگوید: فاجعه بمباران شیمیایی سردشت چنان وسیع و گسترده بوده که با وجود گذشت سه دهه از آن، هنوز زخمهای آن عظیم است تنها ۵درصد قربانیان آن از بنیاد شهید، مقرری دریافت میکنند. در واقع سال ۷۸ انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت توسط تعدادی از قربانیان آن فاجعه و بازماندگان شهدای شیمیایی سردشت شکل گرفت، 2 سال پس از آن کمیسیونهایی تشکیل شد تا درصد جانبازی قربانیان حادثه شیمیایی سردشت تعیین شود؛ اما متأسفانه از میان قربانیان تنها ۱۴۰۰ نفر(یعنی
۲۰ درصد آنها) شناسایی شدند.
دبیر پیشین کمیته حقوقی انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت ادامه میدهد: تنها پنج درصد از قربانیان سردشت، بهعنوان جانباز بالای ۲۵ درصد شناخته و معرفی شدهاند و 95 درصد آنها تنها بهعنوان جانبازی مفتخر شدهاند و هیچ حق و حقوقی ندارند. الان بعد از 33 سال هیچ تغییری در وضعیت قربانیان نداشتهایم.
در این شهر هیچ امکاناتی برای جانبازان وجود ندارد و بسیاری از آنان به دیگر شهرها مهاجرت کردهاند. در واقع هیچ ارادهای برای شناسایی قربانیان این حادثه وجود ندارد و کسی مسئولیت آنها را بر عهده نمیگیرد.
من معتقدم قانون باید درباره این افراد بدون کم و کاست اجرا شود و حتی نواقص گذشته هم باید توسط مسئولان فعلی جبران شود.
سایر اخبار این روزنامه
یاد و خاطره شهید آیت الله بهشتی و شهدای هفتم تیر را گرامی می داریم
کمک ویژه مالیاتی به شرکتهای تازه وارد به بورس
بهشتی متفکر بهشتی سیاستمدار
خط و نشان برای روحانی در میانه کرونا و تحریم
نعل وارونه نزنید
اندوه سردشت 33 ساله شد
جانباختگان کرونا از10هزار نفر گذشت
شهامت داشته باشید وضعیت کشور در سال های 94 تا 96 را مرور کنید
بازگشت به اصلاحات
کارگری دستفروشان برای «ارباب»!
انفجار مهیب در پارچین
غرش جت جنگنده تمام ایرانی کوثر در آسمان ایران
خانۀ م. الف. به آذین
سالگرد ترور آزادی و گفتوگو؛ آموزههای ۶۰ برای ۱۴۰۰
یار شاطر در ایام تحریم و همراه منصف در روزگار کرونا باشیم
سیمای جاسک در توسعه منافع ملی ایران
مجتهد آشنا به زمانه
صادرات نفت ایران دو مسیره می شود