سوگ سیاوشان در زاگرس

زهرا کشوری
خبرنگار
«محمد جواد مختاریان» هم جانش را فدای زاگرس در فارس کرد تا تعداد پروانه‌هایی که در آتش‌سوزی جنگل‌های زاگرس در 15 روز گذشته جان باختند به شش نفر برسد. 5 نفر از جان باختگان داوطلبان اطفای حریق هستند و یک نفر از آنها نیروی جوان ارتش است. یک هفته پیش از پر کشیدن محمد جواد در میان شعله ها، پاوه در دره ژاله به سوگ «مختار خندانی»، «بلال امینی» و «یاسین کریمی» نشسته بود و «سیروان» رودارود بر این مرگ سیاوش گونه گریسته بود. پیشتر از آن نوبت البرز بود تا جان خود را فدای زاگرس کند. آنجایی که بلوط‌ها و بنه‌های خائیز با تن البرز زارعی خاکستر حریق شدند. پیش از زاگرس هم «احسان عزیزی» جان بر سر جنگل‌های بوزین و مره خیل گذاشته بود، همان جایی که مختار، بلال و یاسین پروانه وار سوختند!
پیش از آنکه آتش به جان زاگرس بیفتد، کارشناسان بسیاری چون «محمد درویش» و «هادی کیادلیری» در گفت‌و‌گو با «ایران» از تبدیل پوشش گیاهی ایران به «انبار باروت» خبر داده بودند. دو سال پیش از آنکه طبیعت ایران سوگوار جوانانش بشود، آسمان خوب باریده بود و شولایی سبز از گیاهان چین بر چین کوه‌ها و دشت‌ها کشیده بود. باران رحمت الهی بود و طبیعت تشنه آن اما، گرمای تابستان و خشک شدن پوشش گیاهی خبر خوبی با خودش نداشت! هر جرقه‌ای می‌توانست به فاجعه‌ای تبدیل شود و ریه‌های تنفسی کشور را خفه کند. جنگل‌ها ریه‌های تنفسی طبیعتند اما کمتر کسی فکر می‌کرد ایران علاوه بر بلوط‌ها و بنه هایش، گذشته از کبک‌ها و تیهوهایش به سوگ فرزندانش هم می‌نشیند! اما نشست تا شاعر‌ها بنویسند:«ما ساکنان زاگرس اینگونه‌ایم یا بلوط می‌شویم یا هیزم!»


 یک سؤال هم قلب‌های سوگمند را داغ دیده‌تر کرد! تا کی نجات جنگل‌های افتاده در طعمه شعله‌ها باید به مرگ جوانان زاگرس و البرز بینجامد؟! مگر جنگل‌های ایران چند داوطلب دارد که هرچند وقت یکبار به سوگ یکی از آنها می‌نشیند؟
«محمد درویش» عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سازمان جنگل‌ها، نرخ مشارکت در حوزه‌های مختلف اجتماعی در کشور را پایین می‌داند.
او اعتقاد دارد که هنر دولتمردان ایرانی باید این باشد که بتوانند مردم را جذب کنند تا آنها داوطلبانه وارد این حوزه‌ها شوند. تسهیلات برای آنها قائل شوند، به آنها منزلت بدهند، نگاه امنیتی را از آنها بردارند و فرآیند ثبت انجمن‌ها و نهادهای مردمی را کوتاه کنند! درویش، کشور ژاپن را با جمعیت 120 میلیونی اش مثال می‌زند. به گفته او، تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگل‌ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. او می‌گوید: «همیشه هم می‌شنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد.» او می‌پرسد چطور 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟ محمد درویش در پاسخ می‌گوید: «چون ژاپن به مردم تکیه دارد. از دبستان مردم را جوری تربیت می‌کند که کشور را خانه خودشان می‌دانند اما در کشور ما به گونه‌ای رفتار می‌شود که انگار به همکاری مردم نیازی نیست.» او به گفت‌و‌گوهای رسانه‌ای سرهنگ «جمشید محبت خوانی» فرمانده یگان حفاظت محیط زیست اشاره می‌کند و می‌گوید: «سرهنگ محبت خوانی فعالان داوطلب را احساسی می‌داند.» محبت خوانی پس از مرگ سه داوطلب نجات زاگرس در پاوه گفته بود:«مردمی که قصد کمک به اطفای حریق جنگل دارند باید با محیط‌بان‌ها هماهنگ باشند و از مسیرهایی بروند که آنها می‌گویند. مرگ این سه دوستدار طبیعت در واقع درس عبرتی است برای کسانی که می‌خواهند کمک کنند.» محبت خوانی اعتقاد دارد با احساسات نمی‌شود با حریق مقابله کرد. او می‌گوید:«نیروهای مردمی هر کاری که می‌کنند باید با هماهنگی محیطبان‌ها باشد، چون باتجربه‌اند. حرفم این است که مردم نباید احساساتی شوند.» محبت خوانی در پاسخ به این سؤال که نمی‌خواهید این نیروها را سرو سامان بدهید تا در مواقع لازم کمک کارتان باشند؟ گفته بود:«این افراد خودشان سرو سامان یافته‌اند و عضو سمن هستند.»حرف‌های محبت خوانی به واکنش‌های اعتراض‌آمیز زیادی در فضای مجازی منجر شد. درویش هم اعتقاد دارد این حرف‌ها، نرخ مشارکت را پایین می‌آورد. درویش به یک مسأله دیگر هم اشاره می‌کند. داوطلبانی که جان بر سر محیط زیست و جنگل‌ها می‌گذارند باید در ردیف شهدا قرار بگیرند اما معمولاً دو سازمان محیط زیست و جنگل‌ها نمی‌توانند بنیاد شهید را مجاب کنند تا داوطلبان نام شهید بگیرند. او از لزوم آموزش نیروهای داوطلب  در کنار محیطبان‌ها حرف می‌زند اما می‌گوید: «وقتی سازمان نمی‌تواند بنزین ماشین‌های محیطبانان را تأمین کند نمی‌توان انتظار داشت که داوطلبان را آموزش بدهد.» او اعتقاد دارد که سازمان باید به سمت تجهیز اطفای حریق برود و تجهیزات به روز در اختیار محیطبان‌ها و انجمن‌های مردمی قرار بدهد تا دفتر این سوگنامه هرساله بسته شود. درویش می‌گوید: «سازمان محیط زیست باید مقتدر شود. یگان مجهز و حرفه‌ای را برای حفاظت از رویشگاه‌های جنگلی آموزش دهد. صاحب یگان هوایی شود.»
 علاوه بر آموزش داوطلبان و محیطبان‌ها، آموزش مردم هم راه دیگری است که از سوختن بلوط‌ها و بلوطبان‌ها جلوگیری می‌کند.
او اعتقاد دارد که باید برخوردی جدی‌تر با کشاورزانی که کاه و کلش را آتش می‌زنند داشت و به گردشگران و طبیعتگردان یادآور شد که جا گذاشتن یک شیشه نوشابه در طبیعت یا انداختن یک ته سیگار روشن در محیط زیست می‌تواند جان هکتارها جنگل و البته جوانی را در زاگرس بگیرد. خانواده‌ای را در خائیز به سوگ بنشاند. پاوه را برای همیشه عزادار پسرانش کند. تا ابد بر تن مره خیل سیاه بپوشاند! یک ته سیگار می‌تواند خیل عظیمی از جانداران را جزغاله کند. گونه‌های گیاهی کمیاب را از بین ببرد. درختان بنه، ارژن، بادام کوهی و بلوط را پرپر کند تا با لهیب آتش، سرزمینی سبز، گورستان سوخته جوانانش شود.

نیم نگاه

محمد درویش: تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگل ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. همیشه هم می شنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد. 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟