سیاستمدار و کارشناس

مشکلات جامعه ایران در سطح عمومی قابل مشاهده است و چیز چندان پنهانی ندارد. حداقل اینکه می‌توان گفت بخش اعظم این مشکلات آشکار است. طبیعی است هر کس برای حل آنها ایده‌پردازی می‌کند و راه‌هایی را پیشنهاد می‌دهد. بسیاری از این راه‌حل‌ها نیز در ظاهر پذیرفتنی و منطقی می‌نمایند. ولی تنها یک ایراد اساسی دارند و آنکه در عمل موانع مهمی پیش روی اجرای هر یک از آنها است. اجازه دهید از کرونا شروع کنیم. خیلی‌ها انتقاد می‌کنند که چرا مثل برخی از کشورهای دیگر به صورت طولانی‌مدت قرنطینه نکردیم؟ اگر چنین کرده بودیم، اکنون با اوج‌گیری دوباره این بیماری مواجه نبودیم. این ایده در ظاهر درست است، ولی کیست که نداند امکان اجرای سه ماه قرنطینه و دورکاری در وضعیت اقتصادی ایران وجود ندارد. در جامعه‌ای که حدود 8 میلیون نفر از شاغلان آن کارکن مستقل هستند و مزدبگیر نیستند و درآمدشان وابسته به کار روزانه آنان است، چگونه می‌توان سه ماه قرنطینه اجباری برقرار کرد؟
آنان اگر از کرونا در امان بمانند گرسنگی را چه خواهند کرد؟ بودجه و درآمدهای دولت شفاف است، با این بودجه چگونه می‌توان ماهانه چند میلیون تومان به مردم داد که در خانه بنشینند؟ مگر آن کسی که در مسند تصمیم‌گیری نشسته بدش می‌آید که جامعه ما به کلی از کرونا پاک شود؟ ولی چرا این تصمیم را نمی‌گیرد؟ به این دلیل روشن که می‌داند، امکان تأمین مالی مردمی که در قرنطینه سه ماهه قرار می‌گیرند را ندارد. پس مجبور است و عقلانی است که تصمیم متناسب‌تری را بگیرد و حداقلی از قرنطینه را اعمال کند. تصمیمی که موازنه سود و زیان آن در مجموع بهترین باشد. به علاوه هر تصمیمی در عین حال که باید واجد این ویژگی باشد، باید نوعی از توافق کارشناسان و مدیران را نیز جلب کند، در غیر این صورت در عمل زمین خواهد ماند.
با این ملاحظه می‌باید اظهارات آقای روحانی را در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت مورد توجه قرار داد که گفت:
«تعیین راه‌حل‌ها نباید برگرفته از نگاه رؤیایی و فارغ از حقایق اقتصادی کشور و یا نگرش‌های ناامید کننده و بدبینانه نسبت به توانایی‌ها و ظرفیت‌های کشور باشد.دولت از ارائه پیشنهادها و راه حل‌های دلسوزان نظام و کشور در این راستا استقبال می‌کند. مهم این است که به رغم موانع و مشکلات پیچیده و خاص اقتصادی، کشور توانایی گذر از این شرایط دشوار را دارد.»


به طور اصولی فرق سیاستمدار و کارشناس در همین جا است. کارشناسان نظرات خود را فارغ از محدودیت‌ها و موانع بیان می‌کنند. ولی سیاستمدار باید در نهایت نقطه بهینه یک تصمیم را پیدا کند. و الا در مقام کارشناس همه می‌دانند که استقراض از بانک‌ها با استقراض از بانک مرکزی و هر دو با انتشار اوراق قرضه چه تفاوت‌هایی دارد. همه می‌دانند که افزایش مالیات چه اثراتی بر اقتصاد دارد و... ولی سیاستمدار مجبور است که در میان تمامی این راه‌ها، ترکیبی را که به واقعیت نزدیک‌تر است برگزیند. این بدان معنا نیست که تصمیم سیاستمدار درست و بی‌عیب است، بلکه به این مفهوم است که منطق سیاستمدار با کارشناس فرق دارد و اگر باید تصمیم سیاستمدار را نقد کرد باید در قالب منطق سیاستمداری نقد کرد. اجبار به انتخاب از میان راه‌های بد که یکی از بقیه کمتر بدتر است. تصمیمات دولت را باید از این زاویه نقد کرد.
نکته دیگری که نباید فراموش کرد، ظرفیت‌های جدی جامعه و اقتصاد ایران برای عبور از این مشکلات با حداقلی از تحمل‌پذیر کردن این مشکلات است. اتفاقاً شناخت و معرفی این وجوه قوت از جامعه و اقتصاد ایران برای عبور از بحران و مشکلات راهگشاتر است تا اینکه همواره بر نقاط ضعف خود انگشت بگذاریم. در مجموع عبور از این وضع سخت است ولی غیرممکن نیست. شرط لازم آن نوعی تفاهم و همدلی و نقد از زاویه مذکور در فوق است.