آقایان مسئول حواستان به کرونا هست؟

بیمارستان ها مملو از بیمار است، کادر درمان دیگر رمق ندارد، اما همچنان ایستاده در غبار خدمت می کند، هر روز به تعداد کاربران فضای مجازی که به یاد عزیزی پروفایل شان را سیاه کرده اند و در تنهایی اشک می ریزند افزوده می شود، رسانه ها هشدار می دهند، اما برخی از مردم هنوز باور نکرده اند که خطرکرونا از رگ گردن به آن ها نزدیک تر است، شهر همچنان شلوغ است، دوباره می نویسم شهر همچنان شلوغ است، هر جا می نشینی صحبت از این ویروس منحوس است، اما کرونا مثل ما بیکار ننشسته، او هر روز قربانی می گیرد،   آقایان مسئول   حواستان هست؟ صدای مرا می شنوید؟ *** مشهد و استان خراسان رضوی از حدود یک ماه پیش در وضعیت قرمز قرار گرفت، وضعیتی که البته پس از رفع یک باره محدودیت ها «بعد از عید فطر» قابل پیش بینی بود، مردمی که حتی 13 فروردین در خانه هایشان ماندند، همچون فنری فشرده شده به بازارها و پارک ها آمدند، عده ای تصور کردند که کرونا را شکست  داده اند، اما دیری نپایید که کووید 19 روی مرگش را دوباره به ما نشان داد، این بار حتی ترسناک تر از اسفند 98. دولت با کمی تعلل ،تاریخی را برای اعمال یک محدودیت جدید در نظر گرفت و در 15 تیر 1399 استفاده از ماسک اجباری شد. همزمان از تهران خبر رسید که تصمیم گیری درباره وضعیت فعالیت گروه های 3 و 4 به استان ها واگذار شده است ، اما استراتژی خراسان رضوی به عنوان استان قرمز، بازگشت به محدودیت های ابتدای سال نبود. مترو و اتوبوس تعطیل نشدند، در ورودی های مشهد محدودیت و ممنوعیتی اعمال نشد، رستوران ها و تالارها به کار خود ادامه دادند، چراغ مهدهای کودک، باشگاه های ورزشی و ... روشن ماند تا چرخ اقتصاد بچرخد و به این بسنده شد که: «مردم لطفا ماسک بزنید». برخی ها انصافا خوب پای کار آمدند، برخی اما متاسفانه  تا یکی از اعضای خانواده شان به بیمارستان امام رضا (ع) یا بهشت رضا راه پیدا نکرد، ماسک را پذیرفتند ولی در مجموع آن طور که فرماندار گزارش داده 80 درصد مردم مشهد ماسک می زنند، ماسکی که البته گران هم به دستشان می رسد. تنها فعالیت برخی تالارها  محدود و در برخی موارد متوقف شد و همچنان «رعایت پروتکل های بهداشتی توسط مردم» راهکار اصلی استان در مقابله با موج دوم کرونا ست! راهکاری که به گواه افزایش آمار بستری ها و فوتی ها باید گفت به تنهایی موفق نبوده که اگر بود تا حالا رنگ کرونا در مشهد را به زرد کاهش می داد. دست ما به ستاد استانی مقابله با کرونا نمی رسد، ضعف اطلاع رسانی دراین ستاد باعث شده، مردم احساس کنند استان برای کنترل کرونا برنامه مشخصی ندارد، آن ها از ما می پرسند، وقت آن نرسیده که  مسئولان درباره اعمال محدودیت ها  و ممنوعیت های بیشتری تجدید نظر کنند؟   امروز دیگر افکار عمومی درگیر پاسخ به دو راهی «نان» یا «جان» نیست، چرا که پذیرفته است جانی باید باشد تا نانی بخورد، اقتصاد پویا نیروی کار سالم می خواهد، شمار کارگران و کارمندان مبتلا به کرونا افزایش یافته اما خبری از محدودیت خاصی برای حفظ نیروی کار نیست. تهران «از شنبه» هفته جاری دور کاری یک سوم کارمندانش را ابلاغ کرد، آیا اجرای این قبیل طرح ها کمکی به کاهش تعداد مبتلایان نمی کند؟ شاید باید فکر روزهای قرمز تیر را در روزهای سفید اردیبهشت بر می داشتیم، شاید برای این که چرخ زندگی مردم بهتر بچرخد باید فکری دیگر می پنداشتیم. شاید باید بسته های حمایتی از اقشار آسیب دیده بهتر ارائه می شد. به هر حال شرایط امروز نگران کننده است، اما دلهره آورتر می شود وقتی فکر کنیم که این وضعیت قرمز ادامه پیدا می کند و وارد پیک بعدی کرونا در پاییز می شویم، پاییزی که به سرماخوردگی های فصلی و آنفلوآنزا معروف است، آیا با استراتژی فعلی نباید منتظر آسیب های بیشتری در حوزه اقتصاد باشیم؟ آیا افزایش مبتلاها و فوتی ها را شاهد نخواهیم بود؟ نمی دانم، صدایم از پشت این ماسک به جایی می رسد یا نه، اما اگر شنیدید لطفا چاره ای بیندیشید، فردا دیر است.