روزنامه ایران
1399/05/08
قراردادهای راهبردی پایه تحریم را «شل» میکند
گروه سیاسی/ قرارداد همکاریهای جامع با چین و قراردادهای راهبردی با روسیه و همسایگان، بحث داغ این روزهای سیاست خارجی ایران است. بحثی که هم موافقان زیادی درباره آن سخن گفتهاند و هم مخالفانی به نقدش پرداختهاند. اما اهمیت این قرارداد و نقطه مزیت آن برای ایران چیست؟ عبدالرضا فرجیراد، مدیرکل شورای راهبردی روابط خارجی و از دیپلماتهای پیشین وزارت خارجه در گفتوگو با «ایران» یکی از مهم ترین مزیتهای قرارداد با چین را مزیت «ژئوپلیتیک» میداند که به نظر او باعث شوکه شدن امریکا شده است. فرجیراد البته معتقد است که قراردادهای مشابه دیگر با همسایگان و همینطور روسیه باعث تعادل بخشی سیاسی به حضور چین در ایران و همینطور ایجاد بازارهای تازه برای کشورمان میشود. او البته تأکید میکند که پاشنه آشیل این قراردادها در داخل کشور است که باید با برنامهریزی و جدیتی متفاوت از گذشته روی آن کار کرد.
این روزها موضوع همکاریهای بلندمدت با برخی کشورها همچون چین، روسیه، عراق و افغانستان محل بحث است. قرارداد همکاریهای جامع با چین از نظر شما چه جایگاهی به لحاظ اهمیت برای اقتصاد کشور و همینطور در حوزه سیاسی برای امنیت ایران دارد؟ چقدر میتوان به پوشش دادن خلأها و کمبودهای ناشی از تحریم توسط این قرارداد خوشبین بود؟
این قراردادهای جامع و راهبردی، قراردادهای طولانی مدت هستند و به صورت برنامهای اجرا میشوند که شامل مراحل متعددی نظیر آمایش سرزمین و غیره است. الآن در محدوده کوتاه مدت این اقدامات نمیتواند جز تأثیرات ژئوپلیتیکی در قبال تحریمها، تأثیر زیاد دیگری داشته باشد. طبیعتاً امریکاییها همه درها را برای تجارت و صادرات ما خصوصاً در حوزه نفت بستهاند و همین الآن خود چین هم در حد محدود و آن هم عموماً غیرمستقیم میتواند از ما نفت بخرد. لذا قرارداد راهبردی با چین گشایش سریعی برای ما در کوتاهمدت ندارد و باید مزیتهای آن را بلندمدت دید. این یک قرارداد جامع است که خیلی از کشورها با چین بستهاند و در همسایگی ما، پاکستان هم مشابه آن را دارد و قرارداد محکمی هم هست. چین قراردادهایی با روسیه و حتی شرق اروپا تحت عنوان «پیمان 1+16» دارد؛ یا در حوزه آفریقا هم چین نظیر این قرارداد را بسته و همگی اینها افقهای بلندمدتی را هدفگذاری کردهاند. ماهیت این قراردادها و خصوصاً نمونهای که ایران درصدد آن است ماهیتی استراتژیک دارند که شاید ربطی به مسائل کوتاهمدت ندارد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که روابط ایران با اروپا و امریکا در همین چارچوب فعلی بماند و بحث تحریمها در کوتاهمدت حل نشود، آیا این قرارداد با چین بر مسائل ناشی از تحریم در درازمدت اثرگذار است؟
بله در طولانی مدت این انتظار وجود دارد. البته باز شدت و ضعف آن بستگی به این دارد که در امریکا چه کسی روی کار بیاید. اگر فرض به ادامه کار آقای ترامپ با همین سیاست فعلی باشد، لازم است که چین یک درجهای از ریسک را هم بپذیرد و قبول کند شرکتهای آنها در معرض یکسری ضررهایی قرار میگیرند. آنوقت اینجا دو مسأله مهم میشود؛ یکی اینکه بسنجند که آیا سود ناشی از همکاری با ایران از ضرر ناشی از تحریم بیشتر است یا خیر؟ دوم هم اینکه راهی برای همکاری با کمترین میزان آسیبپذیری از تحریم طراحی شود. آنوقت اینجا دیگر نقش خود ایران و سیاستگذاری دقیق و منطقیاش در قبال این قرارداد مهم میشود؛ البته در این زمینه طراحی و پیاده کردن قراردادهای جامع و راهبردی توسط ایران با دیگر کشورها مثل روسیه هم میتواند ترس و تردید شرکای اقتصادی ما را کاهش دهد و پایه تحریم را شل کند. در چنین حالتی من فکر میکنم امریکا خودش بتدریج عقبنشینی خواهد کرد؛ تا همینجا من فکر میکنم غرب و اروپا متعجب شدند و فکر نمیکردند که چنین اتفاقی بیفتد. چون اول فکر میکردند ایران به این شکل به سمت شرق نمیرود و سیاست خشکی را در پیش میگیرد. آنها پیشبینی این نوع انعطاف با شرق را نداشتند.
چرا؟
چون فکر میکردند ایران در این خصوص محاسبهگری سود و زیان ندارد و صددرصد ایدئولوژیک عمل میکند. مثل دوره اشغال افغانستان که ایران میتوانست سمت شوروی برود و به منافعی برسد که نرفت و بر مواضع متفاوت خودش بین دو بلوک قدرت اصرار کرد. بعد این احتمال وجود دارد که امریکاییها در مسائل ژئوپلیتیکی که فراتر از بحث ایران هست شوکه شده باشند. اگر این باشد به نظر من امریکاییها سیاستهای خود را در این حوزه عوض میکنند. من الآن در رسانههای غربی میبینم که این قرارداد را به عنوان یک تحول ژئوپلیتیکی شناسایی کردهاند. خصوصاً اینکه بعد از سیاستهای تقابلی امریکا فکر نمیکردند که سیاست محافظهکارانه چین در 40 سال گذشته که بعد از سفر نیکسون و کیسینجر به این کشور شکل گرفته بود، به یکباره تبدیل به سیاست تهاجمی شود و به تحولات ژئوپلیتیکی ورود کند.
چرا این را تحول ژئوپلیتیکی میدانید؟ وقتی از ژئوپلیتیک حرف میزنید قطعاً جغرافیایی حداقل در اندازه خاورمیانه مدنظر شماست. این قرارداد در این حوزه جغرافیایی چه تأثیرات ژئوپلیتیکی دارد؟
چین قدرت دوم دنیاست و مشغول تکیه بر قدرت دریاییاش است. اقتصادش الآن 3.75درصد رشد داشته در حالی که اقتصاد امریکا در اثر کرونا دچار رشد منفی شده. لذا آن اقتصاد میآید در مهم ترین منطقه جهان با یک قدرت منطقهای که رقیب اصلی بینالمللیاش یعنی امریکا را به چالش کشیده، متحد میشود. حالا این منطقه کجاست؟ جایی است که امریکا آن را نقطه قوت خود میداند. امریکا میداند بخشی از رشد اقتصادی چین به دلیل انرژی ارزان است و به همین دلیل میخواست کاری کند که چین انرژی را براحتی از خاورمیانه و خلیج فارس نتواند ببرد. یعنی کشورهای همسو با خودش را به مسیری بکشاند که هزینه انرژی چین را بالا ببرد. حالا چین میآید با ایران قرارداد 25 ساله میبندد که میتواند این کمبود انرژی را جبران کند. آن طرف قضیه بحث قدرت نظامی است. شاید بگویند ایران به لحاظ سختافزار هنوز با استانداردهای قدرتهای شرق و غرب فاصله دارد و حتی مثلاً روسیه سلاحهای به مراتب پیشرفتهتری به عربستان که رقیب ایران است، میفروشد. اما حتی با این گزاره، قدرت نظامی ایران به لحاظ فاکتورهای دیگری در منطقه یک واقعیت است و مهم تر اینکه واقعیتی تعیین کننده محسوب میشود.
بنابراین اتحاد نظامی ایران و چین به عنوان دو قدرت منطقهای و بینالمللی میتواند سلطه نظامی امریکا را در خاورمیانه به چالش بکشد. بنابراین در این صورت موازنه قوای نظامی هم دچار تغییر مهمی خواهد شد، بویژه اینکه در همسایگی ایران در بندر گوادر پاکستان، چین 46میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده، برای اتصال این بندر به بنادر خودش و در سالهای آینده خواهیم دید که ناوها و زیردریاییهای چین در این منطقه مستقر خواهند شد. بنابراین با توجه به حضور چین در شرق آفریقا و همینطور حضور در دو بندر «صحم» و «صلاله» عمان در آینده، اقیانوس هند که محل تردد انرژی است میتواند از نظر نیروی دریایی شاهد افزایش حضور چین باشد.
بحث این قراردادهای بینالمللی البته فقط معطوف به چین نیست و ما خبرهای دیگری هم از رایزنی برای عقد قراردادهای مشابه با روسیه و همینطور برخی همسایگان چون عراق و افغانستان میشنویم. اولاً اهمیت این قراردادها چگونه است و ثانیاً تأثیر متقابل آنها با قرارداد با چین از نظر شما چیست؟
این مسأله یک بخش بسیار مهم از قراردادهای راهبردی خارجی ایران است که کمتر مورد توجه قرار گرفته. قرارداد با چین یک قرارداد جامع است که میتواند باعث تحول در ایران شود. اما آیا دیگر قراردادهای ما هم از همین درجه اهمیت برخوردار هستند؟ جواب این سؤال منفی است، چون موارد آن قراردادها محدودتر از مورد چین است. اما وجودشان ضروری است. یعنی نه آن قراردادها و نه آن کشورهای طرف قرارداد مانند چین ظرفیت ایجاد تحول در ایران ندارند، حتی روسیه. اما وجودشان باعث ایجاد یک منظومه از توافقات میشود که هم قرارداد با چین را تقویت میکند و هم فضا را برای استفاده از همان قرارداد با چین مهیاتر میگرداند. حداقلش این است که این قراردادها برای ما تنوع بازار ایجاد میکند و بخصوص که ظرفیت آنها را در ابعاد مختلف کنار ظرفیت چین بیاوریم. ثابت شده که در سالهای اخیر نتوانستیم تجارت و همکاری خودمان با روسیه را بالای دو میلیارد دلار ببریم؛ در حالی که با افغانستان 3 و نیم میلیارد دلار تجارت داریم. یعنی الآن تراز تجاری ما با روسیه و آذربایجان یا ارمنستان یک اندازه است. در حالیکه این دو کشور اندازه یک استان روسیه هم نیستند. نمونه دیگر پاکستان است که میشود با آن همکاری بسیار وسیع داشت؛ چون پاکستان مکمل کاری است که ما میخواهیم با چین بکنیم و هزینهها را میتواند برای ما و چین پایین بیاورد. چین و پاکستان با هم قرارداد دارند و اگر ما هم وارد قرارداد با چین شویم میشود یک همکاری مهم با پاکستان برای سر و سامان دادن به شرق ایران و غرب پاکستان که شدیداً از نظر توسعه عقب افتاده است. ما در چابهار با هندیها کاری را شروع کردیم که خوب پیش نرفته و در فاصله 70 کیلومتری آن بندر گوادر پاکستان در قراردادی با چین در حال توسعه است. به دلیل رقابت هند و پاکستان اگر ما چین را وارد چابهار کنیم و با توجه به فاصله کم با گوادر، یک زمینه همکاری بسیار مهم با پاکستان فراهم میشود و خیال آنها از بابت حضور هند در چابهار هم راحت میشود، یا ما زمینه انجام یک کار بزرگتر با ترکیه را داریم که بشود مبادلات تجاری را به 40 یا 50 میلیارد دلار رساند. در حالی که الآن اختلافات ما با ترکیه بسیار کم است و ترکیه هم در این سالها خیلی پیشرفت کرده و ظرفیت بزرگی دارد. اقدامی که برای همکاری با عراق و افغانستان هم شروع شده بسیار مهم است؛ هم در ابعاد امنیتی و هم اقتصادی. فقط از یک منظر، با توجه به بحث انرژی عراق، کاری که ایران با چین آغاز کرده را میشود در یک همکاری با عراق و سوریه تا مرز مدیترانه جلو برد. در حوزه افغانستان ما ظرفیت اجتماعی و فرهنگی بسیار بزرگی برای همکاری داریم ضمن اینکه ظرفیت جغرافیایی عظیمی هم آنجا موجود است. بنابراین چنین قراردادهایی که الآن کار آنها شروع شده، هم میتوانند در مسأله حضور چین در ایران به لحاظ سیاسی تعادل ایجاد کنند و هم زمینههای جدید اقتصادی برای تکمیل همکاری با چین برای ایران فراهم کنند.
اگر فرض بگیریم که مسیر برجام با آنچه امروز است فرق میکرد و ما مشغول همکاریهای اقتصادی با غرب و اروپا بودیم، آیا باز هم قرارداد جامع با چین و قراردادهای دیگری که امروز مطرح است، توجیهپذیر بود؟ یعنی قرارداد با چین و دیگر قراردادهایی که مطرح هستند صرفاً در خلأ همکاری با غرب معنی میدهند یا نه؟
نه باز هم این قراردادها معنی داشتند، خصوصا قرارداد با چین. چون وقتی مسأله ما ناظر به یک اقدام استراتژیک است، چین برای ما گزینه متفاوتی میشود. نه فقط به دلیل رقابت با امریکا بلکه به دلیل مسائل بیشتری که بحث مفصلی دارند. حتی اگر ما امکان همکاری با اروپا را داشتیم ولی قطعاً قراردادهای همکاری ما موردی بود نه به صورت یک قرارداد جامع استراتژیک، در حالی که ما برای رفع عقبماندگیهای دهههای اخیر نیازمند قرارداد استراتژیک هستیم. این قرارداد را طرفهای غربی با ما نمیبندند و بازهم گزینه ما چین خواهد بود. البته من از منظر تعادلسازی سیاسی موافق این هستم که کنار چین، کشورهای دیگری و خصوصاً غرب هم وارد همکاری با ایران شوند و قطعاً این به نفع ماست، ولی هیچگاه غرب نمیتواند با ما وارد همکاری جامع و استراتژیک شود.
چقدر نگرانیهایی که برخی جریانها به قرارداد جامع با چین نسبت میدهند را شما واقعبینانه میدانید؟ در واقع به نظر شما پاشنه آشیل این اقدام چه میتواند باشد؟
خطری که وجود دارد بینظمی و رفتار مدیریتی ما در داخل است که باعث میشود این قرارداد یا اتفاق نیفتد یا درست و کامل انجام نشود. چین به عنوان یک قدرت برتر غیر از برخی نظرات مشترکی که با ایران دارد، به این نگاه میکند که چقدر از منظر سود و زیان میتواند روی رفتار ایران در این قرارداد حساب کند. ما باید به برنامههای خود یک نظم اداری و کارشناسی بدهیم. نیازمند یک اصلاح سریع و فوری در نظام بورکراتیک کشور هستیم و بعد از آن باید یک آمایش سرزمین قوی و جامع از شمال به جنوب و از شرق به غرب را آماده کنیم. مثلاً ما سواحل جنوبی خود را کاملاً رها کردهایم در حالی که جهان عرب تمرکز نقطه ارتباط خود با دنیا را به همین سواحل دریای عمان و خلیج فارس آورده. این هم برای ما نفع اقتصادی دارد و هم به دلیل جابهجایی جمعیت و تغییر تمرکز به سمت سواحل جنوبی منافع امنیتی و استراتژیک و حتی فرهنگی دارد. ضمن اینکه باید رقابتهای داخلی سیاسی در کشور را بر سر این دست مسائل کنار بگذاریم. ما اگر برنامه دقیقی برای این قراردادها نداشته باشیم میشویم مثل باشگاههای فوتبال ایرانی که بدون برنامه یک مربی را از خارج میآورند و بعد از 6 ماه میگذارد میرود و تمام پول قرارداد دو یا سه سالهاش را از ما میگیرد، تازه جریمه هم میشویم. باید مثل سنگاپور، مالزی، اندونزی و اینها برنامهریزی کنیم. اینها صرفاً نگفتند فلان کشور میآید کار ما را درست میکند، خودشان هم برنامهریزی دقیق و مستمر و واقعبینانه داشتند. الآن بالای 40 درصد اقتصاد مالزی و اندونزی دست چین است. این رقم در سنگاپور به 50 درصد نزدیک میشود. نکته دیگر هم این است که نباید به این قراردادها نگاه کوتاهمدت داشت. نگاه کوتاه مدت و البته بخشینگری یعنی هدر دادن زمان و منابع کشور بر سر این قرارداد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
تجربه شستا تکرار شود
درگذشت بدرالزمان قریب زبان شناس بزرگ ایران
دماوند وقف شدنی نیست
نمایشگاه مجازی کتاب
همیشه ورزشی بوده ام، در این سالها نه قیافهام سیاسی شده و نه تیپم
عزاداری بشود اما متفاوت
قراردادهای راهبردی پایه تحریم را «شل» میکند
محکومیت قطعی 11 نفر از اخلالگران ارزی
150 روز <سکوت> در فرودگاه
بایدها و نبایدهای آموزش مجازی در سال تحصیلی جدید
دولت فرهنگی؛ فرهنگ دولتی!
ساماندهی امضای دیجیتالی عزم ملی میخواهد
صفحه ویژه ایران قرن
کرونا و <هرخانه یک حسینیه>
دریغ از فقدان این بانوی دانشمند
علم و دین با هم در جنگ نیستند
آژیر قرمز کرونا در تـــهـران به صدا درآمد
بستری بیماران کرونایی با سه علامت در بیمارستانها