روزنامه وطن امروز
1399/05/08
بنبست تئوریک
گروه سیاسی: وزیر امور خارجه در اظهار نظری گفته است نظم نوین دنیا دیگر غربگرایانه نخواهد بود. محمدجواد ظریف در حالی از «آینده شرقی» جهان سخن میگوید که در طول 7 سال گذشته، نظریه «توسعه برونزا بر مبنای اعتمادزایی برای غرب» مبنای تئوریک سیاست دولت بوده است. به گزارش «وطن امروز»، وزیر امور خارجه در گفتوگوی اینستاگرامی با مخاطبان بینالمللی که به همت دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد، به بیان دیدگاههای خود درباره مسائل مختلف جهان و منطقه پرداخت. ظریف در حالی در این گفتوگو اذعان کرد آینده دنیا دیگر کاملا غربی نخواهد بود که طی 7 سال گذشته، «تبعیت از استانداردهای هژمونی غرب» اساس گفتمان سیاست خارجی دولت بوده است؛ نظریهای که باعث شد ابتدا کدخدایی آمریکا پذیرفته شود و سپس حل همه مشکلات کشور موکول به توافق با غرب شود. ظریف در گفتوگوی اینستاگرامی خود تلاش کرد به سوالاتی پیرامون «کاهش نسبی قدرت کنشگران سنتی و افزایش نسبی قدرت کنشگران نوظهور، پایان نقشآفرینی انحصاری قدرتهای بزرگ، پایان هژمونی و تحول در جغرافیای قدرت و بازگشت جهان غیرغربی به مدار تاریخ» پاسخ دهد. وی در این گفتوگو با تاکید بر اینکه «نظم نوین دنیا دیگر غربگرایانه نخواهد بود»، اظهار داشت: معتقدم رویکردهای غربی نتوانست به ما درک درستی از وقایع جهان ارائه دهد. نظم نوین جهانی دیگر کاملا غربی نخواهد بود. ظریف افزود: پس از پایان جنگ سرد برخی تلاش کردند آینده جدیدی بسازند و تحولات آینده را نهتنها پیشبینی، بلکه تجویز میکردند. ابرقدرتها اشتباه محاسباتی داشتند و اعلام نظم نوین جهانی به وسیله رئیسجمهوری وقت آمریکا، موضوع حکمرانی جهانی و قرن نوین آمریکایی و اعلام پیروزی بر عرشه ناو جنگی آمریکایی در سی و چند سال گذشته، تلاشهایی برای نسخهپیچی آینده بود. وزیر امور خارجه با تصریح بر اینکه «اگر میخواهیم بدانیم چه میگذرد و از اتفاقات سوء جلوگیری کنیم، باید بدانیم کجاییم و به کجا خواهیم رفت»، اظهار داشت: یادمان باشد ترامپ گفت ۷ تریلیون دلار برای برپایی نظم نوین جهانی هزینه کردیم و شکست خوردیم. * سیاست خارجی برجامی و غفلت از دنیای غیرغربی اظهارات محمدجواد ظریف مبنی بر روند تغییر هژمونی جهانی از غرب به دنیای غیرغربی، واقعیت مهمی است که در نظام محاسباتی دولت یازدهم و دوازدهم مورد غفلت قرار گرفت؛ غفلتی که زمینه فرصتسوزیهای متعددی در عرصه بینالملل شد. یک نمونه از مواردی که بخوبی ابعاد هزینههای کشور به خاطر بیتوجهی به ظرفیت کشورهای غیرغربی را نمایان کرد، مساله چندی پیش فروش بنزین به ونزوئلاست. در اوج سیاستهای فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران و اعمال قدرت ایالاتمتحده در جلوگیری از فروش نفت و محصولات پتروشیمی ایران، جمهوری اسلامی توانست با صادرات بنزین به ونزوئلا از فشار تحریمها بر کشور بکاهد. بنا به نظر برخی کارشناسان، استفاده از ظرفیت عظیم ارتباط با کشورهای ضدامپریالیست آمریکای لاتین «غفلت بزرگ» دولت یازدهم بود که میتوانست طی سالهای گذشته ضریب فشار تحریمها علیه ایران را کاهش دهد اما با بیمهری دولت مواجه شد. توان بالای تکنولوژیک ایران از نظر صدور خدمات فنی برای بازسازی توان اقتصادی و کشاورزی ونزوئلا (که از ارکان مهم استقلال یک کشور است) میتواند بازار این کشور را به هدف اصلی صادرات کالا و خدمات ایرانی تبدیل کند؛ فرصتی که دولت طی سالهای گذشته آنچنان که باید و شاید به آن توجه نشان نداد و تنها در ماههای پایانی دولت و با شدت گرفتن سیاست فشار حداکثری آمریکا توانست نظر دولت حسن روحانی را به خود جلب کند. اگر تقویت و تعمیق روابط تجاری و صنعتی میان ایران و ونزوئلا به عنوان 2 کشوری که تحت شدیدترین نظامهای تحریمی آمریکا قرار گرفتهاند و پروژه تحریم اقتصادی در خدمت هدف سیاسی براندازی حاکمیت آنها قرار گرفته است، از ابتدا در دستورکار دولت قرار میگرفت، میتوانست به مثابه یک پادزهر، فشارهای اقتصادی بر هر دو کشور را کاهش دهد. در شرایطی که تلاش آمریکا و تحریمهای تجاری معطوف است به بستن شاهراههای مراوده اقتصادی کشورهای تحریم شده، ارتباطاتی از قبیل مراودههای تهران و کاراکاس که با واسطههایی غیر از ارزهای رایج انجام میشود، میتواند کمکی دوجانبه برای هر دو کشور به شمار رود. سخنان «الیوت آبرامز» مسؤول امور ونزوئلا در دولت آمریکا در ابتدای اردیبهشتماه سال جاری مبنی بر آنکه ایران در ازای کالاهایی که برای ونزوئلا فرستاده، 9 تن طلا دریافت کرده است (فارغ از صحت یا کذب آن) میتواند نمودی از اهمیت انکارناپذیر رواج چنین تعاملاتی در بلوک کشورهای تحریم شده باشد. نه تنها ونزوئلا و کشورهای آمریکای لاتین، بلکه چین و روسیه نیز در لیست غفلتهای دیپلماتیک دولت جا دارند. دولت حسن روحانی که همه تلاش خود را در نیمه اول عمر خود معطوف به بهبود رابطه با آمریکا و کشورهای اروپایی کرد، در اواخر نیمه دوم عمر کاریاش با «دوست» خواندن چین و روسیه، از این دو کشور خواست از تامین حداقل منافع ایران در توافق برجام که قرار بود با لغو تحریمهای تسلیحاتی تامین شود، حمایت کنند. حسن روحانی در جلسه 21 خرداد سال جاری با اشاره به تلاش آمریکا برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران اظهار داشت: از ۴ کشور دائم شورای امنیت توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند و در برابر این توطئه به خاطر منافع و ثبات جهان و منافعی که در توافق هستهای مدنظر منطقه و جهان بود، بایستند. بویژه از ۲ کشور دوست خود یعنی روسیه و چین توقع داریم در برابر این توطئه ایستادگی کنند. * بحران کرونا و از پس پرده بیرون افتادن عجز غربیها مواجهه دولتهای غربی با بحران کرونا بسیاری از پیشفرضهای ذهنی در رابطه با غرب را اصلاح کرد. ضعف دولتهای انگلیس و آمریکا در تامین امکانات لازم برای کادر درمانی کرونا و استفاده از کیسههای زباله به عنوان پوشش محافظ برای پرستاران، این سوال جدی را برای افکار عمومی ایران مطرح کرد که چگونه 7 سال حل مشکلات کشور به توافق و رابطه با کشورهایی گره خورده که از حل مسائل اساسی کشور خود عاجزند؟ بنا بر نظر برخی کارشناسان، ویروس کرونا توانست روند انتقال قدرت از غرب به شرق را سرعت دهد و در این بین چین، تبدیل به نمادی برای این انتقال قدرت شده است. چندی پیش کیشور محبوبانی، دیپلمات برجسته و استاد دانشگاه ملی سنگاپور در گفتوگویی درباره این انتقال قدرت از غرب به شرق گفت: همهگیری «کووید-۱۹» اساسا جهات اقتصادی جهانی را تغییر نمیدهد، بلکه تنها تغییری را که از قبل آغاز شده است سرعت میبخشد، یعنی حرکت از جهانیسازی آمریکامحور به جهانیسازی چین محور. وی ادامه داد: همانطور که در کتاب جدیدم تحت عنوان «آیا چین برنده شده است»، مطرح کردم، آمریکا ۲ گزینه دارد. اگر هدف اصلی آمریکا حفظ برتری جهانی باشد، مجبور است در یک رقابت ژئوپلیتیک با حاصل جمع صفر از نظر اقتصادی و سیاسی با چین شرکت کند. حال اگر هدف آمریکا بهبود رفاه مردم این کشور باشد که شرایط اجتماعیشان رو به وخامت گذاشته است، باید با چین همکاری کند. مشاور خردمند پیشنهاد میکند همکاری، گزینه بهتر است. با این حال، با توجه به فضای سیاسی سمی آمریکا در قبال چین، امکان موفقیت رویکرد مشاور خردمند وجود ندارد. با کنار هم نهادن پازلهای گفته شده، میتوان به این استنباط رسید که دولتهای یازدهم و دوازدهم در گفتمان تئوریک سیاست خارجی خود به یک پارادوکس درونی رسیدهاند. دولت حسن روحانی از یک سو حل ریشهای مشکلات کشور را در عادیسازی روابط با غرب میبیند و گشایش اقتصادی کشور را در بازشدن راه تعامل اقتصادی با آمریکا و اروپا جست و جو میکند و از سوی دیگر نمیتواند واقعیت مهم جهانی در افول هژمونی اقتصادی و سیاسی غرب را انکار کند. به هر ترتیب باید اذعان کرد بنا بر نظر برخی کارشناسان با افزایش روز به روز مولفههای قدرت کشورهای غیروابسته به غرب، ساختمان تئوریک گفتمان «غربگرایی» که ریشههای آن به زمان مشروطهخواهی نیز میرسد، ترک برداشته است.