انفجاری فراتر از تحمل خاورمیانه

[مجتبی پارسا] با پراکنده‌شدن غبار و دود قهوه‌ای ناشی از انفجار، چهره ویران‌شده و آخرالزمانی بیروت کم‌کم نمایان شد. حتی تا شعاع 4 کیلومتری از مرکز انفجار اگر همه شیشه‌های ساختمان‌ها خرد نشده بود، دست‌کم بخشی از آن فروریخته بود. به گزارش گاردین، ساعت کمی از 6 بعدازظهر به وقت محلی گذشته و دود همراه با گازهای صورتی‌رنگ اجساد را مانند کفنی پوشانده بود. تکه‌ها و خرده‌های شیشه‌ سراسر خیابان‌های اطراف را پوشانده و برخی حتی وارد بدنه خودروها شده بود. درختان را می‌دیدید و گودال‌هایی از خون، در خیابان‌ها و پای این درختان.
دنبال‌کردن مسیرهای خون به خودروها و موتورسیکلت‌هایی می‌رسید که سعی داشتند زخمی‌ها را به بیمارستان ببرند. بیمارستان‌هایی که پس از چند دقیقه بعد از انفجار نمی‌دانستند چگونه باید از عهده این حجم از زخمی‌ها و کشته‌ها بربیایند.
صدای آژیر آمبولانس‌ها و ماشین‌های امدادی در فضای شلوغ و پرهرج‌ومرج شهر پیچیده بود. آمبولانس‌ها به سرعت از تقاطع‌ها و چهاراه‌هایی که خودروهای شخصی سعی در فرار از محل حادثه داشتند، عبور می‌کردند. در تمام این مدت، ابر قارچ‌مانند حاصل از انفجار که بالای بندر به شکل نازکی درآمده بود، به سمت شرق حرکت می‌کرد و تا حدود نیم ساعت بالای سر شهر چرخ می‌زد.
خبرنگار روزنامه گاردین در مشاهدات خود از این وضع می‌نویسد:   «وقتی از مناطق حومه شرقی شهر بیروت به سمت بندر بیروت، محل انفجار حرکت کردیم، حجم ویرانی خیلی شدیدتر بود. ده‌ها ساختمان آسیب‌های ساختاری و اسکلتی دیده بودند. مغازه‌ها و رستوران‌ها همگی به شکل وسیعی آسیب دیده و یک کلوپ به‌طورکلی نابود شده بود.»


حملات توپخانه‌ای و هفته‌ها درگیری در جنگ داخلی هم نتوانسته بود این حجم از ویرانی را ایجاد کند.
مردها و زن‌ها و کودکان درحال قدم زدن بودند؛ سردرگم و ژولیده از جایی در نزدیکی محل انفجار از خانه‌هایشان بیرون آمده بودند. عده‌ای معدود از آنها با عجله می‌دویدند. سایرین در بهت و حیرت، خانه‌ها را و آنچه از این خانه‌ها باقی مانده بود، رها کرده بودند و به سمت مکانی که نمی‌دانستند، حرکت می‌کردند.
آنقدر خرده‌سنگ و آوار روی زمین ریخته بود که حرکت کردن با پای پیاده را به همان اندازه که حرکت با ماشین سخت بود، دشوارمی‌کرد.
برای بیروت که روزها زیر بمباران به انفجار عادت کرده بود، این انفجار چیز جدیدی بود. کشوری که ماه‌هاست درگیر بحران اقتصادی است، حالا با این انفجار ویرانگر روبه‌رو شده است. مرد جوانی که خون از مچ دستش جاری است، به خبرنگار گاردین می‌گوید: «ما نفرین شده‌ایم. حتی اگر این اتفاق یک تصادف باشد، باز هم چیزی فراتر از تحمل ما است. این آخرین چیزی بود که می‌توانستیم از عهده آن بربیاییم.»
آخرین‌باری که چنین انفجاری در این سطح و مقیاس در لبنان روی داد، مربوط به فوریه 2005 بود، زمانی که نخست‌وزیر پیشین، رفیق حریری توسط یک ماشین بمب‌گذاری‌شده بیرون از یک هتل ترور شد. حالا 15‌سال پس از آن واقعه در آستانه صدور رأی دادگاه لاهه در مورد متهمان قتل رفیق حریری این نگرانی‌ها وجود دارد که این انفجار منادی اتفاقاتی جدید و مرتبط با حکم دادگاه باشد.
«صبحی شتار» درحالی‌که آوارها را از جلوی خانه کارلوس گون، مدیر سابق نیسان جمع می‌کند، می‌گوید: «اینجا هیچ چیزی بدون دلیل اتفاق نمی‌افتد.» دست از کار می‌کشد، کمرش را صاف‌می‌کند و می‌گوید: «این می‌تواند یک پیام برای همه ما باشد که خودمان را کنار بکشیم.»
همه تمرکزها خیلی سریع به این سمت‌وسو رفت که «چه چیزی» و «چگونه» منفجر شد و حالا همه افراد برای خودشان یک تئوری دارند. موج انفجار تا جنوب بیروت هم رفته و در آنجا هم احساس‌شده و صدای آن در فاصله 80 کیلومتری در شمال لبنان شنیده شده است. گزارش‌هایی هم وجود دارد که صدای این انفجار در فاصله 250 کیلومتری، در نیکوزیا، پایتخت قبرس در غرب این کشور هم شنیده شده است.
ریاض حداد، یک مهندس لبنانی می‌گوید: «فقط مقادیر بسیار زیاد از مواد منفجره می‌تواند باعث چنین اتفاقی شود. چیزی در بندر یا خودش منفجر شده یا هدف قرار گرفته است.» حداد حالا مانند همسایه‌های خود در محله «جُمیزه» کارهای زیادی را باید برای تعمیر و بازسازی خانه‌اش انجام دهد تا خانه را قابل سکونت کند. او می‌گوید: «به این وضع نگاه کنید! چطور باید اینجا را درست کنیم؟ دست‌کم یک‌میلیون پنجره در سراسر این شهر فروریخته است و البته این، آخرین و کوچک‌ترین دغدغه ما است. پول نداریم، کار نیست، برق نداریم، سوخت وجود ندارد و حالا هم این اتفاق، قوز بالای قوز شده است. آیا این یک هشدار برای بیداری است یا هشداری برای آغاز یک جنگ؟»
در لحظات اول بعد از حادثه، مقامات لبنانی تقصیر این هرج‌ومرج و آشوب را بر گردن ذخیره مواد منفجره و ترقه‌های قابل اشتعال انداختند که باعث ایجاد چنین اتفاق ویرانگری شده که البته این ادعا با توجه به مقیاس انفجار و وسعت موج انفجار به نظر نادرست و غیرمنطقی است.
کمی بعد، محمد فهمی، وزیر کشور لبنان به کانال ام‌تی‌وی لبنان گفت ظاهرا این انفجار به دلیل «مقادیر بسیار زیاد آمونیوم نیترات» بوده که در بندر ذخیره شده بود. اما این سخن هم برای پایان دادن به حدس‌وگمان‌ها کافی نبود.
مردی در خیابان دیوانه‌وار تلاش می‌کرد با دوستانش تلفنی حرف‌بزند. او فریاد می‌زد: «آنجا مرکز ذخیره سلاح بوده؟ اسراییل آنجا را هدف قرار داده؟ اول یک انفجار کوچک بود و بعد یک انفجار خیلی بزرگ؛ دلیل انفجار اولیه چه بود؟»
شایعات و حرف‌و‌حدیث‌ها درست به سرعت موج انفجار همه‌ جا پخش شد و شب‌هنگام، ژنرال عباس ابراهیم، رئیس امنیت لبنان تئوری مواد ترقه را کنار گذاشت و تقصیر را به اتفاقی تصادفی در یک انبار نسبت داد که به گفته او دارای مواد شیمیایی بسیار قابل اشتعال بوده است.
این هم کسی را قانع نکرد. مردی حدودا سی‌واندی ساله درحالی‌که شیشه‌های شکسته و خرد‌شده جلوی خانه‌اش را جارومی‌کند، می‌گوید: «در تمام تاریخ لبنان، هیچ‌وقت چنین چیزی را شاهد نبوده‌ایم. این یک انفجار هسته‌ای بود و من گمان‌می‌کنم که آنجا پر از مواد منفجره نظامی بوده که به هوا رفته است. آیا آنها با ما روراست هستند و واقعیت را به ما می‌گویند؟ بعید می‌دانم.»
با فرارسیدن شب، بیروت تاریک‌تر از همیشه بود. برای اولین‌بار دیگر نیازی به برق نبود؛ برقی که همیشه به سختی می‌توانست شهر را روشن نگه دارد. شهر هر لحظه خالی‌تر می‌شد و چراغ خانه‌ها، یکی یکی خاموش.