روزنامه مردم سالاری
1399/05/16
خبرنگار از خبرنگار خبر دارد
درگاه شمار رسمی ایرانیان، یکی از روزهایی که مردادماه به آن آراسته شده روز خبرنگار است. مرداد در اسطورههای ایرانی نماد بایندگی و زندگی و بیمرگی است. خبرنگار اسطوره پرسشگری، حقیقت جویی، حقیقتگویی، آگاهی دادن و روشنگری به جامعه خود در راستای کرامت انسانی است. در جامعهای که اسطورههای این عرصه، پاس داشته نشوند، دچار مرگ تدریجی خواهد شد. هرگونه بیتوجهی در پاسداشت اسطورههایی که در راستای تعلق، انسجام و هویت ملی در هر جامعهای بر ضمیر نا خودآگاه آنان تاثیر ناخوشایندی بر جای خواهد گذاشت. هویت، کرامت و حرمت برای همه انسانها به رسمیت شناخته شده است که عدم توجه به آن، امید جامعه به آینده و سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد. نباید فراموش کرد فرهنگ سیاسی ایران مبتنی بر، اسطورهسازی و اسطورهشکنی است که در مواردی ماهیت سوژهای پیدا نموده و به صورت تابعی از قالبهای سیاسی نمود مییابد.خبرنگاران میتوانند گفتمانساز و جریانساز باشند. جورج اورول خبرنگار، وقایع نگار و نویسنده بسیار مشهور، این جمله معنادار را در مورد روزنامهنگاری گفته است: روزنامهنگاری یعنی انتشار چیزی که بعضیها نمیخواهند منتشر شود.
از ربوده و ناپدید شدن کاظم اخوان خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی اسطوره خبرنگاری دفاع مقدس که در بیش از 70عملیات ستاد جنگهای نامنظم شرکت داشت و آثاری ماندگار از خود بر جای گذارد در ماموریت لبنان به همراه احمد متوسلیان، تقی رستگار مقدم و محسن موسوی آن اسطورههای از جهان وارسته و به جانان پیوسته نزدیک به نیم قرن سپری شده است. اینک با قاطعیت گفته میشود پرونده آنان در همان تیر ماه سال هزار و سیصد و شصت و یک بسته شده و در همان زمان به شهادت رسیدهاند اما عدهای عمدا و به ظاهر آن را برای اهداف خود همچنان باز نگه داشتهاند ونه به مردم شریف ایران و نه به خانوادهای آنان و نه به پرسشگران حقیقتجو پاسخگو نیستند. کرونا اخلاق، عادات، احساسات و وضع زندگی ما را تغییر داده است شاید فرصت دیگری برای بیان حقایق برای ما وجود نداشته باشد، زمان آن فرا رسیده که خبرنگاران، رسانهها و همه آگاهان روشنگر حقیقت باشند، دیگر پس از این همه سال مسئله زنده بودن و یا نبودن آنان مطرح نیست، مسئله بیان حقیقت سرنوشت آنان است.
وقتی نظرات مختلف و متناقض با سطوح تحلیلی متفاوت در سیوهشت سال گذشته را در مورد سرنوشت این عزیزان که جان بر سر آرمان خود گذاردند، را مطالعه میکنیم، نا خود آگاه علاقهمند میشویم بدانیم، آیا پس از چهار دهه جدال بر سر تعیین تکلیف سرنوشت آنان این پرونده پایانی خواهد داشت؟ بسیار سوال برانگیز است که چرا پس از نزدیک به نیمقرن همچنان گفته میشود راز مشنوید و راز مگوئید؟ پس چشمانتظاری خانواده آنان که دهها سال منتظر بودهاند چه میشود؟ پدران و مادرانی که اینک در دل سرد خاک آرام گرفتند و از میان همه آنان تنها مادر حاج احمد متوسلیان نماد مظلومیت این خانوادهها دیری است، همچنان منتظر خبری موثق از جگر گوشه خود میباشد. نادیده انگاشتن مطالبه کرامت نه ممکن است و نه مطلوب و برای ما غرور انگیز نخواهد بود، که کرامت را در برابر سیاست قرار دهیم. این شعر لسانالغیب وصف حال ماست: ترسم که اشک در غم ما پرده در شود / وین راز سر به مهر به عالم سمر شود/ گویند سنگ لعل شود در مقام صبر / آری شود اما به خون جگر شود
پس از سیوهشت سال کسانی پیدا شدند، تا صریح و روشن، پشت پرده این قصه پرغصه فریبندهای که در آن ظاهرسازیهایی را به جای واقعیت جا زدهاند و انکار حقایق کردهاند را اعلام کنند و به غم غربت ما محکومان به بی خبری پایان دهند. آنان راز سرگشوده مگوی را که دیگران در پستوهای بازی سیاست در گوش یکدیگر زمزمه میکردند را بازگشایی کردند. به مدد پروردگار قرار است با یک جهاد رسانهای جعبه سیاه این پرونده پس از چهار دهه گشوده شود. قطعا این مهم به مذاق عدهای خوش نیامده، صراحتا نگرانی خود از این گشایش اعلام و تلاش خواهند کرد با هر عنوانی که شده مانع از بازخوانی آن شوند. این نگرانی ناشی از چیست؟ آیا برای آنان عواقبی دارد؟ آفریدگار به همه انسانها برخی حقوق غیر قابل سلب اعطا کرده که ذاتی انسان است و کسی نمیتواند آن را بستاند، از جمله حق آگاهی از سرنوشت عزیزان خود، حقی که در سی و هشت سال گذشته از ما گرفته شده و تبدیل به یک پروژه سیاسی و جدال گفتاری شده است. ساده لوحانه و با خوش خیالی سالها داستان ساختگی که روی پرده سینما برای ما نمایش داده شده را باور کردیم در حالی که همه آن، چیزی جز بازی رنگها نبوده است.
پارهای از پژوهشگران، محقیقن، تاریخنگاران، مستندسازان و خبرنگاران در سیوهشتمین سالگرد ناپدید شدن آنان نوشتند و گفتند بطور قطع و یقین این عزیزان شهید شدهاند و باید منتظر بقایای پیکرهای پاک آنان باشیم و این موضوع از برخی شبکههای صدا و سیما نیز پخش شد. از طرفی تاکید شد نگه داشتن پرونده در ابهام و محاق برای عدهای منافعی دارد، اما اینکه چرا این افراد هیچگاه معرفی نمیشوند آزار دهنده است.
یکی از روسای سابق صدا وسیما در واکنش به این مباحث در توییتر نوشت: «یه مسلمون پیدا نمیشه، این موضوع رو تعیین تکلیف کنه؟» در پاسخ باید گفت یک خبرنگار پیدا نمیشه از ایشون بپرسد، شما که ده سال ریاست سازمان صدا و سیما اصلیترین رسانه و بزرگترین مرجع اطلاعرسانی کشور را در دست داشتید، برای روشن شدن سرنوشت حاج احمد متوسلیان و همراهان وی که از قضا یکی از آنان خبرنگار بوده چه کردید و چرا پرگویی می کنید؟ براستی تفاوت بین آنچه هست و آنچه باید باشد و آنچه هستیم و آنچه باید باشیم، ریشه در کجا دارد؟ ما چه کردیم؟ چه خواهیم کرد؟ من از شما خبرنگاران میپرسم خبرنگار از خبرنگار خبر دارد و یا بیخبر است. این خبرنگاران هستند که میتوانند انگارههای خیالی و یا واقعی ایجاد کنند و مرز بین واقعیت و غیرواقعیت را روشن سازند و اگر در تمام طول این سالها خبرنگاران از واقعیت سرنوشت کاظم به عنوان یک خبرنگار خبر نداشتهاند و اقدامی در خور و شایسته نکردهاند و مسئولین را بطور جدی مورد پرسش قرار ندادهاند که جای تاسف است و اگر خبر داشتند و اعلام نکردهاند که چه بر سر کاظم و همراهان او آمده است صد برابر جای تاسف دارد. شهروندان با همه سختیهایی که شغل خبرنگاری دارد خواهان شفافیت بیشتر و سیاست تعویق و تعلیق را از آنان نمیپذیرند و انتظار واکنش مناسب در زمان مناسب را در پژواک نظرات بدنه جامعه و افکار عمومی دارند.
فراز و فرود رمز و راز خود ساخته این پرونده چیست؟ اگر مسئولین وزارت خارجه نتوانستهاند وضعیت آنان را تعیین تکلیف کنند، که نشانگر ضعف آنان است و اگر نخواستهاند، که حداقل واقعیت سرنوشت آنان را به خانوادهها اعلام کنند ستم روا داشتهاند. چرا این راز سرگشوده همچنان باید سر به مهر بماند و آن را در تاریکی نگه داشت و تبدیل به سیاه چالهای نموده که برون رفتی از آن وجود ندارد؟ چرا پس از چهار دهه برای گریز از پاسخ و شانه خالی کردن از بار مسئولیت خود، بحث را وارد حوزه سیاسی میکنند. تداوم چنین شرایطی فقط یک نتیجه در پی داشته و آن محکومیت به 38 سال معطلی ما بوده و این هم از عجایب روزگار ما است. نخستین سوالی که در این خصوص به ذهن متبادر میشود، این است که چه مراجعی در تعیین تکلیف و اعلام سرنوشت 4 شهروند ایرانی مسئولیت داشتهاند؟ سوال دوم این است که آیا آنها به وظایف خود عمل کرده و اهتمام لازم را داشتهاند؟ با پاسخ به همین دو پرسش ساده میتوان به حقیقت سرنوشت آنان پی برد. نخست دولت و وزارت خارجه دوم مجلس شورای اسلامی و سوم رسانهها هر یک باید نقش اجرایی و نظارتی خود را در این زمینه ایفا میکردند. اما چرا رویکردی انفعالی داشتهاند؟ رسانهها و خبرنگاران میبایست بیش از دیگران چشمان همه را بر وی حقیقتی بزرگ میگشودند؟ چرا وزارت خارجه هیچگاه جدی پای کار نبوده و نیست؟ چرا مجلس شورای اسلامی بر عملکرد آن نظارت کافی نداشته است؟ به چه دلیلی رسانهها و خبرنگاران توجهی در خور و شایسته به این موضوع نداشتهاند؟ چرا انگیزه و اراده کافی در هیچ یک از سه مرجع مذکور وجود نداشته است؟ چرا موضوع را در زمان مقرر خود پیگیری نکردند؟پاسخ به همه این پرسشها یک پیام مشخص دارد. ارسال سیگنال مبنی بر این پالس مثبت در تائید شهادت آنان که ذهن و ادراک ما را شفاف میکند. چرا در چهار دهه گذشته بطور جدی دنبال حل مسئله و معما نبودهاند؟ پاسخ روشن است چون از ابتدا هیچ مسئله و معمای حل نشده برای آنان وجود نداشته و طبیعی است هیچ انسان عاقلی با هیچ منطقی وقت گرانبهای خود را برای چیزی که وجود خارجی ندارد صرف نمیکند مگر این که سیاست اعلام شده باشد و تحت همین عنوان از گفتن واقعیت بنا بر مصلحتنگری پرهیز کردهاند، اما امروز دوران لاپوشانی به پایان رسیده و همه کسانی که مدعی هستند این چهار شهروند ایرانی زنده هستند حتی یک استدلال واقعی قوی و شواهد و قرائن قابل اتکا ارائه نمیدهند و برای فرافکنی موضوع را وارد بازیهای سیاسی کرده و آن را سطحی میکنند، تا شما وضع موجود را پذیرفته و هیچگاه در پی حقیقت نباشید. انفعال نهتنها در گفتار بلکه در کردار شان نیز تجلی مییابد و با مجادله میخواهند نظر خود را در راستای منافعی که دارند به دیگران بقبولانند که حتی دارای نشانههای حداقل اقناعی نیست. یک بن بستی ساختهاند که هیچکس نتواند از آن خارج شود و بر همین اساس واقعیت را از پایه انکار میکنند و تمایلی به اعلام حقیقت ندارند، حرف و عملشان غیر منطقی و نشانه آن تناقضگوییهای آشکار است. به راحتی برای شما داستانهای جذاب اما خیالی روایت میکنند که هیچ پایه و اساسی ندارد و هزار توی پر تناقضی را به نمایش میگذارند، تا دست یافتن به حقیقت برای شما دشوار شود و همچنان دور خود بچرخید و سالیان دیگری با همین وضع موجود ادامه یابد. چرا که در باید بر همان پاشنه سی وهشت سال گذشته بچرخد. سرانجام روزی فرا خواهد رسید که وجدان بیدار تاریخ این افراد را به پیشگاه مردم معرفی خواهد کرد و از آنجا که تاریخ واقعی در پس از سپری شدن دوران قدرت آنان نوشته خواهد شد، آنگاه پرده برون خواهد افتاد و تاریخ از آنان به نیکی یاد نخواهد کرد و بخشیده نمیشوند.
این حق باز ماندگان است که در رثای عزیزان خود سوگواری کنند و بقایای پیکر پاکشان را پس از سالها دوری به خاک بسپارند و پس از سپری کردن سالها زندگی در برزخ به آرامش برسند، حقی که تاکنون از آنان سلب شده است همه ما مسئولیت اخلاقی داریم برای استیفای حقوق اولیه و از دست رفته آنان تمام تلاش خود را به کار گیریم.
* برادرخبرنگار ناپدید شده ایرانی در لبنان
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
خبرنگار از خبرنگار خبر دارد
انفجار لبنان: اقدام پيشدستانه رژيم صهيونيستي؟
زمامداران با تواضع و امانتداری و خبرنگاران با صداقت و فداکاری در خدمت حل مشکلات مردم باشند
ممانعت از خروج ميليونها دلار ارز
کتابهایی که «کرونا» دارند
هراس واشنگتن از همکاری تهران-پکن
ارائه پیشنویس جدید قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران
زمامداران با تواضع و امانتداری و خبرنگاران با صداقت و فداکاری در خدمت حل مشکلات مردم باشند
هیروشیما در قلب عروس خاورمیانه
روند انتشار گزارش حادثه هواپیمای اوکراینی