استعمارگری با طعم شعر و قهوه

فرانسه با شعر و قهوه و عشق و عطر و البته «حقوق» نقاب روشنفکری بر صورت دارد، مهد تمدن و دموکراسی نامیده می‌شود، اما اگر مخاطب ساده‌لوح نمایشِ شوالیه‌های متکبر فرانسوی نشویم و آن‌قدر هم شیفته این نقاب شیک نباشیم که بخواهیم خودمان را گول بزنیم، استعمارگری عریان پاریس را می‌بینیم وقتی ارباب مآبانه در میان ویرانه‌های بیروت برای لبنانی‌ها دست تکان می‌دهد و خواستار تغییر ساختار سیاسی لبنان می‌شود. سفر ماکرون به لبنان در چنین موقعیتی و درخواست تغییر ساختار سیاسی در لبنان، یادآور رفتار آن موجودی است که بر فراز آسمان پرواز می‌کند تا جنازه‌ای بیابد و تغذیه کند!
به پاریس برویم؛ جایی که ماه‌های متوالی است هر شنبه صحنه اعتراض‌های اقتصادی و سیاسی است، اما هیچ مقام خارجی‌ای خواستار تغییر ساختار سیاسی فرانسه نمی‌شود. کمی عقب‌تر برویم؛ وقتی فرانسه امنیت خود را به دلیل حملات پی در پی عوامل داعش از دست داده بود و ۲۲۸ فرانسوی در عملیات‌های مختلف داعش در نقاط مختلف فرانسه کشته و صد‌ها تن زخمی شدند، چرا کسی خواستار تغییر ساختار سیاسی فرانسه نشد؟ و تازه این رویداد‌ها را از قضا تصمیمات سیاسی دولت فرانسه به وجود آورده بود و مانند ماجرای انفجار بیروت حاصل سهل‌انگاری و سوء مدیریت نیست. موضوع روشن است؛ دموکراسی و حق حاکمیت مردم و دولت فرانسه بر سرزمین خود به رسمیت شناخته می‌شود، و حتی اگر خود به دولت‌شان معترض باشند، کسی اجازه صحبت از تغییر ساختار سیاسی کشور ندارد. اما دموکراسی برای مردم لبنان آن چیزی است که فرانسه و امریکا بپذیرند؛ حقوق آن چیزی است که اروپا و امریکا تشخیص بدهند و اگر این اربابان تشخیص‌شان حتی حق اشغال لبنان به دست صهیونیست‌ها باشد، لبنانی‌ها باید رعیت‌های حرف‌گوش‌کن باشند که برای آزادی سرزمین‌شان دست به اسلحه هم نشوند! زیاده خواهی غربی‌ها برای خلع سلاح حزب‌الله لبنان زاییده چنین تفکری است. سر‌های بریده آزادی خواهانِ الجزایری بر سر نیزه نظامیان اشغالگر فرانسوی، نماد تاریخ استعمارگری این کشور است. فرانسه کافه‌های معروف و شلوغی دارد؛ اما همان زمان که روشنفکران فرانسوی پشت میز کافه، روزنامه ورق می‌زنند و قهوه فرانسوی می‌خورند و برای جهان نقشه حقوق بشر می‌چینند، دولت منتخب‌شان استعمارگری نوین را تئوریزه و عملی می‌کند. فرانسه برج ایفلش قشنگ است؛ شانزه لیزه شیکی دارد و بوی قهوه و عطر در آن پیچیده است؛ اما پشت این نقاب، چنگال‌های لاشخوری پیداست که از آن خون می‌چکد. ما باید چقدر خودفریبی داشته باشیم که این خونریزی آشکار را نبینیم؟
چرا می‌گویم ما؟ چرا وقتی بحث لبنان و فرانسه است، ما هم باید دقیق باشیم که رفتار فرانسه را رصد کنیم و از سیر تحولات جا نمانیم؟ چند نکته در میان است:
اولاً بدانیم که غرب نسخه عدم مداخله در کشور‌های دیگر را فقط برای دشمنان خود می‌پیچد تا فضا برای حضور خود و کسب منافع سیاسی و اقتصادی برای ملت خودش فراهم باشد. این سو ساده‌ترین سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی ایران در کشور‌های دوست را با جنگ روانی، تقدیم منافع ملت ایران به مردم آن کشور جا می‌زنند و سرمایه‌گذاری چین و روسیه در ایران را غارت ثروت مردم ایران القا می‌کنند، آن‌سو دخالت‌های ترودوی کانادایی و مکرون فرانسوی در کشور‌های دیگر می‌شود دلسوزی غرب، می‌شود سرمایه‌گذاری دوستانه، می‌شود تدبیر سیاسی و اقتصادی!


ثانیاً امانوئل مکرون را ببینیم و بشناسیم و با رصد عملکرد سیاسی او در قبال کشور‌های دیگر، یک بار دیگر به مواضع فرانسه در قبال ایران نگاه کنیم. به وعده‌های پوچ و قدم‌های آغازین مداخله دقت کنیم وقتی رئیس‌جمهور قبلی فرانسه از وعده ایجاد اشتغال در ایران سخن گفت. فرانسوی‌ها در برجام چه کردند و اگر زیر یوغ استعمارگری نوین‌شان می‌رفتیم، چه می‌کردند؟ همین فرانسوی‌هایی که روی آوار بیروت و برای کمک به لبنانی‌ها به خود اجازه می‌دهند از تغییر ساختار سیاسی لبنان حرف بزنند!
ثالثاً از آن ۵۰ هزار نفر لبنانی که ذلیلانه خواستار اداره کشورشان توسط فرانسه شدند، در ایران هم داریم. اقلیت بسیار کوچکی هستند، اما هستند. یک روز از جاستین ترودوی کانادایی قهرمان می‌سازند و در مورد فسادش سکوت می‌کنند، روز دیگر با ذوق خبر تومار ۵۰ هزار نفری لبنانی‌ها را دست به دست می‌کنند، جمعیتی کمتر از یک درصد لبنانی‌ها. لبنان خیلی بیشتر از این یک درصد‌ها برای اخراج فرانسه از خاکش هزینه داده است و حالا نباید بگذارد خواب این جنتلمن‌های پشت میز مذاکره که تروریست‌های پشت سر هستند، تعبیر شود.
نسخه‌ای که غرب برای ایران می‌پیچد، امروز مدل فرانسوی‌اش دارد در خیابان‌های بیروت راه می‌رود. نسخه‌ای هم که غرب‌زده‌های ایرانی برای ایران می‌پیچند، امروز توماری ۵۰ هزار نفری نیم صد از لبنانی‌هاست که ذلت و خیانت از آن می‌بارد. انتخاب با خود ماست؛ می‌شود سفارش قهوه فرانسوی داد و از پاریس زیبا سخن گفت، اما سهم ما از این نقاب تمدن و زیبایی، از دست دادن استقلال و عزت در ازای دلار و یورو‌های صدقه‌ای خواهد بود.