روزنامه شرق
1399/06/01
۲۸ مرداد مشروعیت شاه و مشروطیت راخدشهدار کرد
گفتوگو با مازیار بهروز 28 مرداد مشروعیت شاه و مشروطیت راخدشهدار کرد گروه اندیشه: ظهور و سقوط مصدق، نقطهعطفی سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. کودتای 28 مرداد 1332 و تثبیت قدرت استبدادی شاه، به حکومت مشروطه و قانون اساسی که در دوران رضاشاه موقتا تعطیل شده بود، برای همیشه پایان داد و از آن پس گفتمان انقلاب و قیام مسلحانه بهجای گفتمان اصلاحات نشست. با گذشت نزدیک به هفت دهه از روزهای کودتا، اسناد محرمانهای که جزئیات عملیات «آژاکس» را روشن میکند، همچنان منتشر میشود و بررسی ابعاد گوناگون و وقایع سالهای نهضت ملیشدن صنعت نفت هرساله افزایش مییابد و البته در این بین تلاشهایی نیز برای وارونهسازی تاریخ انجام میشود. به مناسبت فرارسیدن سالگرد کودتای 28 مرداد با مازیار بهروز به گفتوگو نشستیم. بهروز، استاد تاریخ دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در زمینه تاریخ دوران جدید خاورمیانه و نویسنده کتاب «شورشیان آرمانخواه» است. او علاوه بر کتابها و مقالاتی که درباره پیشینه جریانات سیاسی چپ در ایران نوشته، تحقیقات و پژوهشهای متعددی نیز در زمینه دورانهای مختلف تاریخ ایران، بهویژه عصر صفویه، قاجاریه و تاریخ مشروطیت به انجام رسانیده است. آنچه در ادامه میخوانید، متن مصاحبه مکتوب با بهروز است.درباره کودتای 28 مرداد 1332، بسته به اینکه گوینده چه کسی باشد، نظرات متفاوت و بحثبرانگیزی وجود دارد؛ تا آنجا که حتی هنوز برخی آن را نه یک کودتا به دست خارجیها، بلکه قیام ملی مینامند و برخی نیز بر لجبازی و خصوصیتهای شخصی مصدق اشاره میکنند و فرضا معتقدند اگر قوامالسلطنه رهبری جنبش ملیشدن نفت را به دست میگرفت، نتیجهای دیگر به دست میآمد. شما واقعه کودتا را چگونه تحلیل میکنید؟
پرسش شما در دو بخش است؛ اینکه 28 مرداد «قیام ملی» بود، داستانی قدیمی و خوانش حکومت سلطنتی از تاریخ است از سال 1332 تا 1357. این برداشت تحریفشده از تاریخ، بخشی از تبلیغات حکومت سابق برای موجه جلوهدادن خود بود. اما اینکه این برداشت تحریفشده بار دیگر سر برآورده است، مربوط میشود به کوشش طرفداران سلطنت پهلوی (عموما در خارج از کشور) تا با صرف هزینه، اقدام به تحریف تاریخ کرده و گذشته را برای نسل جدید مخدوش کنند تا از این رهگذر شاید بتوانند مشروعیتی برای خود بیابند. تحریف تاریخ این گروه به کودتا محدود نمیشود و آن را میتوان در دیگر عرصهها نیز مشاهده کرد.
شخصیت مصدق و اشتباهات او و همراهانش در آن دوران پرشتاب و پرالتهاب البته عاملی است که باید به آن توجه شود؛ اما عاملی است حاشیهای. واقعیت این است که بر اساس خروارها سند و مدرک، سازمانهای جاسوسی امپریالیستی با کمک و همکاری عوامل داخلی خود (ازجمله پادشاه) اقدام به سرنگونی دولت ملی کردند. در این رابطه دهها کتاب و مقاله کارشناسی از سوی پژوهشگران به چاپ رسیده و در دسترس خوانندگان فارسیزبان قرار دارد. علاقهمندان باید همت کنند و بخوانند و به تخیلات، رؤیاها و غرضورزیهای غیرمتخصصان توجه نکنند.
اما درباره احمد قوام، بدون اینکه خواسته باشم خدمات وی را نادیده بگیرم، باید گفت که بنا بر گفته پژوهشگرانی که زندگی سیاسی او را مطالعه کردهاند، وی از لحاظ مالی سیاستمداری فاسد بود و از رشوهخواری و لاغیر ابایی نداشت. این در حالی است که به مصدق هر ایرادی را شاید بتوان گرفت، جز فساد مالی؛ چراکه وی از این منظر یکی از پاکترین سیاستمداران آن دوران بود. حال قضاوت اینکه اگر قوام بهجای مصدق سکان جنبش ملیکردن نفت را در دست میگرفت چه میشد، نباید کار مشکلی باشد.
چه نیروهایی اجرای کودتا را بر عهده داشتند؟
نیروی اصلی کودتا، ارتش بود که با رهبری و هماهنگی شبکه اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا (مستقر در سفارت این کشور در تهران) منزل مصدق را به گواه شاهدان عینی، با بیش از 20 تانک محاصره و بعد از 9 ساعت گلولهباران و 300 کشته، آ ن را تسخیر کرد. جماعتی که بهعنوان «توده مردم» از آن یاد میشود، در حدود دوهزارو 500 تا سه هزار نفر بودند (جمعیت تهران در این زمان در حدود 1،242،000 نفر بود) که توسط برخی روحانیون وابسته به دربار و شبکه کودتاچیان سازمان یافته بود و برخی از مردم عای نیز در مرحلهای به آن پیوستند؛ اما این جمعیت بیشک نقش حاشیهای در کودتا داشت و مصرفش بیشتر تبلیغاتی بود.
برخی پژوهشگران مقابله با ملیگرایی و برخی دیگر خطر کمونیسم و جنگ سرد را از انگیزههای اصلی کودتا میدانند. نظر شما چیست؟
پژوهشگران درباره انگیزه کودتا به دو مکتب فکری تقسیم میشوند؛ گروهی معتقد هستند انگیزه اصلی نفت بود و اینکه به این نتیجه رسیده بودند که با وجود مصدق این مسئله حل نخواهد شد. گروه دیگر جنگ سرد را عمده انگیزه کودتا میدانند. به نظر من برای دولت بریتانیا مسئله اصلی نفت بود؛ حال آنکه برای آمریکا، چالش جنگ سرد عمده بود.
رابطه پرفرازونشیب حزب توده و مصدق و نقش نظامی حزب در روزهای کودتا و نیز نقش اتحاد جماهیر شوروی را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته من دراینباره مفصل نوشتهام. شوروی در این زمان سخت درگیر رقابتهای قدرت پس از مرگ استالین بود و نتوانست نقشی در کودتا ایفا کند. حزب توده نیز از یک طرف درگیر اختلافهای شدید درونحزبی بود و از سوی دیگر روابط چندان خوبی با دولت مصدق نداشت. این عوامل دست به دست هم دادند و موجب بیعملی حزب شدند. سازمان نظامی حزب بدون دستور از بالا قادر به عمل نبود و بههرحال اعضای آن در سمتهای رزمی (بهخصوص فرماندهی واحدهای زرهی) حضور چندان پررنگی نداشتند.
تأثیرات بلندمدتی که کودتا بر سیاست ایران داشت چه بود؟
کودتای 28 مرداد سال 1332 شکافی عمیق بین هیئت حاکمه و بخش مهمی از جامعه که شامل روشنفکران نیز میشد، به وجود آورد. حکومت هیچگاه نتوانست با برنامههای تجددخواهی، تحریف تاریخ و...، این شکاف را پر کند. 28 مرداد مشروعیت سلطنت شاه و مشروطیت را در ایران خدشهدار کرد و عاملی مهم در شکلگیری انقلاب بود.
سایر اخبار این روزنامه
جدال سپتامبر بر سر ماشه
مبادله عجیب در کارنامه دولت
مرد «دولت سایه» در مسیر پاستور
ائتلاف جدید
افزایش جمعیت نیازمند اراده جدی همه بخشهاست
میرسلیم تهدید به شکایت کرد
زندگی کنار ۱۱ مخزن خطرناک
«ساکت» را به حرف بیاورید!
۲۸ مرداد مشروعیت شاه و مشروطیت راخدشهدار کرد
شرایط تاریخی آن زمان شریعتی را طلب میکرد
سال کرونا
متأسفانه بایدن! متأسفانه...؟
لطمه به جماران، آسیب به تهران
جنگ جهانی حقوقی