می‌رویم اما به کندی



مریم طالشی گزارش نویس
 هیچ چیز مثل قبل نیست. از روزهایی که با شور و شعور کوله سفر می‌بستند و راهی مناطق دوردست می‌شدند، مثل این است که سال‌ها گذشته باشد. انگار نه انگار که تا همین چند ماه پیش تمام نیرویشان را جمع می‌کردند برای روزهای کار. دل شان گرم می‌شد به لبخندهایی که از سر محبت بود. به تماشای مردمی که تلاش شان را قدر می‌دانستند و همین حال شان را خوب می‌کرد. کرونا اما شکل زندگی را برای آنها هم عوض کرد؛ برای داوطلبانی که برنامه و هدف شان را روی کمک‌رسانی برای توسعه مناطق کم برخوردار تنظیم کرده بودند. کرونا افتاد وسط آنچه رشته کرده بودند. زنجیری شد بر پایشان و قدم‌ها را کندتر و کندتر کرد.


«بخشی از مشکلات ما شبیه مشکلات کلی است که این مدت گریبان همه را گرفته. سفر نمی توانیم برویم و خودمان را مجاب می‌کنیم که به‌دلیل شرایط، کمتر سفر کنیم و به مناطق سر بزنیم.» این را مینا کامران، تسهیلگر توسعه روستایی می‌گوید و ادامه می‌دهد:«از طرف دیگر خود آدم‌هایی که در مناطق با آنها سر و کار داریم، دچار مشکل هستند و کرونا زندگی آنها را هم تحت تأثیر شدید قرار داده، خصوصاً در سیستان و بلوچستان که من فعالیت دارم شرایط در روستاها خوب نیست و خیلی‌ها کرونا گرفته‌اند یا هنوز بیماری‌شان مخفی است. به این ترتیب از این افراد هم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که زیاد فعالیت کنند.»
کامران به نکته مهمی در این باره اشاره می‌کند:«مهم‌تر از همه اینها ترسی است که به وجود آمده. ما تلاش کردیم فعالیت‌هایمان را ادامه دهیم، مثلاً برای زنگ تابستان بچه‌ها در روستا معلم داوطلب فرستادیم. از طرفی نگران این هستیم که برای بچه‌های داوطلب مشکلی پیش بیاید و مبتلا شوند و از طرف دیگر برخوردها با کسانی که از تهران می‌روند، خوب نیست. در واقع مردم می‌ترسند چون فکر می‌کنند کسی که از تهران آمده ممکن است آلوده باشد. این نگرانی را خودمان هم داریم. من اخیراً به خراسان جنوبی رفتم و دائم نگران بودم ناقل پنهان باشم و کسانی را که شب در منزل شان در روستا می خوابیدم مبتلا کنم. این مسأله خیلی برایم مهم بود چون روستاهای خراسان جنوبی از لحاظ ابتلا به کرونا اغلب پاک هستند و نمی‌خواستم ناخواسته پیک انتقال بیماری باشم. در روستاها حتی وقتی می‌خواستیم با افراد حرف بزنیم، جلو نمی‌آمدند چون فکر می‌کردند به خاطر اینکه از شهر بزرگ آمده‌ایم، حتماً کرونا داریم. حتی دو، سه تا بچه از دور می‌گفتند این خانم کرونا دارد و نزدیک نمی‌شدند. به هرحال در این شرایط سرعت اقدام وعمل پایین می‌آید و در انجام فعالیت‌های خیرخواهانه و داوطلبانه خلل ایجاد می‌شود. از طرفی اگر بخواهیم کارها را به‌صورت اینترنتی پیش ببریم، با این مشکل مواجه هستیم که در بعضی مناطق دسترسی به اینترنت مقدور نیست و به مشکل برمی‌خوریم و اگر بخواهیم به افراد بومی هم کارها را بسپاریم، همان‌طور که گفتم خودشان نگرانی این را دارند که دچار بیماری شوند.
 به هرحال همه اینها در کارها وقفه ایجاد می‌کند. مثلاً ما پارسال کمپینی برای سیل داشتیم و تا یک نفر پیمانکار پیدا کردیم، اسفند شد و پیمانکار گفت به خاطر کرونا نمی‌توانیم برویم و قرارداد لغو شد. تا پیمانکار جدید پیدا کنیم هم دو، سه ماه گذشت و کار کمک‌رسانی را عقب انداخت.»
طاهره مرادی، فعال داوطلب در آموزش روستایی و مدرسه‌سازی هم از تجربه کار داوطلبانه در دوره کرونا می‌گوید: «ما بحث تشکیل کلاس‌های کنکور را در روستاهای منطقه دشتیاری سیستان و بلوچستان داشتیم و قرار بود معلم‌ها هر سه ماه یک بار آنجا برای کار کردن با بچه‌های دوره متوسطه حضور داشته باشند.آخرین باری که استادان آنجا بودند، تقریباً با سیل منطقه بلوچستان همزمان شد که بعضی استادان به خاطر سیل برگشتند. بعدش هم که کرونا پیش آمد و ما دیگر اعزام استاد نداشتیم چون مدارس هم تعطیل شد و خب طبیعی بود که باید از تجمع‌ها خودداری می‌شد. بعد از تعطیلی مدارس، بچه‌ها از خوابگاه به خانه‌هایشان رفتند. در این مدت به این شکل به بچه‌ها کمک می‌شد که دانشجو معلم‌ها سراغ بچه‌ها می رفتند و ایرادهایشان را برطرف می‌کردند و گروه‌های واتس اپی داشتند. ما اینجا به مشکل کتاب برخوردیم چون کتابی که قبلاً می‌فرستادیم، عمومی بود و در مدرسه همه بچه‌ها از آن استفاده می‌کردند. چون بچه‌ها خانه رفتند، مجبور شدند کتاب‌ها را به بچه‌ها بدهند که خانه ببرند که همین هم مشکل پیش آورد. البته تصمیم گرفتیم برای سال تحصیلی جدید برای هر دانش‌آموز یک مجموعه کتاب آماده کنیم که با توجه به پایدار بودن کرونا، مشکل شان رفع شود.»
مرادی ادامه می‌دهد:«ما الان واقعاً دغدغه آموزش بچه‌ها را داریم. در زمینه آموزش آنلاین، از همان ابتدا خیلی گروه‌ها به ما پیام دادند که برای بچه‌ها تبلت و موبایل جمع کنیم. ما به چند دلیل با این کار مخالف بودیم، یکی بحث فرهنگی است. آنجا اگر گوشی دست بچه باشد، محدودیتی ندارد و بچه می‌تواند هرچیزی را جست وجو کند. مشکل دیگر، نبود آنتن دهی در مناطق روستایی است. در سیستان و بلوچستان هم که این مشکل وجود دارد. حتی زمانی که می‌خواستیم کارت کنکور بچه‌ها را پرینت بگیریم آنتن نبود و استرس زیادی برای ما و بچه‌ها به وجود آمد.
مسأله دیگر این است که برنامه‌های جدیدی برای بچه‌ها داشتیم، مثل آموزش زبان انگلیسی و تندخوانی که خیلی به درد بچه‌ها می‌خورد که با شیوع کرونا دیگر سراغ این برنامه‌ها نرفتیم.
ساخت مدرسه را هم اوایل کرونا تعطیل کردیم اما دیدیم که نمی‌شود و از طرفی افرادی هم که در ساخت مدارس کار می‌کنند همانجا هستند و رفت و آمدی ندارند و شاید نگرانی چندانی از این جهت نداشته باشیم. افتتاح مدرسه‌ها هم به خاطر کرونا عقب افتاد و ما دائم فکر می‌کردیم شرایط موقت است و می‌گذرد و هنوز هم که ادامه دارد.
الان هم یکسری افراد هستند که مایلند در مدرسه‌سازی کمک کنند اما خیران معمولاً دوست دارند منطقه را ببینند که به خاطر این شرایط سفر راحت نیست و نتوانستیم در این مورد خیلی کمک کنیم و فرصت‌هایی وجود دارد که از دست می‌رود. اگر هم سفری ترتیب می‌دهیم، با تعداد نفرات محدود است و نمی‌توانیم خیلی در منطقه رفت و آمد کنیم.»
عطیه آب خضر، فعال اجتماعی دیگری است که او هم ازسختی‌های کار در زمان کرونا می‌گوید: «کار ما هم مثل تمام کسانی که با این میهمان ناخوانده دچار چالش شده‌اند، با مشکلات فراوانی همراه بوده، مهم‌تر از همه وضعیت معیشتی مردم از دو جنبه برای ما مشکل ایجاد کرده است، یک جنبه این است که توان مردم برای کمک‌های خیریه خیلی کاهش پیدا کرده و مورد بعد هم اینکه تعداد خانواده‌های نیازمند به کمک بسیار زیاد شده است. حتی شاهدیم خانواده‌های قشر متوسط هم در این دوران نیاز به همراهی دارند، بخصوص جهت تأمین معاش و تأمین پول پیش محل سکونت یا حتی اجاره، حتی مواردی بوده که  اقشار فرهیخته و حتی معلمان و هنرمندانمان در این مدت نیاز به کمک پیدا کرده‌اند.
از طرفی به‌دلیل شیوع کرونا امکان بررسی مناطق دور افتاده از سوی خودمان ممکن نیست و ناچار باید از کمک رابطان استفاده کنیم، البته خیلی هم این قضیه مشکل ساز نیست ولی قطعاً حضور فعال‌تر می‌تواند کارها را سرعت بدهد، به طور مثال در حال حاضر پروژه بازسازی مدرسه شش کلاسه‌ای در یکی از مناطق داریم که ان شاءالله همین روزها به طور کامل آماده بهره‌برداری می شود؛ هرچند ما نتوانستیم به‌صورت حضوری در جریان کار باشیم. بعید هم می‌دانم که برای بازگشایی مدرسه بتوانیم حضور داشته باشیم، اما امیدواریم روزی این مهم میسر بشود.»
تمام امیدشان این است که دوباره فعالیت‌هایشان به روال سابق برگردد. دل شان لک می‌زند برای همان روزهای خستگی، برای همان لبخندهایی که هنوز می‌شد دیدشان. می‌گفتند مردم مناطق دورافتاده درباره کرونا می‌دانند. می‌دانند باید ماسک بزنند اما بعضی جاها هوا یکجوری گرم و خفه است که ماسک نمی‌گذارد نفس بکشی. کاش دوباره راحت نفس بکشیم.