آخرین سکانس دانش نمایشی


دکتر نعمت‌الله فاضلی
استاد انسان‎شناسی پژوهشگاه علوم‎انسانی و مطالعات فرهنگی
1 بحران کرونا، تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی و حتی آموزشی همه کشورها را تحت تأثیر قرار داده است. از این‌رو، امسال شروع سال تحصیلی در حال و هوایی متفاوت از دیگر سال‌ها آغاز می‎شود. این آغاز متفاوت، فرصتی است برای دانشگاهیان تا تأمل کنند و برخی از چالش ‏هایی  راکه نظام آموزش عالی ایران با آن درگیر بوده به پرسش بکشند.


بحران کرونا، اولین تأثیر آشکار خود را با تعطیل شدن آموزش حضوری بر نظام آموزش عالی و دانشگاه‎ها آشکار کرد. اکنون که هشت ماه از این بحران می‎گذرد، فرصتی است تا این پرسش را مطرح کنیم که تشکیل و برگزاری کلاس‌ها، همایش‎ها و نشست‌های دانشگاهی «بدون حضور در فضاهای آموزشی» چه اثراتی بر «تجربه یادگیری» در نظام آموزش عالی داشته است. شاید این پرسش یکی از مهم‌ترین پرسش‎هایی باشد که بحران کرونا در برابر نظام‌های آموزش عالی قرار داده است.
علاوه بر این، بحران کرونا، نظام‎های آموزش عالی را از حیث پژوهشی و فعالیت‎های علمی نیز به چالش کشیده است. نهاد دانشگاه با این رسالت و هدف در جامعه مدرن تعریف شده است که بتواند دانش علمی لازم را برای مواجهه با بحران‎های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و طبیعی انسان و جامعه معاصر تأمین کند. این دانش باید بتواند هم برای پیشگیری از بحران‎ها، هم برای مدیریت و هم برای رسیدگی به پیامدهای بحران‎ها سودمند و پاسخگو باشد.
پاندمی کرونا تا این لحظه، توانمندی واقعی علم مدرن و نهاد دانشگاه را در پیشگیری، مدیریت و رسیدگی به پیامد به چالش کشیده است. علاوه بر این، در بحث سامان اقتصادی و اجتماعی جوامع امروز نیز پیامدهای ویرانگر گسترده‌ای داشته است. مجموعه علوم اقتصادی، مدیریتی، سیاسی و تمام شاخه‎های علوم‎انسانی و اجتماعی که وظیفه طراحی و معماری سامان جامعه و نظام‎های حکمرانی را برعهده دارند، اکنون با این چالش رو‌به‌رو هستند که آیا این دانش‌ها می‎توانند هنگام بروز بحران‌ها، نظام‎های حکمرانی و سامان جامعه را به شیوه‎ای کارآمد مجهز کرده و آنها را برای ایجاد نظم مهیا سازند؟
همچنین از نظام‎های آموزشی و آموزش عالی این انتظار می‎رود که بتوانند دانشجویان و دانش‎آموختگانی را تربیت کنند که به‌عنوان «نیروهای کارآمد اجتماعی» یعنی شهروندانی که از حقوق و وظایف خود آگاهند و از قابلیت‎های شناختی، عاطفی و رفتاری لازم برای مواجهه با موقعیت‎های بحرانی برخوردارند. اکنون که کرونا، جوامع را دربر گرفته است، این پرسش به نحو جدی در برابر ما است که آیا نیروهای دانشگاهی در تمامی رشته‎ها می‎توانند همچون افراد کارآمد اجتماعی، خود و جامعه را سامان دهند؟
2 جامعه ایران که 14 میلیون دانش‎آموخته و بیش از 3 و نیم میلیون دانشجو دارد و در مقیاس جمعیت، دانشگاهی‎ترین کشور شناخته می‎شود، بیش از جوامع دیگر با پرسش‎هایی که بحران کرونا در برابر نهاد آموزش عالی قرار داده رو به رو است. هانا آرنت معتقد است که «ذهن انسان ظرفیت آغاز کردن دارد» بالطبع، دانشگاه‌ها هم به مثابه «ذهن جامعه» می‌توانند ظرفیت آغاز کردن داشته باشند. بحران کرونا را می‎توان فرصتی طلایی برای آغاز کردن «نهاد دانشگاه» دانست.
بازگشایی مجدد دانشگاه‎ها صرفاً نباید و نمی‎تواند نوعی بازگشایی اداری تلقی شود. شاید خوشبینانه باشد که گمان کنیم این بحران می‎تواند به‌طور خود به خود فرصتی را برای آموزش عالی ایجاد کند. واقعیت این است که بحران‌ها شکلی از یادگیری را به انسان‌ها تحمیل می‎کنند، اما «یادگیری تحمیلی» سویه ویرانگر بحران‎ها است که می‎تواند بر سویه سازنده غلبه کند. بحران‎ها در صورتی سازنده هستند که یادگیری ما «یادگیری فعال» باشد؛ یعنی انسان‎ها مسئولانه و خلاقانه تلاش کنند و بیندیشند تا از طریق گفت‎وگو و تأمل، پرسش‏ های جدی را در موقعیت بحران در معرض اذهان خود و دیگران قرار دهند.
اگرچه نهاد دانشگاه نقش مهمی در تمام دوره معاصر و مدرن ایران در شکل دادن و ساخت‎یابی جامعه داشته است، اما هنوز نتوانسته به بسیاری از آرزوها و رؤیاهایش برای دست یافتن به جامعه‎ای توسعه یافته، متوازن و پایدار تحقق ببخشد. در شرایطی که جامعه ایران توأمان با شیوع کرونا و تحریم ‏های بین‏ المللی دست به گریبان است، فشار مضاعفی بر همه ارکان جامعه و مردم وارد می‏ شود. در چنین موقعیتی، ناگزیر باید بپرسیم که نهاد دانشگاه چگونه می‎تواند به تحقق رؤیاهای ما کمک کند؟ اکنون دانشجویان، مدرسان دانشگاه و مدیران نهادهای آموزش عالی در آزمون تاریخی بزرگی قرار گرفته‌اند و باید بتوانند به این رؤیاها، امیدها و انتظاراتی پاسخ دهند که جامعه ایران در ذهن دارد.
در چند دهه گذشته مردم ایران از هیچگونه فداکاری، سرمایه‎گذاری و تلاش برای گسترش نهاد دانشگاه در ایران دریغ نکرده‌اند، اکنون بخش عظیمی از بودجه کشور و منابع انسانی ایران صرف گسترش فضاهای آموزشی و فعالیت‎های دانشگاهی می‎شود. از این رو، جامعه بحق، انتظار دارد در موقعیتی که جامعه با مسائل معیشتی، فرسایش سرمایه‎های اجتماعی، برخی ناکارآمدی‎های کارگزاران و فشار بین‌المللی مواجه است و در عین حال، سلامت عمومی نیز در معرض خطر قرار گرفته است، دانشگاه و نخبگان دانشگاهی انتظارات و رؤیاهای موجود در ذهن جامعه را به واقعیت نزدیک کنند. بدون این مهم، عملاً دانشگاه‎ها نمی‎توانند خود را درگیر جامعه سازند و مسئولیت اجتماعی دانشگاه را تحقق بخشند.
برای تحقق این مسئولیت، دانشجویان، مدرسان و مدیران دانشگاه‎ها باید تلاش کنند تا برخی از روال‎ها و رویه‎های مخرب نهاد دانشگاه را مورد تأمل و توجه جدی قرار دهند. برای مثال، دانشگاه‎های ما به نحو جدی مسأله یادگیری و یاددهی را به حاشیه رانده ‏اند و بویژه در دو دهه اخیر با نوعی «صورت‎گرایی» و «کمیت‎گرایی» در تمام عرصه‎های آموزشی و پژوهشی عملاً کیفیت دانشگاه را تنزل داده‎اند. با توجه به موقعیت بحرانی فعلی که باید همه نهادها به بسیج همه توان خود بپردازند، شاید اکنون بیش از هر زمان دیگری فرصتی است تا مسأله یادگیری و یاددهی و کیفیت در آموزش عالی در پیشخوان این نهاد قرار گیرد و اولویت اول نهاد دانشگاه ارتقای کیفیت در این نهاد باشد.
3 ما در تمام دوران گذشته بویژه دو دهه اخیر مجموعه عظیم انسانی، مادی و معنوی خود را صرف «نمایش دانشگاهی» کرده‎ایم؛ نمایشی که از نظر نموداری جایگاه قابل قبولی دارد، اما در عملکرد واقعی این نهاد در ارتقا و بهبود وضعیت توسعه متوازن تنزل یافته‎ایم. اکنون که جامعه ما از نظر تنش‎های سیاسی، مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، بهداشتی و بسیاری بحران‎های ساختاری دیگر با چالش‎های بزرگ رو به رو شده است، عملاً باید بپذیریم که «دانشگاه نمایشی» و «نمایش دانشگاهی» باید به پایان برسد. اینکه تعداد دانشجویان، تعداد مقالات یا مساحت فضاهای آموزشی یا میزان تجهیزات دانشگاهی چه مقدار افزایش یافته‌اند، دیگر برای جامعه معنادار نیست و این نمایش باید به آخرین سکانس خود رسیده باشد. اکنون جامعه انتظار دارد که نهاد دانشگاه نشان دهد که چه کیفیتی را می‎تواند به جامعه ایران عرضه کند؛ برای بحران محیط ‎زیست، سلامت عمومی، مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... چه خدمات ارزشمند و اثربخشی را می‎تواند ارائه دهد؟
دانشگاه جمعیت پرشماری از دانشجویان ناراضی و ناامید را در خود گرد آورده است. بسیاری از دانشجویان نسبت به آینده شغلی و همچنین میزان توانایی خود برای داشتن زندگی شرافتمندانه تردید دارند یا حتی به‌طور کامل مأیوس هستند. معنای این سخن این است که دانشگاه نه تنها نتوانسته کیفیت زندگی جامعه را چنانکه باید ارتقا دهد، بلکه خود این نهاد به ماشین مولد یأس‎ها، سرخوردگی‎ها و بسیاری از تنش‎ها در جامعه بدل شده است. بازگشایی دانشگاه‎ها فرصت تازه‎ای است تا جامعه «آغاز تازه‎ای» را تجربه کند؛ آغاز پرسشگری و باز کردن میدان برای پرسش کردن.
نظام سیاسی و حکمرانان نیز باید به‌طور دیگری بیندیشند و آنان نیز میدان را برای «آغاز تازه» فراهم کنند. واقعیت این است که نهاد دانشگاه از دردهای بزرگی رنج می‎برد. «ضعف استقلال نهادی دانشگاه‎ها» و همچنین سستی مفرط و ویرانگر «آزادی دانشگاهی» در تمام دوره‎های گذشته به شیوه‎های گوناگون همچون مسأله‎ای بنیادی، خود را بر پیکره دانشگاه تحمیل کرده است. نظام آموزش عالی و سیاسی کشور اگر بخواهد «دانشگاه نمایشی» را به پایان واقعی خود برساند و «آغاز تازه‎ای» را ممکن سازد، ضرورتاً باید برای استقلال نهاد دانشگاه و «توسعه آزادی آکادمیک» تصمیم جدی بگیرد.
4 دانشگاه‌ها نیازمند فضایی هستند که در آن به تعبیر فرهنگ رجایی امکان شکل گیری «معرکه آراء» در آن وجود داشته باشد. متأسفانه در دهه‎های گذشته ما به جای «معرکه آراء» شاهد درگیری جهان‌بینی‎ها، ایدئولوژی­ ها و تنش‎های سیاسی بوده‎ایم. دانشگاهیان باید برای رسیدن به نهادی مستقل و آزاد عزم خود را جدی کنند و حکمرانان نیز باید دانشگاه را در مسیر کمک فکری و واقعی به جامعه به‌رسمیت بشناسند و این نهاد بزرگ را که ذهن جمعی و معرفتی جامعه است کمک کنند تا بتوانند رؤیاهای مردم را تحقق بخشند.از همان آغاز پیدایش اولین نهاد آموزش عالی در ایران یعنی تأسیس دارالفنون در سال 1230 هجری شمسی تا اکنون که آخرین سال تحصیلی قرن چهاردهم را طی می‎کنیم، دانشگاه رؤیاهای ما فضایی برای دست یافتن به جامعه‌ای همتراز جامعه پیشرفته جهان معاصر بوده است. اما این رؤیا هنوز تحقق نیفتاده است. اکنون که کرونا، تحریم‎ها و انباشت بحران‎های تاریخی، فشارهای سنگینی بر ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران وارد آورده است، فرصتی است تا نهاد دانشگاه را بازبینی کنیم و از رهگذر این بازبینی نهادی به انسان و جامعه ایرانی امید دهیم؛ امیدی که از ظرفیت‌های بسیار وسیعی برخوردار است.دانشگاه می‌تواند از طریق ارتقای کیفیت واقعی عملکردهای آموزشی، پژوهشی و خدماتی‌اش، ارزان ترین و مناسب‎ترین راه برای پاسخ دادن به همه بحران‎های جامعه ما باشد. دانشجویان به‌عنوان بدنه اجتماعی دانشگاه و مدرسان به‌عنوان مربیان و رهبران معنوی دانشگاه و مدیران دانشگاهی به‌عنوان تدبیرکنندگان در سامان دانشگاه به این بیندیشند که آنان می‎توانند با شروع سال تحصیلی جدید که آخرین سال تحصیلی در قرن چهاردهم است، «آغاز تازه‌ای» برای جامعه ایران برای ورود به قرن پانزدهم داشته باشند.

نیم نگاه

باید بپذیریم که «نمایش دانشگاهی» باید به پایان برسد. اینکه تعداد دانشجویان، تعداد مقالات یا مساحت فضاهای آموزشی یا میزان تجهیزات دانشگاهی چه مقدار افزایش یافته‌اند، دیگر برای جامعه معنادار نیست و این نمایش باید به آخرین سکانس خود رسیده باشد. اکنون جامعه انتظار دارد که نهاد دانشگاه نشان دهد که چه کیفیتی را می‎تواند به جامعه ایران عرضه کند. برای بحران محیط ‎زیست، سلامت عمومی، مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... چه خدمات ارزشمند و اثربخشی را می‎تواند ارائه دهد. جامعه بحق، انتظار دارد در موقعیت حساس کنونی دانشگاه و نخبگان دانشگاهی انتظارات و رؤیاهای جامعه را به واقعیت نزدیک کنند.