دیپلماسی کشاورزی و تجربه بحران غذایی
محمد شجاع الدینی
عضو هیات علمی دانشگاه و متخصص کشاورزی
محصولات کشاورزی به عنوان ابزار مستقیم سیاسی در روابط بین الملل و عاملی برای تعیین سیاست در قبال سایر کشورها هستند. در بین محصولات کشاورزی و غذایی، تامین غلات به عنوان بخش غالب سفره غذایی جمعیت برای کشورهایی مانند ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است در دوره های پس از جنگ های جهانی، کشورهای اصلی صادرکننده غلات از دیپلماسی کشاورزی برای کنترل قیمت داخلی محصولات خود و از فروش مازاد انباشته تولیدات خود برای پیگیری اهداف وسیع¬تر غیرغذایی (سیاسی و اقتصادی) بهره می برند. در مقابل، کشورهای واردکننده غلات با نادیده گرفتن انگیزه
¬های تحریک تولید داخلی، به تأمین مواد غذایی ارزان از بازارهای بین المللی متکی هستند.
در دهه ۱۹۷۰ میلادی امریکایی ها می دانستند که از جمعیت حدود چهار میلیاردی جهان، سه چهارم آنها در کشورهای ]به تعبیر آنها[ جهان سوم و نیمی از آنها در قاره آسیا سکونت دارند و مابقی جمعیت در کشورهای توسعه یافته کمی بیش از یک میلیارد نفر هستند. همچنین، رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه حدود ۲.۵ درصد در سال بود و در کشورهای توسعه یافته ۰.۸ درصد بود به این معنی که هر سال ۸۰ میلیون نفر (به اندازه جمعیت کنونی ایران) انسان نیازمند به غذا به جمعیت کشورهای در حال توسعه اضافه می شد. اگر هر نفر ۱۸۰ کیلوگرم غلات در سال نیاز داشت، افزایش تولیدی معادل ۱۵ میلیون تن (به اندازه حداکثر ظرفیت تولید سالانه گندم ایران در بهترین شرایط) مورد نیاز بود تا بتواند جوابگوی نیاز جمعیت در حال رشد این کشورها باشد.
حدود ۹ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سال ۱۹۷۰ میلادی، به علت شیوع نوعی بیماری در ذرت، امریکا با کاهش تولید غلات روبرو شد اما ذخایر کافی برای جبران کسری ناشی از بروز بیماری گیاهی را در انبارهایش موجود داشت. در ۱۹۷۲، وضعیت آب و هوا در آسیای میانه، غرب آسیا و افریقا نامناسب شد و تولید سالانه غلات حدود ۴۰ میلیون تن کاهش یافت و روسیه تصمیم گرفت کسری غلات خود را از امریکا خریداری کند. قیمت گندم به شدت بالا رفت. هند و بنگلادش و تعدادی از کشورها با کمبود شدید غلات مواجه شدند. بحران کمبود مواد غذایی در سراسر جهان رخ داد و این مساله به دولت ها نشان دهد که بایست بازار بین الملل را به عنوان منبعی اجتناب ناپذیر برای جبران کمبود مواد غذایی در موقع لزوم در نظر بگیرند. از این تاریخ، نیازهای غذایی بُعد ویژه ای در سیاست خارجی پیدا کردند و ملاحظات سیاست خارجی بحث در مورد استفاده از «غذا به عنوان ابزار قدرت» را به وجود آورد. در شرایط کنونی، خاصه پس از بحران جهانی همه¬گیری کووید-۱۹، برای کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران با سوابق سیاسی، ظرفیت های کنونی داخلی تولید غذا، دیدگاه های بین المللی و موقعیت جغرافیای سیاسی منحصر به فرد، اطلاع عمیق از مجموعه ساختارها و عوامل هماهنگی بین المللی عرضه ی غذا و غلات و بررسی دقیق و به روز سیاست های غذایی سایر کشورها در منطقه و دنیا به شدت مورد نیاز است. تجربه دو دهه اخیر دولت ها در ایران به لحاظ نوسان سیاست های دولتی در متکی ماندن به واردات و یا خودکفایی در تامین گندم و خوراک دام (پشتوانه تولید پروتئین) به عنوان مهم ترین نیازهای غذایی کشور نشان می دهد که «دیپلماسی فعال کشاورزی» هنوز به بلوغ و تکامل لازم نرسیده است و از این جهت استقلال سیاسی در دوره های کوتاه زمانی را در معرض آسیب های بالقوه قرار می دهد.