در دنیای مدیری ها، هدیه تهرانی باشیم

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: اگر شما هم از آن دسته از مردمی باشید که هنوز به رسانه ملی امیدوارند و فکر می‌کنند بالاخره روزی رفتارش را بر وفق مراد آنها تنظیم خواهد کرد یا اگر از آن دسته از افرادی هستید که گاه و بی گاه زمانی که از جلوی تلویزیون رد می‌شوند سرکی می‌کشند تا ببینند جعبه جادویی چه چیزی پخش می‌کند حتماً تا به حال آن تبلیغ فروشگاه رفاه را دیده‌اید که برای اینکه بتواند مشتری بیشتری برای خود دست و پا کنند با مهران مدیری کارگردان و بازیگر مشهور سینما و تلویزیون قرارداد امضا کرده و به این وسیله او را مقابل دوربین فرستاده تا به مردم بگوید بیایید اجناس مورد نیازتان را از فروشگاه رفاه خریداری کنید تا ما درصدی از خریدهای شما را به تهیه لوازم التحریر صدهراز دانش‌آموز بی‌بضاعت اختصاص دهیم تا آنها هم بتوانند در آغاز سال تحصیلی از نعمت آموزش و یادگیری بهره مند شوند. شاید پر بیراه نباشد اگر مدعی شویم تبلیغ تلویزیونی مهران مدیری برای فروشگاه مذکور بیش از یک ماه است که از شبکه‌های مختلف رسانه ملی پخش می‌شود و مشخص نیست تا چه زمانی قرار است این آگهی بازرگانی روی آنتن تلویزیون برود چرا که گاهی دیده شده که برخی از تبلیغات که دارای زمان مشخصی هستند حتی پس از پایان زمان مدنظر باز هم از رسانه ملی پخش می‌شوند و متاسفانه هیچ کسی هم متوجه چنین مسئله‌ای نمی‌شود. همان زمانی که آقای کارگردان تصمیم به انجام این همکاری گرفت سر و صدای زیادی به پا شد، اینکه مثلا عنوان شد فروشگاه مذکور بابت این تبلیغات تلویزیونی مبلغ هنگفتی را به آقای کارگردان داده است تا از او به عنوان سفیر فروشگاه برای تبلیغ عمل خیر و خداپسندانه‌ای که مسئولان رفاه قصد انجامش را داشتند استفاده کند. مسلم است هر کسی برای کاری که انجام می‌دهد باید دستمزد بگیرد و خب بالاخره بعضی هم هستند که در مقابل انجام کار خیر هم طلب پول و دستمزد می‌کنند، بالاخره چرخ زندگی باید بچرخد، حتی اگر بعضی از همین افراد به قول معروف سلبریتی که گاها خودشان را در مقابل بازیگران دیگر «نیملبریتی» بدانند و حتی اگر با افتخار در مقابل دوربین تلویزیون اعلام کنند که برای حضور در پروژه سینمایی چهار میلیارد تومان دستمزد می‌گیرند. اما اینکه مبلغ مطرح شده در رسانه‌ها بابت این همکاری از سوی فروشگاه رفاه به آقای کارگردان پرداخت شده یا نه و اینکه آقای کارگردان جزو آن دسته از افرادی است که در مقابل هر کار خیری هم دستمزد طلب می‌کند یا نه، موضوع این نوشتار نیست، بلکه آنچه مهم است نکاتی که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم.
> صدهزار دانش‌آموز بی‌بضاعت
برند فروشگاه‌های رفاه تصمیم گرفته در مقابل خریدهای بسیار زیادی که مردم از شعبه هایش انجام می‌دهند، وسایل و لوازم تحصیلی مورد نیاز صد هزار دانش‌آموز بی‌بضاعت را تامین کرده و به دست آنها برساند. چقدر خوب، چقدر ایده آل، اما اجازه دهید یک پرسش مهم را مطرح کنیم، به نظر شما روزانه چه تعداد آدم وارد فروشگاه‌های زنجیره‌ای رفاه می‌شوند و از آنجا خرید می‌کنند؟ به سخن دیگر بابت این خریدهایی که انجام می‌شود، چقدر سود به جیب فروشگاه رفاه می‌رود؟ حال حساب کنید این فروشگاه چند درصد از این سود را برای کمک به دانش‌آموزان بی‌بضاعت در نظر گرفته است؟ دانش‌آموزانی که قرار است فروشگاه رفاه هزینه کتاب، دفتر، روپوش، کیف، کفش، خودکار، مداد، خط کش،
پاک کن، تراش، کفش و این قبیل وسایلشان را بپردازد. با یک حساب سرانگشتی می‌توان دریافت که میان سودی که از طریق تبلیغ مهران مدیری برای انجام کار خیر و خداپسندانه‌ای که فروشگاه رفاه تصمیم به انجامش گرفته با مبلغی که این فروشگاه برای تحصیل صد هزار دانش‌آموز بی‌بضاعت می‌خواهد هزینه کند فاصله زیادی وجود دارد. اگر دقت کنید عدد صدهزار دانش‌آموز همینطور ثابت باقی می‌ماند، اما تعداد خریدارانی که هر روز به خاطر تبلیغی که آقای کارگردان می‌کند به این فروشگاه مراجعه می‌کنند، روز به روز بیشتر می‌شود. تازه این یک قسمت ماجراست، همانطور که بیان کردیم این تبلیغ بیش از یک ماه است که از شبکه‌های مختلف روی آنتن می‌رود (مثلا از اواخر مرداد) یعنی زمانی که هنوز مدارس باز نشده بود و در واقع زمانی که همه بچه‌ها (بدون در نظر گرفتن بضاعت یا بی‌بضاعتی شان) در کوچه پس کوچه‌های شهرها و روستاها مشغول بدو بدو و بازی بودند. از آن زمان تا امروز، مردم به خاطر تبلیغ مهران مدیری به فروشگاه رفته و خرید کرده‌اند و پس از این هم قرار است بروند و خرید کنند. در این میان اما مشخص نیست از چه روزی قرار بر این شده که تهیه وسایل مورد نیاز تحصیل کودکان بی‌بضاعت آغاز شود. فرض می‌کنیم از ابتدای شهریور. آنچه مسلم است اینکه تهیه مایحتاج تحصیلی صدهزار دانش‌آموز مانند کار در معدن نیست که به مدت زمان زیاد و زور و بازوی فراوان نیاز داشته باشد. تو به عنوان یک خریدار، آن هم خریداری که خودش صاحب فروشگاه‌های بزرگی مانند رفاه است حتما بخشی از وسایل فروشگاهی ات را به لوازم التحریر اختصاص داده ای، بنابراین می‌توانی از همان وسایل برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت هزینه کنی و اگر هم کم آوردی با تولیدکننده‌ای که برای فروشگاهت


لوازم التحریر می‌آورد هماهنگ کرده و به او سفارش بقیه
لوازم التحریر مورد نیازت را بدهی. تمام پروسه زمانی از کلید خوردن این کار برای خرید و تهیه لوازم التحریر تا رسیدن به دست دانش‌آموزان بی‌بضاعت ده روز تا پانزده روز بیشتر طول نمی‌کشد. این یعنی تا این لحظه، کار تهیه لوازم صدهزار دانش‌آموز بی‌بضاعت باید تمام شده و این لوازم به دست آنها رسیده باشد. مشخص است وقتی فروشگاه مورد نظر و سفیر محترم اجتماعی‌اش به هدفی که مد نظر داشتند، رسیده اند، دیگر پخش آن تبلیغ بازرگانی از تلویزیون عملا محلی از اعراب ندارد، اما می‌بینیم که همچنان آقای مدیری روی آنتن ظاهر می‌شود و آن جمله معروفش را می‌گوید که: «از سوی برند فروشگاه‌های رفاه مسئولیت اجتماعی مهمی به من واگذار شده که با افتخار....»
> چارلی چاپلین
شاید بگویید که چارلی چاپلین چه ارتباطی به موضوع همکاری مهران مدیری با فروشگاه رفاه و تامین لوازم تحصیل صدهزار دانش‌آموز بی‌بضاعت دارد. اجازه دهید عرض می‌کنم.
سال 1918 چارلی چاپلین یک اتفاق عجیب و بی‌سابقه تاریخی را رقم زد. او در خیابان وال استریت بالای یک بلندی ایستاده و مردم را به خرید اوراق قرضه تشویق می‌کرد تا بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ جهانی اول از این طریق جبران شود. در آن تاریخ، جمعیتی باور نکردنی تمام خیابان وال استریت و حتی خیابانهای مجاور را احاطه کرده بودند به طرزی که به معنای واقعی کلمه جا برای سوزن انداختن نبود، اینکه آنها آمده بودند تا اوراق قرضه بخرند بهانه‌ای بیش نبود، علت اصلی که آنها را وادار کرده بود از خانه هایشان بیرون آمده و در خیابان وال استریت تجمع کنند فقط و فقط تماشای چهره اسپنسر سینمای جهان بود که تاریخ نمونه‌اش را هرگز ندیده و نخواهد دید. (عکسش در اینترنت موجود است، می‌توانید ببینید)
حال بهتر است از خیابان وال استریت خارج شویم و سری به فروشگاه‌های رفاه که آقای مدیری سفیر آنها شده بزنیم و ببینیم اوضاع خرید مردم چه شرایطی دارد، بعد این میزان خرید را با خرید دو ماه پیش مردم (زمانی که آقای کارگردان هنوز سفیر رفاه نشده بود) مقایسه کنیم (البته مسئله تورمی را که در مدت این دو ماه افزایش پیدا کرده را نیز در نظر بگیرید، به نظر شما چقدر با هم فرق خواهند داشت. این درست که برای رسیدن به یک هدف خاص (مانند کار خیر) می‌توان از افرادی که به عنوان چهره در جامعه شناخته می‌شوند کمک گرفت، اما اینکه وزنه این همکاری بیشتر به سمت منافع شخصی تمایل داشته باشد یا منافع اجتماعی، موضوعی است که قضاوتش را به عهده شما می‌گذاریم. فقط در هنگام بررسی این موضوع، افراد بیشماری که برای دیدن چارلی به خیابان وال استریت آمده بودند و در کنار دیدن چهره او اقدام به خرید اوراق قرضه کردند را در نظر داشته باشید. حال همین خرید را در شرایطی مورد تحلیل قرار دهید که خبری از چاپلین در بالای آن بلندی که در خیابان وال استریت نبود، چند نفر می‌آمدند و اوراق قرضه می‌خریدند؟ در اینجا دو هدف وجود دارد، یک هدفی که تصمیم گیرندگان آمدن چارلی چاپلین دنبال می‌کردند که همانا فروش اوراق قرضه بود و دیگر هیچ. دو هدفی که مردم عادی از آمدن به خیابان وال استریت بود که همانا تماشای چهره چارلی چاپلین بود و دیگر هیچ.
این گزارش اصلا بنا ندارد که بگوید فروشگاه رفاه برای کودکان بی‌بضاعت لوازم التحریر مهیا نکرده و نمی‌کند، اتفاقا برعکس بر این عقیده استوار است که کار خیر فروشگاه رفاه به صورت قطع و یقین انجام شده یا انجام خواهد شد. مسئله اصلی اینجاست که خروجی چنین تصمیم و اقدامی در حوزه فروش محصولات فروشگاه مورد نظر تاکنون چقدر بوده و پس از این چقدر خواهد بود؟ این آگهی تا چه زمانی قرار است از رسانه ملی پخش شود و تا چه زمانی برای مردم تازگی خواهد داشت و وادارشان خواهد کرد که بروند خریدهایشان را از این فروشگاه انجام دهند؟
در پایان حیفمان می‌آید در کنار این کار خیرخواهانه در بوق و کرنا شده، یادی از هنرمندانی مانند هدیه تهرانی نکنیم که در موقعیت‌های مختلف کارهای خداپسندانه خودشان را در سکوت کامل خبری انجام می‌دهند و نه سفیر می‌شوند و نه تبلیغ کاری که می‌خواهند انجام بدهند را می‌کنند. هنگامی هم که کسی متوجه می‌شود و خبرش را منتشر می‌کند، می‌بینیم که زانوی غم به بغل می‌گیرند و ناراحت از اینکه کار خیرشان برملا شده و همه از آن مطلع شده اند.