نباید از هیچ پنجره کوچکی عبور کنیم

گفت وگو با ‌‌ سفیر پیشین ایران در فرانسه نباید از هیچ پنجره کوچکی عبور کنیم زینب اسماعیلی دیپلمات است و از مدیرکلی تا سفارت در حوزه اروپا متمرکز بود. ابوالقاسم دلفی، بین سال ۹۶ و ۹۷ سفیر جمهوری اسلامی ایران در فرانسه بود؛ اما با درخواست بازنشستگی، عطای سفارت را به لقایش بخشید. پیش از انتصاب به سفارت، مدیرکل اروپا بود و پیش‌تر یعنی سال ۷۹ تا 84 نیز سفیر ایران در بروکسل بوده است. او دقیقا در سال‌هایی که مذاکرات هسته‌ای در دولت حسن روحانی شدت گرفت، در ارتباط با کشورهای اروپایی بوده و آن زمان را که فصل میوه‌چینی ارتباط با اروپا بود، خوب به یاد دارد. در این گفت‌وگو به این پرداختیم که چقدر رابطه ایران و اروپا، تحت تأثیر رابطه با آمریكاست و چقدر اختلاف رخ‌داده بین اروپا و آمریكا بر سر برجام به نفع یا ضرر ماست.
‌‌به نظر می‌رسید فرصت برجام و مذاکرات هسته‌ای رابطه ایران و اروپا را به سمت بهبود می‌برد؛ اما با خروج آمریكا از برجام، انجام‌نشدن رفتاری خاص از سوی اروپا برای نجات برجام و در همان راستا، کاهش تعهدات هسته‌ای ایران، این رابطه بار دیگر به سمت فرود رفت. به اعتقاد شما رابطه ایران و اروپا اکنون در چه شرایطی قرار دارد؟ چه پتانسیلی اکنون در این رابطه وجود دارد؟
برجام یکی از فرصت‌های ذی‌قیمت بین‌المللی بود که برای همه طرف‌های درگیر و امضاکننده آن، فرصت‌هایی به وجود آورد که از‌جمله این فرصت‌ها تغییر شرایط روابط ایران و اروپا بود. اروپا به دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی همواره به دنبال ایجاد شرایط متفاوت‌تری نسبت به آمریكایی‌ها در منطقه خاورمیانه و به‌ویژه خلیج فارس بوده؛ چرا‌که به‌هر‌حال به تعبیری، این منطقه در همسایگی اروپا قرار داشت و در این همسایگی نقش کشور مهمی مانند جمهوری اسلامی ایران و داشتن رابطه سالم با این کشور برای‌شان از اهمیت خاصی برخوردار بود. برجام این فرصت را به وجود آورد. البته اروپایی‌ها در تدوین و آماده‌سازی برجام می‌توانستند بهتر از اینکه اتفاق افتاد، عمل کنند و همه اداره مذاکرات و تدوین موافقت‌نامه هسته‌ای ایران و گروه 1+5 را برعهده آمریكایی‌ها قرار ندهند. همان‌طور که همه مطلع هستند، تقریبا مذاکره‌کننده اصلی برجام، جمهوری اسلامی ایران و آمریكا بود و آنچه بین ایران و آمریكا در موضوع هسته‌ای مورد توافق قرار می‌گرفت، بقیه هم با آن توافق و تبعیت می‌کردند. بعضی وقت‌ها فرانسوی‌ها مخالفت‌هایی را ابراز می‌کردند که درکش برای ما شاید مقداری سخت بود و از این موضع فرانسوی‌ها ناراحت می‌شدیم؛ ولی به‌هر‌حال اگر اروپایی‌ها و فرانسوی‌ها در تدوین برجام دخالت بیشتری می‌کردند و ملاحظاتی را که امروز باعث ناتوانی آنها در اجرای تعهدات‌شان است، برطرف می‌کردند، شاید برجام امروز با این مشکل مواجه نمی‌شد؛ بنابراین اروپا فرصت برجام را برای اصلاح و بهبود رابطه با ایران غنیمت شمرد و عموم آنها، حتی انگلیسی‌ها شروع به حل مشکلات‌شان با ایران کردند. آنچه در آمریكا اتفاق افتاد، تغییر رئیس‌جمهور و آمدن آقای ترامپ و وضعیت جدید برجام شاید خیلی ارتباطی به اروپایی‌ها نداشت. همان‌طور که الان می‌بینیم، اروپایی‌ها موضعی تقریبا مخالف با ترامپ در نگاه به برجام و اجرای آن دارند.
آنچه امروز در وضعیت روابط ایران و اروپا شاهد هستیم، از ناحیه ما و اروپا اختیاری نبوده و بخش اعظم آن تحمیلی طرف آمریكایی است. البته اروپایی‌ها باید در اجرای تعهدات برجامی خود مسئولانه‌تر عمل کنند. امضا‌کنندگان اروپایی برجام به‌‌عنوان کشورهای متعهد و اغلب عضو شورای امنیت باید برای امضای خود اهمیت قائل باشند و برای این امضا هزینه بیشتری بکنند؛ ولی به نظر می‌رسد که اروپا هم از ناحیه برجام از نظر اقتصادی دچار مشکلاتی است. از طرف دیگر، اروپا به طور سنتی شریک اول تجاری ما بوده و ظرفیت‌های بسیار زیاد اقتصادی صنعتی تجاری سرمایه‌گذاری در روابط دو‌جانبه ایران و اروپا وجود دارد. اروپایی‌ها برخی تلاش‌ها را هم برای ایجاد کانال‌های مالی هرچند بسیار اندک به عمل آوردند که جواب‌گوی مسئولیت‌ها و تعهدات آنها نیست؛ ولی ما به‌عنوان کشوری که تحت فشارهای حداکثری آمریكایی‌ها برای شکست‌دادن مقاومت مردم ایران قرار داریم، نباید از هیچ فرصت اندکی، از هیچ پنجره کوچکی که به روی‌مان باز باشد، صرف‌نظر کنیم.
‌‌ ایران و اروپا پیش‌از‌این هم رابطه‌شان اوج و فرود داشت. این دوره به نظر شما مشابهتی با دوره‌‌های پیش دارد؟ مشابه آنچه بعد از بازگشت به غنی‌سازی بعد از برهم‌خوردن توافق هسته‌ای سعدآباد داشتیم؟


همان‌طور که شما هم گفتید، روابط ایران و اروپا، فراز و فرودهای مختلفی را در چهار دهه گذشته داشته و از مراحل تلخ و شیرین بسیاری عبور کرده که هر‌کدامش دارای یک مدل و نمونه در روابط بین‌المللی است. شاید وجه مشترک همه دوره‌‌های بحرانی و عبور از آن در روابط ما و اروپا این بوده که اروپا بعد از یک بحران به دنبال فرصتی برای جبران و بازگشت به شرایط قبل از بحران می‌گشت. در شرایط فعلی هم ما و اروپا در موضوع برجام دارای یک نقطه مشترک هستیم و اینکه می‌دانیم برجام، هم برای ما، هم برای اروپا، هم برای منطقه منافع و آرامش و صلح به دنبال دارد، آمریكای ترامپ به دلایل خاص از این موضوع سوء‌استفاده می‌كند و قصدش این است که برخی از مسائل داخلی آمریكا را قبل از انتخابات یا بعد از انتخابات از طریق فشار به ایران حل کند. شاید عموم کشورهای اروپایی فرض‌شان این باشد که بعد از انتخابات آمریكا در نوامبر شاهدِ رئیس‌جمهور دیگری در ایالات متحده باشند که از طریق او بتوانند برخی از مشکلات بین‌المللی از‌جمله رابطه با ایران را ترمیم و اصلاح کنند. البته من معتقد نیستم که شرایط داخلی آمریكا و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریكا برای ما تعیین‌کننده است و ما باید منتظر وضعیت خاصی در آمریكا باشیم؛ ولی از این منظر هم نباید خیلی غفلت کنیم که کاهش تشنج و داشتن فضای آرام‌تری در روابط بین‌الملل برای جمهوری اسلامی ایران در منطقه می‌تواند فرصت‌آفرین باشد. فرصت اروپا و امکانات اروپا و نقاط مشترکی که در قبال تحولات آینده آمریكا داریم، می‌تواند فرصت‌هایی را در آینده کوتاه‌مدت برای ما و منطقه ما فراهم کند. نکته انتهایی در این رابطه توجه به این مسئله است که اروپا به‌هیچ‌عنوان مایل به برهم‌خوردن برجام نیست و تاکنون نیز در قبال مواضع ما و آمریكا در قبال برجام تلاش کرده که بر حفظ برجام به‌عنوان دستاوردی در حل معضلات مربوط به عدم اشاعه تأکید کند؛ البته برای اجرای تعهدات خود نیز مدعی است که جای مانور زیادی ندارد و آمریكایی‌ها، اروپا را هم تحت فشار قرار دادند. البته آمریكایی‌ها و خود آقای ترامپ هم معتقد نیستند که برجام را کاملا باید دور ریخت، بلکه بر این اعتقادند که برجام ترامپ را باید جایگزین برجام قبلی کرد. بنابراین شاید یک وجه مشترک بین همه در قبال حفظ برجام وجود دارد؛ البته در دعوای منافع، هر طرفی منافع خودش را از برجام به دست می‌آورد که در این بین منافع جمهوری اسلامی ایران چنان که پیش‌بینی می‌شد، برآورده نشده است.
‌‌با این اوصاف، به نظر می‌رسد رابطه ایران و اروپا، بیش از هر پارامتر دیگری تحت تأثیر رابطه ایران و آمریكاست. اگر این پیش‌فرض را قبول دارید، باید بپرسم آیا چنین تأثیر و تأثری بین اروپا و کشورهای دیگر هم وجود دارد؟ مثلا بین رابطه انگلستان و کشورهای عربی یا رابطه فرانسه با بسیاری کشورهای خاورمیانه؟
اینکه رابطه ایران و اروپا تحت تأثیر روابط ایران و آمریكا یا هر عنصر و تحول دیگری است، از دو منظر منفی یا مثبت می‌تواند قابل طرح و توجه باشد. اصولا اروپا و آمریكا در کلان تحولات بین‌المللی هم‌پیمان و در جبهه غرب قرار دارند و برای خود در بسیاری زمینه‌ها، منافع مشترکی ایجاد و تعریف کرده‌اند؛ البته موضوع ناتو اخیرا دچار لغزندگی‌هایی شده، اما هم‌پیمانی در قبال شرق و بسیاری مسائل عمومی که از دوران جنگ سرد باقی‌مانده، اروپا و آمریكا را در ابعاد کلان در یک جبهه قرار می‌دهد. بااین‌حال، در موضوع هسته‌ای و برجام، اروپایی‌ها با آمریكایی‌ها موافق نیستند و برجام از‌جمله مواردی است که بین اروپا و آمریكا در قبال جمهوری اسلامی ایران حتی در شورای امنیت و بین پنج عضو دائم به‌خصوص سه عضو غربی، انشقاق ایجاد کرده است؛ یعنی برجام عنصری بود که برای اولین‌بار مواضع سه عضو غربی شورای امنیت یعنی آمریكا، انگلیس و فرانسه را که عموما در مسائل جهانی همسو و هم‌جهت بودند، در موضوع ایران از هم جدا کرد و علنا فرانسه و انگلیس به مخالفت با آمریكا برخاستند. از این منظر تحولات بین‌المللی پیوستگی و همبستگی زیادی با هم دارند و در بعضی مواقع می‌توانند نقش مؤثری در بهبود موضوع داشته باشند و در بعضی مواقع به شکل معکوس عمل می‌کنند. همین موضوع می‌تواند در برخی تحولات درباره انگلیس و در بعضی از مباحث بین‌المللی درخصوص فرانسه مصداق داشته باشد؛ به‌عنوان نمونه اینکه در موضوع خاورمیانه و موضوع لبنان می‌دانیم که منافع انگلیس و فرانسه منافع همسویی نیست و از قبل دو کشور فرانسه و انگلیس، بر سر منافع منطقه‌ای با هم اختلاف داشتند.
‌‌برای مثال از لبنان یاد کردید، اجازه بدهید سؤالم درباره لبنان را همین‌جا بپرسم. شما اخیرا در چند یادداشت به تحلیل سفر مکرون و تلاش او برای ایفای نقش اول در بحران لبنان پرداختید. چقدر صحنه لبنان می‌تواند به محلی برای اصطکاک ایران و فرانسه تبدیل شود؟
فرانسه مدعی است لبنان حیاط‌خلوت این کشور است و اهمیت زیادی برای منافع خاورمیانه‌ای فرانسه دارد و از این جهت تحولات لبنان برای دولت‌های مستقر در الیزه، اعم از اینکه چپ باشند یا راست، حائز اهمیت است. در دهه‌های اخیر، تحولات داخلی لبنان به سمت‌و‌سویی رفته که موضوع طایفه‌گری و حاکمیت مسیحیت مارونی و اشرافیت لبنان که سال‌ها و دهه‌ها در این کشور حاکمیت داشتند، با به‌وجود‌آمدن حلقه‌هایی از مقاومت مردم لبنان حول نام حزب‌الله دچار مشکل شده؛ به همین دلیل فرانسوی‌ها صحنه لبنان را در تضاد آشکار با منافع تهران و پاریس قلمداد می‌کنند. فرانسوی‌ها بعد از حوادث سوریه و مقاومت این کشور به کمک ایران و روسیه در مقابله با تروریست‌ها، تقریبا پایگاه و جایگاه خود را در سوریه متزلزل و از‌دست‌رفته می‌بینند. اتفاقاتی که در انفجارات بندر لبنان در یکی، دو ماه گذشته رخ داد، فرصتی برای آقای مکرون و حاکمیت فرانسه ایجاد کرد تا با سروصدا و بهانه فشار اقتصادی، مجددا سیاست‌های پاریس را در لبنان اشاعه بدهند؛ بنابراین آنچه نظر قریب به اتفاق کارشناسان منطقه‌ای و آشنایان به سوابق استعماری فرانسه در خاورمیانه از بعد از قرارداد تقسیم سایکس - پیکو در صد سال پیش به این سو است، این است که فرانسه با یا بدون هماهنگی و چراغ سبز آمریكا قصد بازگشت به لبنان و خاور‌میانه دارد. آنچه در لبنان و سوریه می‌تواند مانع بازگشت قیم‌مآبانه پاریس به منطقه باشد، فضایی است که مردم لبنان با گرایش به سمت حرکت‌های ملی داخلی همچون حزب‌الله برای خود ایجاد کردند؛ بنابراین سناریوی آشکار فرانسه، تحقق راهبرد این کشور به معنای بازگشت سیستم گذشته در لبنان و محرومیت بخش عظیمی از مردم این کشور به‌ویژه مسلمانان و شیعیان خواهد بود و از این منظر، مقاومت لبنان و منطقه رویاروی راهبرد فرانسه خواهد بود. فرانسوی‌ها گمان می‌کنند فشارهای بین‌المللی و تحریم، شرایطی را برای دیپلماسی و راهبرد منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده که یارای مقابله با راهبرد فرانسه را همچون گذشته ندارد؛ البته تحرکات رژیم صهیونیستی، حمایت‌های ارتجاع منطقه و به‌خصوص عربستان و نقش آمریكا در این بین، همگی در حال آماده‌کردن این فرصت برای فرانسه هستند.
البته آقای مکرون که اوضاع داخلی فرانسه در سال‌های اخیر آنچنان باب طبع نبوده و در صحنه داخلی در موضوعات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و رفاهی مردم فرانسه همواره مورد سؤال قرار دارد و دستاورد شایانی را برای دور بعدی انتخابات خودش تدارک ندیده، گمان می‌كند با دخالت در لبنان و بازگشت پیروزمندانه به منطقه، دستاورد سیاست خارجی را برای مردم فرانسه و انتخابات آتی ریاست‌جمهوری تدارک می‌بیند. آقای مکرون در این موضوع خاص از مدل آقای ترامپ کپی‌برداری می‌كند. در هر حال لبنان و سوریه اوضاع و شرایط بسیار پیچیده و بغرنجی دارند که به‌سادگی در مقابل مطامع فرانسه و ارتجاع منطقه کوتاه نمی‌آیند؛ همان‌طور که سوریه تابع خواسته‌ها و اغراض عربستان و ارتجاع منطقه نشد. فرانسوی‌ها و خصوصا آقای مکرون نیز که در گذشته و در موضوع انتخاب رئیس‌جمهور لبنان از امتیاز همکاری با جمهوری اسلامی ایران برای آرامش‌بخشی در صحنه داخلی لبنان بهره‌مند شدند، اگر به دنبال صلح و ثبات در لبنان با کمک مردم لبنان هستند، حتما باید به عناصر تأثیرگذار در لبنان توجه کرده و دقت لازم را به عمل بیاورند.
‌‌از همین سؤال می‌خواهم به نقش فرانسه در بهبود رابطه ایران و آمریكا که تابستان گذشته اوج گرفت، بپردازم. شما به‌عنوان یک دیپلمات فکر می‌کنید از فرصت تلاش فرانسه به‌خوبی استفاده کردیم؟ آیا آنچه فرانسه می‌خواست و نشد، بر رابطه تهران- پاریس تأثیر گذاشت یا نه؟
فرانسه به دلایل خاص و خصوصا در آنچه مربوط به عدم اشاعه هسته‌ای و راهبرد این کشور در دفاع از برجام به‌عنوان یک نمونه از حل‌وفصل صلح‌آمیز مذاکرات هسته‌ای است، شدیدا از برجام دفاع می‌كند و موضعش نسبت به بقیه اروپایی‌های مدافع برجام، قدری فرق می‌كند. فرانسوی‌ها بعد از به‌قدرت‌رسیدن ترامپ و حتی قبل از خروج آمریكا از موافقت‌نامه هسته‌ای با برداشتی که از نظرات رئیس‌جمهور جدید آمریكا داشتند، در تماس‌هایشان با جمهوری اسلامی ایران خواستار این بودند که با نگاه دیگری به برجام، مسائل منطقه‌ای و توازن نظامی منطقه‌ای و آنچه شرایط جدید بین‌المللی بود، برخورد کنیم. به نظر می‌رسید که برای نجات برجام بسیار نگران بودند و به‌طور جد در‌صدد فرار از دامی که آمریكای ترامپ برای موافقت‌نامه هسته‌ای پهن کرده بود، می‌خواستند تلاش کنند. تماس‌های زیادی با جمهوری اسلامی ایران و آمریكایی‌ها داشتند. نتیجه تلاش‌های آنها حضور وزیر خارجه ایران در حاشیه اجلاس گروه کشورهای۷ در فرانسه شد، به همین علت نشان دادند که می‌خواهند برای برجام سرمایه‌گذاری کنند تا از سقوط آن جلوگیری کنند. آمریكایی‌ها و ترامپ تا مراحلی از تلاش‌های فرانسه و آقای مکرون با او همراه بودند. البته این همراهی به این معنی بود که کمتر مانع‌تراشی می‌کردند ولی همواره منتظر این بودند که حل مشکل و رسیدن به مذاکره با تهران را مستقیما مدیریت کنند. آمریكا به‌هیچ‌وجه راضی به این نبود که اگر از رهگذر برجام بتواند با تهران گفت‌وگوهایش را آغاز کند، این امتیاز نصیب فرانسه شود، به همین خاطر در مراحل و مقاطعی که تلاش‌های آقای مکرون وارد نقاط حساس می‌شد کارشکنی‌هایشان را انجام می‌دادند. آقای مکرون در تلاش‌هایش برای نوعی وساطت و میانجیگری برای نجات برجام تنها با سیاست‌‌های خرابکاری هیئت حاکمه آمریكا روبه‌رو نبود بلکه دیپلماسی فرانسه و وزیر خارجه این کشور هم که یکی از شخصیت‌های سوسیالیست و متمایل به اعراب منطقه است، در این راه همراهی لازم را با الیزه به عمل نمی‌آورد. در لحظاتی که لازم بود با موضع‌گیری‌ها و اظهارنظرهای تنش‌زای خود، مسیر حرکت الیزه و شخص آقای مکرون را ناهموار می‌کرد. در‌هر‌حال امکانات و ظرفیت روابط ما و فرانسه از رهگذر برجام فرصت‌ها و امتیازاتی را فراهم کرد که استفاده بهتری از آنها می‌توانستیم داشته باشیم. متأسفانه در برخی مقاطع، عدم هماهنگی داخلی با دیپلماسی کشور و برخی مانع‌تراشی‌ها برای اداره دیپلماسی توسط وزارت خارجه این فرصت‌ها یکی پس از دیگری از دست رفت. البته شرایط فعلی به این معنی نیست که روابط اروپا و ظرفیت آقای رئیس‌جمهور فرانسه کاملا دور از دسترس ما برای بهره‌برداری و فرصت ایجاد‌کردن در روابط خارجی باشد، اگر به دیپلماسی کشور فرصت بازیگری تخصصی داده شود، حتما شرایط بین‌المللی مناسب‌تری را در منطقه و دنیا و به‌خصوص با اروپا پیش‌رو خواهیم داشت.
‌‌بعد از برجام، ایران و اتحادیه اروپا، چند دور نشست در تهران برگزار کردند که بر برنامه‌ریزی بر همکاری‌های مشترک متمرکز بود. برنامه‌های استراتژیک و تأمل‌برانگیزی در آن مقطع در نظر بود؛ از همکاری در حوزه آب و کشاورزی و همکاری‌های دانشگاهی. آن همکاری‌ها هم گویا متوقف شده یا به کجا رسیده؟
بعد از امضای برجام، روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی و اعضای آن دچار تحول و عمق بسیار چشمگیری شد. اگر خاطرتان باشد در مقطع بعد از ۱۴ جولای ۲۰۱۵ که زمان امضای برجام بود، هیئت‌های اقتصادی بزرگی از کشورهای مهم اروپایی از جمله فرانسه، آلمان، ایتالیا و کشورهای شمال اروپا، اسپانیا و سوئیس به تهران سرازیر شدند و مقدمات فعال‌کردن روابط در دستور کارشان قرار داشت. این تحرک اروپایی‌ها قطعا بدون چراغ سبز کمیسیون اروپا و اتحادیه اروپا نبود؛ چراکه خود کمیسیون و کمیسیونرهای اروپا از جمله کمیسیونرهای انرژی، حمل‌ونقل، کشاورزی، علوم و فرهنگ به‌صورت جداگانه و بعضا گروهی به تهران سفر کردند و مقدمات فعال‌تر‌شدن روابط را به وجود آوردند. قبلا هم اشاره کردم اروپا همواره به دنبال شرایط و وضعیتی بوده تا به بهانه آن روابطش را با تهران به‌عنوان نقطه ثقل و لنگرگاه ثبات تحرکات منطقه‌ای فعال کند. امضای برجام از این منظر برای اتحادیه اروپایی و اعضای آن بی‌سابقه بود و ابعاد مختلف روابط را برنامه‌ریزی و آماده بهره‌برداری کردند. این تحرک و این فضای جدید علاوه بر اینکه با خصومت‌ها و مواضع و فشار حداکثری آمریكا روبه‌رو شد، منطقه و ارتجاع عرب را هم تحریک کرد که علیه روابط با اروپا، خراب‌کاری کنند‌. البته شاید بخشی از این وضعیت نتیجه عدم ارتباط به‌موقع ما با کشورهای منطقه برای تبیین سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران و راهبرد ایران که برقراری صلح و امنیت در منطقه بود، به وجود آمد. منطقه با تحریک صهیونیست‌ها و برخی از کشورهای مرتجع به ‌این ذهنیت دامن می‌زدند که قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران و بهبود روابط با اروپا به معنی سلطه‌طلبی و اشاعه نفوذ در منطقه خواهد بود و بنابراین با بهانه و ترس از اینکه با یک ایران قدرتمند روبه‌رو نشوند، به سمت دشمنان خود حرکت کردند تا با هزینه‌های هنگفتی به زعم خود، برای کشورهایشان امنیت تأمین کنند. سیاست‌های منطقه‌ای ما چه در خلیج فارس چه در خاورمیانه، همواره در جست‌وجوی صلح و امنیت فراگیر برای همه بود ولی در تبیین و توضیح این موضوع، در برخورد با همسایگانمان و دوستان عرب و مسلمانمان باید روش‌هایی انتخاب می‌کردیم که شنوایی بیشتری پیدا می‌کرد. درعین‌حال اروپا در مواقعی آمادگی خود را برای ایفای نقش در آرام‌سازی و رفع تنش بین کشورهای منطقه اعلام کرده و این فرصت را همواره در محاسبات روابط خارجی‌مان در اختیار داریم.
به نظر شما بازگشایی دفتر اتحادیه اروپا در ایران می‌تواند به چنین همکاری‌هایی تسریع ببخشد؟
همان‌گونه که اشاره کردم روابط ما و اتحادیه اروپایی بعد از امضای برجام چهره‌ای کاملا متفاوت به خود گرفت، زمینه‌های همکاری فراوانی در ابعاد اقتصادی، مالی، کشاورزی، حمل‌ونقل، انرژی و... فراهم شد. اتحادیه اروپایی و مشخصا خانم موگرینی در مذاکراتی که در تهران و بروکسل با طرف‌های ایرانی و به‌ویژه وزارت خارجه داشت، به‌صراحت و با اصرار خواستار این بود که دفتر نمایندگی اتحادیه اروپایی در تهران برای پیگیری همکاری‌ها و عملیاتی‌شدن این همکاری‌ها افتتاح شود. بودجه این دفتر و امکانات آن هم رسما در بودجه اتحادیه اروپایی تأمین شده بود. سال‌ها قبل هم پارلمان اروپایی مصوبه‌ای درباره گشایش دفتر نمایندگی اتحادیه اروپایی در تهران تصویب کرده بود، به‌هرحال مجموعه این اتفاقات، دولت و وزارت خارجه را به سمت پاسخ‌گویی به این درخواست حرکت داد و در مقطعی هم در سطوح بالای دولت و وزارت خارجه موافقت با بازگشایی تدارک دیده شد. البته در کشور نسبت به روابط با اروپا یک نگاه واحد وجود ندارد و هستند کسانی که اتحادیه اروپایی را به‌عنوان یک مجموعه قبول نداشته و موافقت چندانی برای کار‌کردن با آن ندارند. این نگاه و این نظر درباره مجموعه اتحادیه اروپایی صاحب نفوذ و اثرگذاری در کشور است، به‌همین‌دلیل تلاش‌ها و نظرات دولت و وزارت خارجه در موافقت با بازگشایی دفتر نتوانست جایگاه عملیاتی این پروژه را فراهم کند؛ بنابراین دفتر اتحادیه اروپایی در تهران که می‌توانست نقش بسزایی در گسترش و توسعه روابط داشته باشه، باز نشد. البته دفتر اتحادیه اروپایی در تهران مثل همه نمایندگی‌های سیاسی دیپلماتیک خارجی در تهران به‌دنبال منافع اتحادیه اروپا حرکت می‌کرد و ممکن بود تالی‌های فاسد هم به‌همراه داشته باشد که این امر فقط خاص دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران نمی‌توانست باشد، چرا‌که همه نمایندگی‌های سیاسی دیپلماتیک در تهران همان کاری را انجام می‌دهند که سایر سفارتخانه‌های خارجی در تهران و سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور برای دفاع از منافع کشورشان به عمل می‌آورند.
یکی از اصلی‌ترین موضوعاتی که رابطه ایران و اروپا را تحت تأثیر قرار می‌دهد، موضوعات حقوق‌بشری و موضوع دوتابعیتی‌هایی است که گاهی با مشکلات قضائی مواجه می‌شوند. نمی‌توانیم این حقیقت را نادیده بگیریم که پرونده خانم زاغری، پرونده خانم عادل‌خواه و دیگران در این سال‌ها روی رابطه ایران و انگلیس و فرانسه تأثیر گذاشته است. به نظر شما حل‌وفصل پرونده‌های قضائی آنها نمی‌توانست فضا را بهبود ببخشد؟
در درجه اول لازم است به این نکته اشاره کنم که از نظر قوانین در جمهوری اسلامی ایران، موضوعی به‌عنوان اتباع دوتابعیتی وجود ندارد و جمهوری اسلامی ایران فقط تابعیت ایرانی را برای اتباع خودش رسمی تلقی می‌كند. البته کشورهای مختلف در دنیا و به‌ویژه اروپایی‌ها به تک‌تابعیتی مانند ما نگاه نمی‌کنند و بعضا هستند کسانی در این کشورها که سه یا بیشتر تابعیت دارند. نکته بعدی اینکه در جمهوری اسلامی ایران هرکسی دچار خلاف و مشکلی شود، قانون و مقررات باید توسط دادگاه‌های صالح به این امر رسیدگی کند. افرادی که شما یاد کردید کسانی هستند که بنا به پرونده‌های قضائی موجود، جرائمی در جمهوری اسلامی ایران مرتکب شده‌اند و دادگاه‌های صالح آنها را محاکمه کرده و رأی صادر کرده‌اند. این افراد چون در کشورهای دیگری هم تابعیت دارند مانند فرانسه و انگلیس این کشورها پیگیر منافع و وضعیت اتباع خودشان هستند. اگر به سابقه این موضوع اختلاف‌برانگیز در روابط دو کشور برگردیم، تا‌به‌حال راه‌حل‌های مختلفی برای خروج از این مشکل وجود داشته، چرا‌که بعضا برخی اتباع ما را به بهانه‌های مختلف در کشورهای مختلف دستگیر کردند، به‌ویژه در ارتباط با تحریم، اتهاماتی مبنی بر اینکه این افراد و ایرانی‌ها تلاش می‌کردند تحریم را دور بزنند در دادگاه‌های این کشورها یا به درخواست آمریكا مورد محاکمه قرار گرفتند؛ بنابراین راه‌حلی که در سال‌های گذشته برای این‌گونه پرونده‌ها و مشکلات بین کشور ما و بسیاری از کشورها حتی با ایالات متحده عملیاتی بوده، مبادله این افراد بوده که انجام شده و همواره هم مذاکرات بین کشورها مستقیم یا از طریق واسطه انجام می‌گیرد تا مبادله آنها صورت بگیرد. در هر حال وجود چنین پرونده‌هایي در روابط کشورها تسریع‌کننده و فراهم‌کننده وضعیت همکاری برای کشور ما و دیگر کشورها نیست، بودن اتباع ما هم در کشورهای مختلف و زندانی‌بودن آنها هم برای خانواده‌هایشان و برای بستگانشان و برای کشور امتیازی محسوب نمی‌شود؛ بنابراین بهترین راه‌حل، مذاکره و پیداکردن راه‌حلی برای مبادله این افراد است تا پرونده روابط از این‌گونه گرفتاری‌ها خلاص شود.
برخی سفرای اروپایی سابق در مصاحبه‌ها یا توییت‌هایشان از این سخن گفته‌اند که رابطه ایران و اروپا منتظر نتیجه انتخابات آمریكاست. هر گزینه‌ای در انتخابات آمریكا که پیش‌رو باشد می‌تواند روی رابطه ایران و اروپا هم تأثیر بگذارد؟ مثلا انتخاب دوباره ترامپ و تعیین‌تکلیف برجام، انتخاب بایدن و تلاش برای بازگشت به برجام؟
اینکه معتقد باشیم انتخابات آمریكا تعیین‌کننده سرنوشت ما و آینده کشور خواهد بود، موضوع بسیار بی‌پایه و اساسی است که فکر نمی‌کنم کسی آن را به‌صورت جدی مد نظر داشته باشد. البته از این منظر که رئیس‌جمهور آینده آمریكا ممکن است در نگاهش نسبت به روابط با دنیا به گونه دیگری برخورد کند، حتما باید در محاسبات مدنظر باشد. این‌طور نیست که آقای بایدن و آقای ترامپ سیاست‌هایشان در چهار سال آینده حکومت آمریكا شبیه هم باشد. ما چون تجربه کارکردن با رؤسای جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه را در سال‌های گذشته در آمریكا داشتیم، علی‌الاصول باید ظرفیت و توانایی رویارویی با هرگونه شرایط که در آمریكا به وجود می‌آید، داشته باشیم و از قبل خود را آماده آن کرده باشیم. روابط ما و اروپا در موضوع برجام تشابهاتی با همدیگر پیدا کرده از جمله اینکه هردو طرف با مواضع ترامپ در قبال برجام موافق نیستند بنابراین از این منظر تغییر در ریاست‌جمهوری آینده آمریكا می‌تواند به حل مشکلی مشترک بین ما و اروپا کمک کند.