دخترم! «آب» سه صدا دارد حتي اگر نمره نگيري

ليلا  صادقي
مرتكب اشتباه شدن يكي از روش‌هايي است كه به شيوه‌هاي متفاوتي بر فرآيند يادگيري دانش‌آموزان تاثيرگذار است.
 به عبارتي محصلان از خلال اشتباهات خود و واكنشي كه نسبت به خطاهايشان از جانب آموزگار خود دريافت مي‌كنند از جمله تشويق، تنبيه، سركوب، قياس و... به يادگيري موفق يا ناموفق در فرآيند آموزش نايل مي‌شوند.
در نتيجه يكي از مسائل مهم در امر آموزش،  چگونگي برخورد آموزگاران و اساتيد با خطاهاي دانش‌آموزان است كه مي‌تواند به روشي براي جذب يا عدم جذب ذهني مفاهيم از سوي محصلان تبديل شود.
در خلال ساليان متمادي مطالعات بسياري بر خطاهاي آموزشي و چگونگي تقويت مهارت‌هاي شناختي افراد از خلال ارتكاب اشتباه در خلال فرآيند يادگيري انجام شده اما متاسفانه رخ دادن خطاي آموزشي از جانب نهادهاي مربوط به آموزش نه تنها باعث تقويت مهارت‌هاي شناختي نمي‌شود بلكه آسيبي براي فرد و اجتماع نيز به شمار مي‌آيد به گونه‌اي كه در بزرگسالي افراد را با بدفهمي‌هاي غيرقابل جبراني از بسياري مباحث علمي دچار مي‌كند كه از آن جمله مي‌توان به مثالي بسيار ساده، اوليه و بديهي در كتاب پايه اول دبستان در آموزش صداكشي اشاره كرد كه خود مشتي است نمونه خروار و اين نمونه را مي‌توان به خطاهاي ديگر آموزشي نيز فرافكني كرد چراكه آموزش غلط در اولين گام تحصيلي يعني آموزش صداهاي زبان و الگوي ساختاري آن باعث دشواري آموزش آن به بزرگسالان كه خود كودكان ديروز بوده‌اند و به تبع آن باعث ايجاد مشكلات شناختي در اهل زبان مي‌شود.


متاسفانه در نظام آموزشي ايران با وجودي كه رشته زبان‌شناسي پيشرفت چشمگيري كرده، كتاب‌هاي بسياري در اين حوزه به تاليف درآمده و ساليانه دانشجويان بسياري در مقطع كارشناسي، ارشد و دكتري براي مطالعه اين رشته وارد دانشگاه‌ها مي‌شوند اما يكي از ابتدايي‌ترين دستاوردهاي اين رشته كه شناخت آواها و تركيب آنها براساس الگوهاي زباني است هنوز وارد نظام آموزش و پرورش نشده و شكاف عميق آموزشي را ميان مقطع دبستان و دبيرستان ايجاد كرده به گونه‌اي كه آموزش اين امر را براي بزرگسالان به امري دشوارتر از كودكان تبديل كرده است.
يكي از اين آواها، انسداد چاكنايي (glottal stop) يا همزه است كه در الفباي آوانگاري بين‌المللي به صورت // نشان داده مي‌شود و در ابتداي واژه‌هايي مانند «ابر، از، اميد، اراده، ارباب، اسباب، اسب، آب، آباد، ارابه، ادب، اردك، علف» و... ديده مي‌شود. در مقطع دبستان، «آب» را در صداكشي كلمات به كودكان به صورت واكه آغازين آموزش مي‌دهند كه خود در تقابل با الگوي زبان فارسي است مبني بر اينكه در قواعد ساختاري زبان فارسي هيچ واژه‌اي با واكه شروع نمي‌شود و همواره شروع هر واژه‌اي با يك همخوان(صامت) صورت مي‌گيرد.
اين قاعده علمي در كتا‌ب‌هاي آواشناسي و واج‌شناسي مربوط به زبان‌شناسي فارسي توضيح داده شده و به نقل از يدالله ثمره در كتاب آواشناسي زبان فارسي(١٣٦٤) اين همخوان(انسداد چاكنايي) با بستن كامل سپس باز شدن چاكناي ايجاد مي‌شود و در زبان فارسي گاهي نقش واجي دارد. براساس نظر حق‌شناس(1371: 264-263) در ساخت هجاي فارسي 4 جايگاه وجود دارد و دو جايگاه آغازين همخوان و واكه هرگز نمي‌توانند حذف شوند اما دو جايگاه ديگر امكان حذف دارند.
در نتيجه در نظر گرفتن واژه‌هايي كه با واكه آغاز مي‌شوند در ساختار زبان فارسي ناممكن است و اين امري است كه در مقطع دبستان در آموزش صداكشي به كودكان ناديده گرفته مي‌شود و به غلط به آنها گفته مي‌شود كه «آب»، «امين»، «آزاده» با صداي «آ» آغاز شده و هر يك از كلمات به ترتيب داراي دو، چهار و پنج صدا هستند. در واقع اين آموزش در تناقض است با اصل مورد توافق تمامي زبان‌شناسان در باب الگوي زبان فارسي كه «جايگاه هجاي آغازي از ديدگاه آواشناسي هميشه با يك همخوان پر مي‌ماند و هرگز نمي‌تواند با هسته هجا (واكه) آغاز شود.» به نقل از حق‌شناس در واژه‌هاي قرضي از عربي، چاكناي انسدادي يا همزه نقش واجي دارد(همان: 154) اما در واژه‌هايي كه اصالتا فارسي هستند، همزه در روساخت واژه جايگاه آغازي را پر مي‌كند(همان). زعفرانلو(1381) نيز بر اين باور است كه «در زبان فارسي دو نوع انسداد چاكنايي ديده مي‌شود، يك انسداد چاكنايي زيرساختي» كه واج به شمار مي‌آيد مانند تاخير، انتخاب، عدل و ديگري «انسداد چاكنايي حاصل از فرآيند درج» كه نقش واجي ندارد اما با درج همزه در روساخت تظاهر آوايي پيدا كرده است(1381:300) مانند آب، اميد، آواره، اردك. مدرسي قوامي(1394) نيز اشاره مي‌كند كه «در زبان فارسي هيچ هجايي بدون آغازه نيست و الگوي همخوان- واكه يك الگوي اجباري است» كه به معناي حضور يك همخوان پيش از واكه است كه در بازنمايي آوايي هجا به صورت درج ديده مي‌شود (1394:339). 
در نتيجه مي‌توان گفت كه بر سر تظاهر آوايي(و نه واجي) همزه در آغازه هجا اتفاق نظر وجود دارد و تمامي زبا‌ن‌شناسان در باب الگوي زبان فارسي بر اين باور هستند كه هيچ هجايي در فارسي با واكه آغاز نمي‌شود اما متاسفانه اين امر در اولين گام سوادآموزي به كودكان و در مهم‌ترين مرحله آموزش كه سنگ بناي يادگيري سرمايه‌هاي انساني است، آن هم در باب الگوي زباني كه از مهم‌ترين شاخصه‌هاي هويت ملي و انساني است، ناديده گرفته مي‌شود و به غلط به كودكان مقطع دبستان مي‌گويند كه آب( ab) دو صدا دارد و با واكه آغاز مي‌شود، «ابر» ( abr) سه صدا دارد ولي «ببر» (babr) چهار صدا. «گز» (gaz) سه صدا دارد ولي «از» (az) دو صدا و اين درحالي است كه نشان دادن و آموزش چهار صداي «ابر» به كودكان بسيار آسان‌تر از متقاعد كردن آنان براي عدم شباهت «ابر» و «ببر» در تعداد صداست.
در واقع در اين مقطع كه كودكان استعداد آموزش هر چيزي را دارند و هر چيزي را همان‌ گونه كه در پايه به آنها آموزش داده مي‌شود به دليل اعتماد به نظام آموزشي مي‌پذيرند، متاسفانه به دليل مصلحت‌انديشي غلط نظام آموزشي و مولفان كتاب مفاهيم را در اولين مرحله آشنايي كودكان با زبان و هويت خود به اشتباه منتقل مي‌كنند و آموزش صداي انسداد چاكنايي يا همزه  در ابتداي هجا را به بهاي شكستن قواعد زباني ناديده گرفته مي‌گيرند چراكه خود مولفان، آموزگاران و مسوولان كه در كودكي اين صدا را نياموخته بودند، آموزش آن را دشوار تصور مي‌كنند درحالي كه علت دشواري آن براي بزرگسالان اجباري است كه براي اصلاح خطاي گذشتگان و ويرايش ذهن خود دارند اما كودكان امروز كه جست‌وجوگرتر و هوشمندتر از كودكان ديروز هستند و در زمانه پيشرفت علوم و تكنولوژي زندگي مي‌كنند، چگونه خواهند پذيرفت كه اسب (asb) و كسب (kasb) يا آسان (asan ) و تازان (tazan) طبق دستورالعمل آموزش پرورش تعداد صداهايشان يكسان نيست؟ قاعدتا امروزه به دليل دستاوردهاي علومي مانند زبان‌شناسي، كودكان ‌بايد در معرض آموزش صحيح‌تري قرار بگيرند و اگر اين علوم در جامعه كاربردي نشوند پس به لحاظ زماني و مالي به چه دليلي بايد چنين هزينه‌هاي هنگفتي را براي تاسيس اين رشته‌ها، انتشار كتاب‌ها و نيز تحصيل در اين رشته‌ها متقبل شويم؟ البته جالب است كه گويا اصلاح برخي از اين خطاها به مقطع دبيرستان، كنكور و دانشگاه واگذار مي‌شود و در آن مقطع به دانش‌آموزان گفته مي‌شود كه از اين به بعد «آب» سه صدا دارد «اسب» چهار صدا دارد و «آسان» پنج صدا دارد غافل از اينكه اصلاح چنين خطاهايي در آن سنين باعث بي‌اعتمادي به نظام آموزشي، تمسخر آموزه‌ها و عدم اعتماد به دستاوردهاي علمي در نوجوانان و نيز عدم علاقه به مباحث ادبي و زباني در آنها مي‌شود و در نتيجه به جاي آنكه مهارت‌هاي شناختي سرمايه‌هاي انساني در ايران افزايش داده شود، كودكان در آينده با يك تناقض شناختي مواجه مي‌شوند كه به بخشي از درك انسان ايراني از جهان پيرامونش منجر مي‌شود.  براساس تحقيقات اخير روانشناسان بر تاثيرات خطاهاي احتمالي در نظام آموزشي مي‌توان به از ميان رفتن «اعتماد به نفس»، اهميت «خود» در قبال «ديگري» همچنين «دوشقگي رواني» كودكان اشاره كرد كه با اصلاح زيرساخت‌هاي آموزشي و سرمايه‌گذاري بر سلامت ذهني نسل آينده مي‌توان به نسلي انديشيد كه قادر به درك درستي از جامعه خود است و روزگار بهتري را براي آن رقم مي‌زند. متاسفانه آموزش الگوي غلط زبان فارسي و غفلت از آموزش يك صدا، نمونه‌اي كوچك از آموزه‌هاي نادرست بسياري است كه سلامت شناختي و اجتماعي نسل آينده را تهديد مي‌كند كه اميدوارم آموزش و پرورش كه به تازگي مهدكودك‌ها را نيز تحت پوشش خود قرار داده به اين امر توجه بيشتري داشته باشد و پيشگيري از عواقب آسيب‌هاي خطاهاي آموزشي نهادينه شده به نسل آينده را قرباني مصلحت‌انديشي‌هاي نادرست نكند و با جديت بيشتري در اولويت برنامه‌هاي خود قرار دهد.
نويسنده و مدرس دانشگاه
فهرست منابع
ثمره، يدالله (134). آواشناسي زبان فارسي: آواها و ساخت آوايي هجا، تهران: مركز نشر دانشگاهي.
حق‌شناس، علي‌محمد(1371)، «نقش‌هاي دوگانه همزه در ساخت آوايي زبان فارسي، در: مجموعه مقالات ادبي- زبان‌شناختي، تهران: نيلوفر، صص. 284-257.
كرد زعفرانلو كامبوزيا، عاليه‌السادات (1381) همزه در زبان فارسي، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران(1381) شماره 164، صص. 302-283.
مدرسي قوامي، گلناز(1394)، «آغازه هجا در فارسي معيار»، در: جشن‌نامه دكتر صفوي، نشر: سياهرود، صص. 344-327.