تأملی در پدیده سیاست‌زدگی ایرانی

ما ایرانیان عادت داریم که همیشه در روی هم از یکدیگر تعریف کنیم و چاپلوسی و تعارف به یکدیگر قرض دهیم. 
متاسفانه این خصلت ناپسند رفته رفته به صورت فطرت ثانی ما ایرانیان در آمده است و خسارت‌های زیادی از آن دچارمان شده است؛ در حالی که امام جعفر صادق بی‌هیچ تکلف و تکبری می‌فرمایند: «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی: یعنی دوست داشتنی برادران من آن است که عیب و ایرادم را به من هدیه دهد». البته بدترین نوع تعارفات و چاپلوسی‌ها، چاپلوسی مردم نسبت به حاکمان است که پرداختن بدان، مجالی دیگر می‌طلبد و ما در این جستار صرفا می‌کوشیم در چارچوب نقد مردم به مردم به نقد خودمان بپردازیم و یکی از خصایل ناپسندی که ما ایرانیان بدان مبتلا هستیم را تبیین کنیم.
ما ایرانیان یک خصلت مشترک یا بهتر است بگوییم یک درد مشترک داریم که آن را باید درد دخالت کردن یا اظهار نظر کردن در تمامی امور آدم و عالم بنامیم، حال چه در آن تخصص علمی داشته باشیم و چه نداشته باشیم، براستی چرا ما ایرانیان در حالیکه کار خود را نیز معمولا بدرستی بلد نیستیم به خود اجازه می‌دهیم در امور دیگر دخالت کنیم؟
یکی از دلایلی که برای این عارضه می‌توان ذکر کرد مساله سنتی بودن جامعه و نهادینه نشدن تقسیم کار است چرا که تقسیم کار به قول دورکیم یکی از ویژگی‌های جوامع مدرن است. اما اینکه چرا در شرایط فعلی که جامعه ما دیگر از آن حالت سنتی به درآمده هنوز این عارضه وجود دارد باز جای تامل دارد!


باید توجه داشت که این بیماری ایرانی تنها مردم عادی را مبتلا نکرده بلکه حتی بسیاری از بزرگان و دانشمندان ما نیز به آن مبتلا هستند به طوری که مشاهده می‌کنیم که عشق به جامع الاطراف شدن یعنی در همه علوم دستی داشتند و عنوان علامه و بحر العلوم را بر خود گذاردند و در هر حوزه‌ای قلم زدن یکی از آرزوهای بساری از دانشمندان ایرانی است. متاسفانه تفکر «عقل کل» بودن و بالاتر از آن «حق مطلق» بودن در همه ما و البته بیشتر از همه در خود نویسنده، رسوخ و رسوب دارد و این درد عقل کل بودن و حق مطلق بودن و بی بهره دانستن دیگران از عقل و حق یکی از بزرگترین عوامل تنش و خشونت در جامعه ما و حتی از دلایل برخوردهای تند و تیز با مخالفان در جامعه ماست چرا که ما برای مخالف خود هیچ بهره‌ای از عقل و حق قائل نیستیم و حق و عقل را ملک طلق خود می‌شماریم.
البته این عارضه مربوط به زمان حال نیز نیست بلکه یک بیماری تاریخی است تا آنجا که حتی ایرانگردی به نام شاردن در سفرنامه خود که در توصیف ایران عصر صفوی نوشته است به این عارضه دانشمندان ایرانی اشاره می‌کند و آن را یکی از عواملی می‌داند که اگر به این نحو ادامه یابد سبب عقب افتادگی علمی ایرانیان می‌شود. پیش بینی که درست از آب درآمده است.
البته آنچه در این گفتار بیش از سایر موارد مورد نظر ماست مساله داشتن روحیه سیاست‌زدگی ایرانیان است در واقع جامعه ایران را باید یک جامعه سیاست زده و سطحی دانست؛ این سخن و مدعایی است که در زندگی روزمره شاهد آن هستیم، بحث‌های سیاسی نقل مجالس و محافل ایرانیان است و اساسا امکان ندارد چند ایرانی در جایی جمع شوند ولی گوشه‌ای به سیاست نزنند.
در هر حال همانطور که پیشتر بیان شد اوج این بیماری اظهار نظر کردن همه کس در همه امور عالم، در مساله سیاست و سیاست‌ورزی قابل مشاهده است؛ براستی کدام ملت را می‌توان شناخت که در عرض کمتر از هفتاد و پنج سال سه انقلاب کرده باشد: انقلاب مشروطه ۱۲۸۵ شمسی، نهضت نفت که خود چیزی از یک انقلاب کم نداشت در حدود سال ۱۳۳۰ و انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ شمسی. آیا یکی از دلایل وقوع این انقلاب‌ها در روحیه سیاست زده ملت ایران نمی‌تواند باشد؟ 
بدان دلیل که ما فکر می‌کنیم از طریق تغییر سیاست و حتی نازل تر از آن از طریق تغییر سیاستمداران می‌توان ساختارهای نهادینه شده یک کشور را تغییر داد. ما باید حداقل از تاریخ 150 سال اخیر کشورمان آموخته باشیم که رفتن و آمدن سیاستمداران و حتی دولت‌ها چیز زیادی را تغییر نمی‌دهد. پس چه باید کرد؟ چگونه باید از این دور خود گردیدن نجات یابیم؟ 
 به نظر می‌رسد بهترین کار تغییر در زیرساخت‌های اجتماعی و فرهنگی و فلسفی و فکری کشور است. حقیقتا نیازی نیست مردم آنقدر به پر و پای سیاست سطحی بپیچند بلکه باید به تغییر توام با تعمق و مآل اندیشی در نحوه نگرش و نوع زیست خود به عنوان زیر ساخت هر گونه تغییری بپردازند. متاسفانه ما می‌اندیشیم که با تغییر سیاستمداران همه چیز تغییر می‌یابد حال آنکه ما تا خود تغییر نکنیم، تغییرات برونی پس از مدتی به حالت پیشین بر می‌گردد و ما مجددا سرخورده و نومید خواهیم شد.
 این جستار را با حدیثی از پیامبر اکرم به پایان می‌بریم: قال النبی(ص): عمالکم اعمالکم، کما تکونون، یولی علیکم. کارگزاران شما (نتیجه) اعمال شما هستند، همان گونه که هستید، بر شما حکومت می‌کنند. بنابراین باید یقین بداریم تا ساختارهای عمیق فلسفی و فکری و نیز نحوه زیست و زندگی ما عوض نشود نباید انتظار تغییر چیزی در خارج را داشت که اگر تغییر هم کند پس از مدتی به حال اول بر می‌گردد.