تسخیر کویر بی‌گلوله و بی‌تفنگ!

امید مافی ‪-‬ در روزهای حاکمیت کرونا و گرانی و دلمردگی باز هم این فوتبال بود که گلخنده‌های شادی را بر پهنای صورت چهره‌های ناشاد نشاند و به یادمان آورد که دُرفش سه رنگ هنوز می‌تواند ملتی را به گریه بیندازد و اشک شوق را در قاب چشم‌ها جاری کند.
پس از آنکه آبی‌های جامجو با رهبری نامجو رویای پیرمردهای حجاز را مچاله کردند و سه بار پشت دست حسین عبدالغنی و یارانش را داغ گذاشتند، این رد پای توپچی‌های جاه طلب ما بود که در سطرهای حماسه پیدا شد تا شانه به شانه آرامش قدم بزنیم و برای صعود ارتش دو ستاره آسیا جشن بگیریم.
یک شب پس از غرق شدن الاهلی نوبت به سلبریتی‌های پرافاده الشارجه رسید که پس از نبردی بهت‌آور تمام وسایل خود را جمع کنند و در مسیر دوحه ـ شارجه خون بگریند.آن شب در هرم گرمای آن سوی خلیج فارس نام تمام سوزنبانان پیروز جهان یحیی بود انگار. وقتی لکوموتیو سرخ با چهار شاخه گل از ایستگاه الشارجه گذشت و تکلیف دلشوره آتشپاره‌ها را روشن کرد،به سادگی زیر برگه صعود امضا شد تا رد طناب قرمز روی گلوی دشداشه پوش‌های آن سوی آب،صلابت فوتبالِ ایران را به خاطرمان بیاورد.
حالا با آبروداری سرخابی‌ها بوی خون به مشام حریفان تا بن دندان مسلح رسیده و آسیا پشت دودِ سیگار سکانداران پاختاکور و السد گم شده است.حالا پس از سال‌ها ناکامی، باید به این فکر کرد که با بال گشایی پرندگان بومی می‌توانیم در پایان یک ماراتن کُشنده جام را سخت در آغوش بگیریم و ابرها را زیر پیراهن هایمان پنهان کنیم.حالا می‌توانیم بی‌آنکه به شکارچیان ازبک و قطر دلداری دهیم تلخ‌ترین خاطرات را برایشان ترسیم کنیم تا راه رسیدن به ملاقات با چشم فندقی‌ها آن سوی آسیا هموار گردد و پس از مدت‌ها فوتبال ایران با یک حساب سرانگشتی خود را در جمع غول‌های


تسخیرناپذیر ببیند.
امشب سراغ شوالیه‌های لاجوردی را باید از باد گرفت و بی‌گلوله و بی‌تفنگ سرجوخه‌های تاشکند را از پای درآورد تا دوباره نفسی از ته دل بکشیم و به افسون توپ چرمی ایمان بیاوریم.
باور کنید حتی اگر چون برگ خزان در انبوه مصایب خسته باشیم با دو نمایش سرخابی‌ها می‌توانیم لااقل برای ساعاتی کفش‌های دلواپسی را جفت کنیم و به چیزهای خوب بیندیشیم.
وقتی جامه‌های خیس قرمز و آبی به پنجره‌هایی رو به جهانی قابل تحمل‌تر بدل می‌شوند لابد باید بی‌آزرم برای متمولانی که زورشان به توان ساق‌های تفنگچی‌های وطنی نمی‌رسد مرثیه خواند و وقتی شب از پهلویی به پهلویی دیگر می‌غلتد برای غرب قاره رجز بخوانیم.