دکترین «ماشه»، دکترین «مقاومت»

پس از ماه‌ها کشاکش و هیاهو، ۳۱شهریور، ساعت ۲ بامداد به وقت گرینویچ، آمریکا ساز و کار ماشه را فعال کرد و مدعی شد شش قطعنامه پیشین شورای امنیت علیه ایران که در جریان مذاکرات هسته‌ای سال ۲۰۱۵ و با قعطنامه‌ ۲۲۳۱ لغو شده بود، بار دیگر اجرایی شد.
قطعنامه‌های ۱۶۹۶-۱۷۳۷-۱۷۴۷-۱۸۰۵-۱۸۳۵-۱۹۲۹ مجموعه‌‌ای از تحریم‌ها با گستره‌ای از غنی‌سازی اورانیوم، تا اتهام تروریسم و حقوق بشر را در بر می‌گیرند. تمامی این قعطنامه‌ها بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ و در پی جوسازی خائنانه منافقین علیه کشورمان صادر شد. تا جایی که رئیس جمهور وقت در گفت‌وگو با شبکه‌ یک صدا و سیما گفت: «این ماجرا از تیر ۱۳۸۱ شروع شد، یک گروهی از منافقین آمدند یک گزارش‌هایی منتشر کردند از نطنز و اراک و... حساسیت درست شد، آژانس وارد شد، بعد قعطنامه‌های شورای حکام (علیه نظام) پی در پی، پی در پی» (۴ اسفند۱۳۸۶).
اکنون آمریکا با نبش قبر آن قطعنامه‌ها، در پی موج جدید فشار علیه ایران است.
در نقطه‌ مقابل، ایران با اتخاذ سیاستی هوشیارانه، اروپا و روسیه و چین را در مقابل آمریکا قرار داد. البته براساس بند ۱۱ قطعنامه‌ ۲۲۳۱ اعمال وتو در راه‌اندازی ساز و کار ماشه تأثیری ندارد و این یکی از حفره‌های جدی توافقنامه‌ اتمی ۲۰۱۵ بود که ای کاش متصدیان امر با دورنگری بیشتر، این حفره را از بین می‌بردند. البته این موضوع چیزی از شاهکار ایران در ایجاد شکاف در طرف مقابل، کم نمی‌کند.


البته این همه‌ ماجرا نیست. ایجاد چنین شکافی بسیار خوب است، اما واقعیت این است همانطور که رئیس جمهور گفت: «ما در یک جنگ در برابر یک قلدر هستیم، یک زورگو، یک قلدر که به حرف هیچ کس گوش نمی‌دهد» (۲مهر۹۹).
این هشدار از این منظر است که هر چند اکنون ایران جبهه‌ای به گستردگی چین و روسیه تا اروپا را مقابل آمریکا قرار داده، اما با واقع‌نگری باید به صحنه نگریست و گامهای سیاسی-استراتژیک بعدی را سنجید و برگزید.
واقعیت این است که ایالات متحده به‌عنوان قطب اول اقتصادی، چنان سیطره‌ای بر اقتصاد جهان دارد، چنان تار و پود اقتصاد جهانی، از جمله اقتصاد اروپا و روسیه و چین با اقتصاد آمریکا در هم تنیده شده، که کاخ سفید خوب می‌داند علیرغم همه تقابل‌های اروپا و روسیه و چین بر سر مکانیسم ماشه، در نهایت رگ خواب آنها را در دست دارد. آمریکا خوب می‌داند که در تحلیل نهایی، اروپایی‌ها کلان منافعی که با اقتصاد آمریکا دارند را قربانی منافع‌شان با ایران نمی‌کنند. بی‌جهت نیست که پمپئو با وجود مخالفت ۱۳عضو شورای امنیت با مکانیسم ماشه، با قلدری می‌گوید: هر طرفی که تحریمهای اعمال شده علیه ایران را نقض کند، خود تحریم می‌شود! و آمریکا به این هشدار کلامی هم اکتفا نمی‌کند. کافی‌ست به اقدام وزارت دارایی آمریکا بخش «فین سن» (شبکه مقابله با جرائم مالی این وزارتخانه) روز ۳۰شهریور نگاه کنیم که اسنادی ادعایی رو کرد. در این اسناد ادعا شده بود چطور دویچه‌بانک آلمان، «اچ.اس.بی.سی» انگلستان و چند بانک دیگر از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۷ مشغول جابجایی غیر قانونی پول، از جمله جهت دور زدن تحریم‌های ایران بودند. به محض رو کردن این اسناد ادعایی، سهام دویچه بانک (غول بانکی آلمان) ۸ درصد سقوط کرد و سهام «اچ.اس.بی.سی» نیز چنان سقوط کرد که طی ۲۵سال گذشته سابقه نداشت.
این تازه یک زهر چشم آمریکا از اروپا بود که چنین بحرانی را به اقتصاد غول‌های اروپایی تزریق کرد. 
در چنین وضعیتی عده‌ای در ایران به نتیجه انتخابات نوامبر آمریکا دل بسته‌اند که شاید بایدن بیاید و به برجام باز گردد. اما چرا بایدن باید به برجام بازگردد؟
مگر شرایط مانند سال ۱۳۹۲ است که استراتژی و اولویت اوباما خروج از عراق بود و بر این اساس خط فریز کردن سایر تضادها،‌ از جمله تضادهایش با ایران را داشت؟ فرایندی که به توافق اتمی منجر شد.
بی‌شک اگر بایدن ادعا می‌‌کند من به برجام باز می‌گردم، برجامی است که در آن توان موشکی و تأثیرگذاری منطقه‌ای ایران را هم هدف قرار دهد. همان خواسته‌ای که ترامپ هم مطرح می‌کند که البته خط سرخ 
نظام است.
از دیگر سو، به یاد داشته باشیم که سیاست‌های کنونی کاخ سفید، سنا و مجلس نمایندگان، به‌شدت تاثیرپذیر از لابی‌ها و تبلیغات شبانه‌روزی منافقین است. کافیست به اجلاس مجازی که این گروهک تنها یک روز پیش از اجرایی شدن مکانیسم ماشه‌ آمریکا برگزار کرد نگاه کنیم. اجلاسی به گفته‌ خودشان در دو سوی آتلانتیک با شرکت ۹سناتور و ۲۰عضو مجلس نمایندگان آمریکا و رودی جولیانی و یک دوجین از شخصیت‌های ضد ایرانی دیگر. سناتورها، نمایندگان و شخصیت‌هایی هم از حزب جمهوریخواه ترامپ، هم از حزب دموکرات بایدن! حتی سناتور منندز، از بالاترین سناتورهای دموکرات که به هر دری میزند ترامپ دوباره انتخاب نشود، اما به منافقین و سیاستهای ضد ایرانی آنها که میرسد، در کنار سناتورهای نئوکان و ضد ایرانی مانند تد کروز و روبیو قرار می‌گیرد و ضمن حمایت از تشدید فشار و تحریم علیه ایران، از سرکرده منافقین، مریم رجوی حمایت می‌کند.
این سناتورها و نمایندگان در بیانیه‌ها و سخنرانی‌های خود، حتی رضا پهلوی و حکومتی پادشاهی را هم نفی می‌کنند تا به صورت مونیستی، منافقین را آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی جا بزنند.
وقتی شطرنج سیاسی تا این حد بغرنج چیده شده، نه به اروپا می‌شود دل خوش کرد، نه به نتیجه انتخابات آمریکا. البته که باید از نقاط شکاف و تضاد جبهه استکبار استفاده کرد، اما باید بدانیم که اصل و استراتژی درست «مقاومت» و ایستادن روی پای خود است. تاریخ ۴۰ساله‌ جمهوری اسلامی با همه‌ فرازها و نشیب‌هایش نشان داده هر جا روی پای خودمان ایستادیم و در برابر آمریکا سد سدید بستیم، این استکبار بوده که با خفت و خواری عقب نشسته است. بر اساس همین دکترین مقام معظم رهبری با تأکید به نسل جوان و انقلابی یادآوری می‌کنند: «در جمهوری اسلامی کشور سربلند ایران توانست در مقابل دنیای قدرتمند مقابل خودش، یعنی شرق، غرب، اروپا، آمریکا و شوروی بایستد و بر آنها پیروز بشود» (۳۱ شهریور۹۹).