چرا جوالدوزش را به خودمان نمی‌زنیم؟!

مهدی مالمیر‪-‬ سوگمندانه هر چه به پایان مسئولیت دولت «تدبیر و امید» نزدیک‌تر می‌شویم، مخزن تدبیر و امید دولت حالِ حاضر، بیشتر ته می‌کشد! شاهد صادق آن هم سخنرانی تازه رئیس جمهوری است که همه مشکلات را بقچه‌بندی کرده و بر دوش ایالات متحده انداخته‌اند!
کسی نیست که نداند تحریم‌ها مشکلات فراوانی برای همه اقشار مردم پدید آورده و شهروندان امروز با هزار مرارت و مشقت روز را به روز دیگری می‌دوزند اما، اگراز دایره انصاف خارج نشویم، انصاف که همه معضلات ما برآمده از تحریم‌ها نیست و این نکته را هم اقتصاددانان، هم عالمان دانش مدیریت وسیاستمداران، مکرر در مکرر فریاد زده‌اند و البته آنچه هرگز به جایی نرسید، فریاد کارشناسان و کاربلدانی بود که بر این نکته انگشت می‌فشردند که نخست باید جلوی خبط‌های داخلی را
بگیریم و از این طریق از تندی تحریم‌ها
بکاهیم!


هنوز پس از هشت سال اما جوانگرایی‌ای که رئیس جمهوری محترم وعده داده بودند، در دورترین افق‌ها هم پیدا نیست! سوراخ سنبه‌های
فساد هم، چنان نمایان است که اگر هفته‌ای یکی، دوبار خبری از دادگاه مفسدین اقتصادی نشنویم، انگار چیزی گم کرده ایم!
چگونگی انتصاب مقام‌های سیاسی هنوز ناروشن است، سفره رانت خوری هنوز برچیده نشده و متاسفانه همچنان نفر نخست کنکوراقتصاد تا آنجا که نگارنده این ستون اطلاع دارد، اگر از دستفروشی در مترو خلاصی یافته باشد، به احتمال نزدیک به یقین در کشور ما جایی در رده‌های سوم و چهارم مدیریت اقتصادی هم ندارد! اگر همه طوق مشکلات را به گردن ایالات متحده بیندازیم، بیشتر به بزرگ نمایی کشوری پرداخته‌ایم که انگار این قدر نفوذ پیدا کرده که حتی، اختلاسگران یا دزدان بیت المال و رشوه بگیران طاق و جفت، با لطایف الحیلی و با تکنولوژی اسرارآمیزی از سوی اتاقی در واشنگتن دی دسی هدایت می‌شوند و تقصیر و قصوری متوجه دولت محترم نیست که بیخ گوشش این همه از بیت المال کشور با یک «اجی مجی لاترجی» شعبده بازان کشور نیست و نابود می‌شود و دولت هم جز غر زدن گویا کار دیگری از دست و زبانش ساخته نیست. نه امریکا این اندازه بزرگ است که بوروکراسی کشوررا هدایت کند و نه باید نقش تحریم‌ها را در دشواری‌های امروز مردم ناچیز شمرد اما، نکته اساسی و پرسش بنیادی اینجاست: چه بر ما گذشته که دشمنی یک کشور می‌تواند این اندازه به گفته رئیس جمهوری محترم برای ما دردسر بیافریند؟ چرا ما این اندازه به گونه منفی به یک کشور وابسته شده‌ایم که همه از کاسب و کارمند و مالک و مستاجر دست روی دست گذاشته و منتظر انتخابات ماه نوامبر در امریکا نشسته اند؟ آیا این ضعف خود ما و بهره‌نبردن از همه نیروها و بخل ورزی‌ها و ندیدن استعدادها در کشور نیست که ما را به این جا رسانده است؟ اگر اندکی مدیریت و دانش سیاست و برنامه ریزی جدی گرفته می‌شد، ما این همه بیکار و بی‌آشیان و لنگِ دوا و درمان داشتیم؟ سوزن زدن به دیگران امری پیش پا افتاده است اما چرا جوالدوزش را به خودمان نمی‌زنیم؟!