ماسک زیر چانه های شهروندان



حمیده امینی فرد
خبرنگار


 اینجا یکی از ساندویچی‌های قدیمی و معروف خیابان اندرزگوست، اگر ندانید به خیالتان عصر کرونا تمام شده است، اما نه! مردم پشت هم صف کشیده‌اند! بوی کباب لقمه، کل خیابان را برداشته، یک نفر ماسک زده، 3 نفر، اما بدون ماسک خودشان را به زور پشت سر هم چسبانده‌اند. پشت دخل یک نفر بدون دستکش، خمیر ساندویچ‌ها را درمی‌آورد و یک نفر دیگر با یک چنگال فلزی بزرگ، گوجه و پیازهای خرد شده را لای نان‌ها جا می‌دهد. یک نفر خطاب به او از داخل صف داد می‌زند که ماسکت را چرا برداشته‌ای!؟ فروشنده چپ چپ نگاهش می‌کند و بعد هم طوری که او را از حرفش پشیمان کرده باشد، نوبت بعدی را می‌خواند. مشتری‌ها تا ساندویچ‌ها را می‌گیرند، با همان دستی که تا دقایق پیش به نرده‌های کنار ساندویچی زده و بعد هم سرو صورتشان را مالیده‌اند، کاغذ ساندویچ را بر‌می‌دارند و شروع به گاز زدن می‌کنند. برخی‌ها حتی مواد بیرون‌زده را هم با دستشان لای ساندویچ هل می‌دهند و بعد طوری که بغل‌دستی‌شان بشنود، ظرف سس را از روی پیشخوان بر‌می‌دارند و دوباره همین کار از نو تکرار می‌شود، مشتری‌ها اما حرف‌هایشان جالب است، همان‌طور که یک لقمه بزرگ را گاز می‌زنند از آمار فوتی‌ها دیروز حرف می‌زنند! برایشان جالب است که دوباره آمار به 200 برگشته است. مرد مدام ابراز نگرانی می‌کند که نکند خدای نکرده پدرش مبتلا شود، به قول او بیماری قلبی دارد و جانش به یک باطری بند است... زن گلایه دارد که چرا پلیس راهنمایی و رانندگی همسایه بی‌ملاحظه‌شان را جریمه نمی‌کند، می‌گوید یک در میان ماسکش را لای باغچه‌ها می‌اندازد و خیلی وقت‌ها هم ماسک کهنه و زهوار در رفته‌اش را از لای داشبور ماشین روی صورتش می‌گذارد، اما خودش هر روز صبح، با ساک ورزشی راهی خانه مربی خصوصی‌اش می‌شود. خانم مربی بعد از کرونا یک اتاق مجزا را به شاگردانش اختصاص داده و هزینه تعطیلی باشگاه را از این طریق در‌می‌آورد. زن می‌گوید در یک کلاس چهار نفره در یک اتاق بسته ورزش می‌کنند. پنجشنبه‌ها هم در استخر خصوصی دوستش آموزش شنا می‌بیند. زن ماسکش را روی صورتش محکم می‌کند و بعد هم به زمین و زمان فحش می‌دهد و می‌رود.... ساعت 8 صبح همه با ماسک به اداره‌شان وارد می‌شوند، یک ساعت بعد آبدارخانه غلغله می‌شود. حرف مشترک همه، کرونا گرفتن فلان همکار بی‌ملاحظه‌شان است.
5 نفر در یک اتاق 1 متری جوری در هم تنیده‌اند که به زور می‌توانند حرکت کنند. نیم ساعت بعد، کم‌کم ماسک‌ها به زیر چانه می‌رسد، کارمندان از ماسک زدن خسته شده‌اند، وقت ناهار یک نفر غیر‌قانونی به رستوران می‌رود و بعد هم که صندلی‌ها پر شد، وقت سیگار کشیدن آغاز می‌شود، مرد دود سیگارش را توی دهان همکارش خالی می‌کند و بعد هم با خنده می‌گوید که پدرزنش کرونا گرفته و معلوم نیست تکلیف زمین‌هایش چه می‌شود! همکارش از سفر تفریحی هفته گذشته‌اش به شمال می‌گوید و اینکه از ویلایش تکان نخورده و اما بعد به اصرار باجناقش همه را به یک کته کباب شمالی دعوت کرده است!
«ماسک زدن » باید اجباری شود
انتقادها به کاهش رعایت پروتکل‌های بهداشتی از اواخر شهریور ماه بشدت بالا گرفته است. در این خصوص در گزارش میدانی از مردم درباره چرایی رعایت نکردن دستورالعمل‌های بهداشتی پرس‌و‌جو کردیم و نظر آنها را مبنی بر پیشنهادات‌شان به دولت برای چگونگی بازنگری در پروتکل‌های بهداشتی جویا شدیم. حوالی ظهر میدان هفت‌تیر خلوت‌تر از همیشه است. رهگذران تک و توک بدون ماسک تردد می‌کنند و بیشتر آنها هم که ماسک پوشیده‌اند یا نوک دماغ‌شان از ماسک بیرون است یا ماسک را تا زیر چانه پایین کشیده‌اند. مشتری‌ها با ماسک وارد مغازه‌های مانتوفروشی‌ می‌شوند. آقای مظفری یکی از کسبه‌ این محل با اعمال جریمه برای کسانی که ماسک نمی‌زنند موافق است: «دولت باید کسانی را که ماسک نمی‌زنند جریمه کند، باید یک اجباری باشد تا مردم رعایت کنند. دولت باید بیشتر فضاهای عمومی مثل مترو و... را نظارت کند اما موافق اعمال قرنطینه و تعطیلی سراسری نیستم،بالاخره عده‌ای چک دارند و نباید مشاغل تعطیل شود.»
خانم روزبهانی هم شهروند دیگری است که پیشنهاداتش را این‌گونه بیان می‌کند: «دیروز جلوی در خانه ما صندلی چیده بودند و مراسم عزاداری برگزار شده بود، دولت باید تمام این تجمعات را تعطیل کند، مشاغل را تا جایی که امکانش هست به‌صورت دورکاری موظف کند، در زمینه حمل و نقل عمومی هم نظارت‌ها تشدید شود و ظرفیت‌ها را کنترل کنند و شاید تمهیدات اینچنینی جواب دهد. امروز صبح میدان میوه و تره‌بار بودم، بروید ببینید چه خبر است، مردم کیپ تا کیپ هم می‌ایستند و سر برداشت میوه‌های درشت انگار که مسابقه گذاشتند. صف نانوایی‌ها هم همین است، مردم هنوز یاد نگرفته‌اند باید فاصله یک متر و نیم را رعایت کنند اگر هم اعتراض کنیم بحث و جدل پیش می‌آید.»
 مرد میانسالی در ضلع غربی میدان هفت‌تیر کنار موتورسیکلتش ایستاده و دست‌هایش را با الکل ضدعفونی می‌کند. آقای پیری پیک موتوری کاری می‌کند: «بیماری طولانی و شدید شده و دولت واقعاً نمی‌تواند کشور را تعطیل کند، بهترین کار این است که ماسک پوشیدن را اجباری و جریمه‌های سنگین اعمال کنند، اگر هم عده‌ای دسترسی به ماسک ندارند برای آنها ماسک رایگان توزیع کنند. شما نگاه کنید خیلی‌ها ماسک‌شان چرک و کثیف است معلوم است چند روز همین یک ماسک را استفاده کرده‌اند.» آقای اسدی همراه خانواده‌اش برای انجام یک کار اداری از ایلام به تهران آمده‌اند. همین چند وقت پیش عمویش را به‌خاطر ابتلا به کرونا از دست داده است: «مگر نمی‌گویند سفرها باعث افزایش موارد ابتلا می‌شود ویروس را جابه‌جا می‌کند. خب این همه مردم تعطیلات محرم رفتند شمال. واقعاً خیلی کار سختی است که جاده‌های شمال را ببندند و اجازه ورود مسافر به شهرهای شمالی را ندهند؟ اگر فکر می‌کنند واقعاً سفر آمار را بالا می‌برد باید کلاً سفرها را ممنوع کنند. اگر دست خود مردم باشد این کار را نمی‌کنند، نه در ایران بلکه هیچ جای دنیا نمی‌کنند.»او در ادامه از دولت می‌خواهد با در اختیار قرار دادن برخی امکانات برای افراد سالمند اجازه ورود افراد بالای 70 سال را به مکان‌های عمومی ندهند.«اگر دولت قصد دارد کشور را یک هفته تعطیل کند باید برای خروج غیر‌ضروری از منزل و مسافرت رفتن جریمه‌های سنگین در نظر بگیرد.» «وضعیت خسته کننده شده است. برخی اخبار از جمله اینکه کرونا از باد کولر وارد می‌شود و ساعت‌ها روی لباس می‌ماند باعث حساسیت‌زدایی شده برای همین برخی بی‌خیال شده‌اند و می‌گویند یا کرونا می‌گیریم و می میریم یا زنده می‌مانیم. تحمل این همه استرس را نداریم، بی‌فایده است اول و آخر این مریضی را می‌گیریم.» اینها را مجید 28 ساله به ما می‌گوید. او بدون ماسک جلوی بانک منتظر ایستاده است. اعتقادی به رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی ندارد و معتقد است حتی اگر دولت ماسک را هم اجباری کند باز راه فراری دارد.