انعطاف اجتماعی؛ راه عبور از موج سوم

ترس و اضطراب اجتماعي در شرايط همه‌گيري‌ بيماري‌ها يا بحران‌هايي مانند جنگ، از سوي افراد جامعه قابل‌پيش‌بيني است و اضطراب‌هاي اجتماعي باعث بروز رفتارهاي مردم در شرايط خاص مي‌شود. تجربه و علم ثابت کرده، زماني‌که جامعه دچار بحران مي‌شود در وضعيت‌هاي اضطراب قرار مي‌‌گيرد و مردم رفتارهايي از خود نشان مي‌دهند که معمول نيست و از هيجانات دروني سرچشمه مي‌گيرد. يکي از راه‌هاي غلبه بر اين هيجان‌ها، استفاده از ارتباطات اجتماعي است. هنگامي که يک فرد مضطرب است، تمايل دارد منابع اطلاعاتي خود را حتي به صورت غيررسمي و غيرقابل اعتماد افزايش دهد. مثلا نظر يک متخصص در شبکه‌هاي مجازي، اطلاعات محرمانه‌اي که توسط يک پرستار (به درست يا غلط) فاش مي‌کند و...، اين منابع اطلاعاتي نامعتبر اضطراب و ترس را در افراد افزايش مي‌دهد. البته در درک و تفسير محتواي اين پيام‌ها، بايد توانايي‌هاي فردي را نيز در نظر گرفت. داشتن يک ذهنيت خوب و انتقادي به جداسازي اطلاعات درست از نادرست کمک مي‌کند و مي‌تواند در کاهش ترس و اضطراب موثر باشد. به نظر مي‌رسد داشتن يک شبکه تحليلي عيني باعث کاهش ترس در مورد يک رويداد اين‌چنيني مي‌شود. حال اگر اين شرايط و ظرفيت‌ها وجود نداشته باشد، ترس و اضطراب بر منطق اولويت پيدا خواهد کرد. همچنين خستگي ذهني باعث کاهش توانايي در مواجهه با وسواس‌ها و فشارها مي‌شود. اينجاست که ممکن است بسياري از افراد براي کنترل خود، به رفتارهاي غيراخلاقي دست بزنند، در نتيجه حتي اگر در شرايط کرونايي، از نظر درآمد در تنگنا باشيم، با عجله به فروشگاه‌ها هجوم مي‌بريم و به اجبار خريد مي‌کنيم. اما اين ديوانگي مصرف از کجا مي‌آيد؟ از آنجا که تهيه کالاها ترس‌ را کاهش مي‌دهد، مصرف بيش از حد، اضطراب را تسکين مي‌دهد. اين زماني است که خودکنترلي ديگر پاسخ ندهد، اما اين امر تنها از روي ترس نيست، بلکه ما کالاهايي را براي اطمينان از ادامه حيات جمع مي‌‌کنيم. رفتار اجباري يا حتي اضطراري خريد، يک مکانيسم محافظ است. همچنين در اين شرايط ديده مي‌شود که برخي از مردم در برابر رعايت پروتکل‌ها مقاومت مي‌کنند و حتي از ابراز علني عدم رعايت پروتکل‌ها ترسي ندارند. از نظر اجتماعي، سه دسته افراد اين پروتکل‌ها را رعايت نمي‌کنند: دسته اول، کساني که براي امرار معاش، به طور روزانه نياز به خروج از منزل دارند، دسته دوم، کساني که براي تفريح يا سفرهاي غيرضروري از منزل خارج مي‌شوند و دسته سوم، کساني که با نوع نگاه تقديرگرايي، براي ماندن در منزل مقاومت مي‌‌کنند. از ديدگاه فردي، جنبه‌هاي رفتاري خاصي مي‌تواند اين عدم‌تمکين از دستورالعمل‌ها را توضيح دهد. با وجود اين، در اين دوره عدم‌اطمينان، يک چيز قطعي است؛ فاصله‌گذاري شخصي بين دو فرد که البته در فرهنگ‌هاي مختلف، متفاوت بوده و با شرايط کرونايي تشديد شده است و احتمالا در آينده حتي بعد از شکست اين ويروس گسترش خواهد يافت؛ يعني آيا ما هنوز هم مي‌خواهيم دست‌دادن را ادامه دهيم يا يکديگر را ببوسيم؟ اجتماعات ورزشي يا فرهنگي يا حتي جلسات دوستانه چه وضعيتي پيدا خواهند کرد؟ برکسي پوشيده نيست که ما براي موفقيت، بيش از هر زماني، به سازگاري و انعطاف اجتماعي نياز خواهيم داشت.