روزنامه ایران
1399/07/12
تنها بودیم، تنهاتر شدیم
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
«تنها شدهایم، تنهاتر از قبل. کاش دنیا هرچه زودتر به حالت عادی خودش برگردد تا دوباره دوستانم را در پارک و خیابان و آموزشگاهها ببینم. کاش همین دوره کرونا به ما یاد بدهد که بعد از این مدت دنیایی درشأن افراد دارای معلولیت بسازیم. کاش و...» اینها حرفهای حسین مردانی، معلول جسمی حرکتی است. او معتقد است در دوران شیوع کرونا همه چیز برای افراد دارای معلولیت سختتر از دیگران است.
راستی تا بهحال با خودتان فکر کردهاید در این دوره که همه ما از خانه ماندن و فکر کردن به کرونا خسته شدهایم افرادی هستند که با محدودیتهای خیلی بیشتری از ما درگیرند. آدمهایی که قرنطینه به نظرشان ابدی میآید. با خودتان فکر کردهاید یک معلول جسمی حرکتی در این دوران در شهری که برای معلولان مناسبسازی نشده، چطور رفت و آمد میکند. یک فرد نابینا که پیش از این برای رفت و آمد در هر گوشهای از شهر چند برابر ما نیاز به لمس اشیا دارد، حالا چه میکند؟ شرایط کم شنواها و ناشنواها چطور است و با وجود ماسک بر روی صورت دیگران، چطور لب خوانی میکنند. آنهایی که سندروم داون یا معلولیت دستگاه تنفسی دارند، چطور این روزها را سپری میکنند؟ باور کنید هرچه هست آنها روزهای خیلی سختتری را نسبت به دیگران میگذرانند.
حسین مردانی قصهاش در این دوره را با این جملات آغاز میکند: «بیایید باهم ببینیم توصیههای منطقی متخصصان برای پیشگیری از کرونا برای ما معلولان تا چه حد موفقیتآمیز بوده؟ از خودم شروع میکنم که با عصا راه میروم. شاغل هستم و هر روز با همه مشکلات باید سرکار بروم از پله که میآیم مجبورم از نردهها کمک بگیرم، وقتی میرسم به دستهایم الکل میزنم. محل کار اگر بخواهم دستشویی بروم باز باید از نردهها کمک بگیرم. باز هم که میخواهم بروم پایین همین چرخه تکرار میشود. آنقدر به دستهایم الکل زدهام که مشکل پوستی گرفتهام.
خانه هم که میروم باز دو طبقه پله پیش رو دارم و این چرخه برای من هر روز تکرار می شود. بماند که برای باز کردن در مکانهای عمومی مثل دیگران نمیتوانم از پاهایم کمک بگیرم و مدام باید به همه چیز دست بزنم. حالا همین چرخه را با معلولی که ویلچر دارد، مرور کنید. چرخ ویلچر دائم با دست در تماس است و میتواند از این راه ویروس را منتقل کند. از آن طرف کمتر کسی الان توی خیابان به کسی که سوار ویلچر است کمک میکند. چون همه از هم میترسند. توی خیلی از بانک ها و فروشگاهها و مکان های عمومی ژلهای ضدعفونی گذاشتهاند که با پدال کار میکند یا در ارتفاع بالایی قرار دارد ولی آنها هم برای معلولان مناسب نیست و ما نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم. مشکل بستری شدن در بیمارستان هم هست اگر ما مبتلا شویم بیمارستان ها ما را بستری نمیکنند برای اینکه به خاطر شرایط جسمانی باید خدمات بیشتری به ما بدهند به همین دلیل معمولاً توصیهای که به ما میکنند این است که در خانه بمانید.»
فرح هاشمی مادر یکی از بچههای سندروم داون است. اوهمچنین انجمنی را هم با کمک خانوادهها برای این بچهها تأسیس کرده. هاشمی میگوید: «قصه بچههای سندروم داون در این دوران، دردناکتر است، غم انگیزتر از همه مراحل زندگی مان. این بچهها جزو گروههای حساس جامعهاند و از نظر احساسات هم واقعاً با همه ما فرق دارند. آنها قادر به بیان احساسات واقعیشان نیستند. برای همین هم مشکلات بیشتری دارند. من روزهای اول کرونا برای سینا پسرم و همه بچهها امکان برگزاری کلاسها را مهیا کردم اما بعد از چند وقت مجبور شدیم کلاسها را تعطیل کنیم. البته ارتباطم را با بچهها حفظ کردهام. اما زمان گذشت و درهای همه جا بسته شد و بچهها در خانه ماندند. با ماندن در خانه کانال ارتباطیشان قطع شد. مثلاً پسری که هفتهای سه بار شنا میکرد یا بچههایی که فوتبال بازی میکردند و باشگاه میرفتند و یوگا کار میکردند یک مرتبه همه را از دست دادند و افسرده، غمگین و تنها شدند.»
هاشمی میگوید: «پسر من الان دچار وسواسهایی شده که ماندهام با آنها چه کنم. در محوطه آپارتمانمان دوچرخه سواری و اسکوتر بازی میکند اما اصلاً آن سینای هفت، هشت ماه پیش نیست و دائم با خودش درگیر است. با خودش حرف میزند. حتی دو روز کلاسها را بر اساس پروتکلها باز کردیم اما بچهها خیلی غمگینند. ما همه تلاشمان را میکنیم کمی بانشاط شوند. ولی خب ترس در وجودشان ریشه کرده. رضا دچار افسردگی شده، شهاب لکنت زبان گرفته، حامد غصه دار و تنها است و به خاطر از دست دادن عزیزانش در این مدت با مرگ آشنا شده. خلاصه داستان بشدت غم انگیز است و خانوادهها نمیدانند باید چه راهکاری را اجرا کنند که اندکی فقط اندکی حال بچهها بهتر شود.»
روزهای شاد انجمن را به خاطر میآورم، روزهایی که بچههای سندروم داون کنار یکدیگر جمع میشدند و کلاسهای مختلف را با نشاط زیاد برگزار میکردند.
ناصر سرگران، وکیل دادگستری و نابینا درباره مشکلات افراد دارای معلولیت در دوره شیوع ویروس کرونا توضیح میدهد: «البته قرنطینه افراد دارای معلولیت، محدود به دوران شیوع کرونا نبوده و قبل از آن هم شاهد این تجربه تلخ بودهایم. اما اکثریت این مسأله را درک نمیکردند وهر چقدرهم معلولان فریاد میزدند که ما در خانههایمان حبس شدهایم انگار کسی نمیشنید. روزهای اول شیوع کرونا و خانه نشینی دیدیم برای مردم تا چه میزان خانه ماندن آن هم برای مدت کوتاه سخت بود. شرایطی که معلولان سال های سال تجربه کردهاند. حالا که ترددها بیشتر شده این چالشها همچنان برای افراد دارای معلولیت وجود دارد و قرنطینهشان ادامهدار است. شاید برای همین است که دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که منتشر کرد به این مسأله اشاره کرد که ما در این دوره مشکل زیر ساختها را داشتیم یعنی در کشورهایی که زیر ساختهایی مثل مناسب سازی معابر برای معلولان فراهم بود، مثل امکان تعامل با افراد دارای معلولیت با بحران کرونا چالش های کمتری به وجود آمد.»
به عقیده سرگران مسأله دیگر، بار روانی است که در این دوران برای این افراد به وجود آمده: «من نابینا وقتی بیرون میروم با توجه به فاصلهگذاری اجتماعی، کمک گرفتن از دیگران برایم دشوار شده. از سوی دیگر فرد نابینا باید از قوه لامسهاش استفاده کند مثلاً من مستقیم نمیتوانم دستگیره ماشین را پیدا کنم و باید دستم را به بالا و پایین بکشم و همین امکان انتقال ویروس را برای من بیشتر میکند یا ناشنوایان که به خاطر استفاده دیگران از ماسک مشکلات لب خوانی جدی دارند و اگر خودشان هم از ماسک استفاده کنند نمیتوانند مفهوم را بخوبی منتقل کنند.»
الهام یوسفیان، فعال حوزه افراد دارای معلولیت و نابینا هم در این باره میگوید: «یک جنبه مهم ماجرا تجربه کسانی است که بچه مبتلا به اوتیسم دارند. این بچهها ماسک را به سختی نگه میدارند و مردم ممکن است با نگاهشان آزارشان دهند و برای همین از قبل کمتر بیرون میآیند یا بچههای سندروم داون که جزو گروههای آسیب پذیرند. بحث بچههای ناشنوا هم هست. آنها دیگر راحت نمیتوانند لب خوانی کنند و وقتی میخواهند حرفشان را روی کاغذ بنویسند خیلیها حاضر نمیشوند از آنها کاغذ و قلم را بگیرند.
خیلی از ما تا قبل از شیوع کرونا از دیگران کمک میگرفتیم اما الان هم دیگران کمتر مایلند کمک کنند هم خود ما چنین حسی داریم. چند روز پیش فکر میکردم اگر سوار ماشین شوم و راننده ماسک نزده باشد، از کجا باید بفهمم؟ چون شما نگاه میکنید راننده ماسک دارد یا نه و اگر نداشت سوار نمیشوید یا اگر راننده در طول مسیر ماسک را از روی صورت بردارد به او تذکر میدهید. اما فرد نابینا نمیتواند این مسائل را کنترل کند. در این مواقع تیزرهای آموزشی که از تلویزیون پخش میشود باید این نکات را آموزش بدهد و مردم در این باره آموزش ببینند.» حالا همه این محدودیتها و سختیها را اضافه کنید به اینکه خیلی از افراد دارای معلولیت این روزها به خاطر شیوع ویروس کرونا از کار هم بیکار شدهاند. افراد دارای معلولیت مسائلی دارند که کمتر دیده شده است؛ آنها در شرایط بحرانی و سخت، مثل همیشه محدودیتهای بیشتری را تحمل میکنند، یادمان نرود که حالا حالاها قرنطینه سخت این افراد ادامه دارد و ویروس کرونا مثل باقی مشکلات برایشان بیش از ما دردسرساز است.
سایر اخبار این روزنامه
روحانی: دولت از شرکتهای دانش بنیان حمایت میکند
بازگشت ۸ میلیارد دلار ارز صادراتی به کشور
پرسپولیس در پی «نصر» دوباره
ترامپ فرصت ریکاوری ندارد
برای عبور از بحرانها راهی جز همراهی مردم نیست
حتی یک زندانی نباید بیمورد در زندان بماند
تنها بودیم، تنهاتر شدیم
«کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» آغاز به کار می کند
عزم بینالمللی برای صلح در قره باغ
سفر به اعماق فیروزهای
طلاق به دهه هفتادیها رسید
روز روستا و ضرورت گذار به توسعه سازوکاری
سلام ایران