روزنامه اعتماد
1399/07/12
روزگار سپري شده يك درد
همانگونه كه ذات سيال روزگار تغيير ماهوي نميپذيرد و كماكان چون رود رونده است و چون دود گذرا و صد البته گاهي نيز چون سرود آهنگين و موزون و چون عود خوشبو ولي در عين حال چون مود و مزاج بي ثبات و همواره در تحول و دگرگوني؛ عرصهها نيز اينگونه بايد باشند همواره با ذاتي سيال و رونده ولي اساسي ثابت اما تغييرپذير و در تكاپو تا زيستي پويا را مطابق شرايط روز و روزگارِ در تلاطم و تغيير تجربه نمايند و خويش را هويت ببخشند و جان زاده شوند، فرم عوض كنند و رنگ و لعاب مطابق ذائقههاي تازه و اينگونه خواهد بود دچار ميرايي نخواهند شد و زوال زود هنگام. روزگار را بايد همچون ذات متناقض آنكه هم سيال است و هم اينكه تغيير ناپذير و باوجود اينكه تغيير ماهوي نميپذيرد اما همواره در حال دگرگوني و تحول شكل ميباشد بايد زيست نمود و با شرايط و پيشآمدهاي ناگريز آن خويش را وفق داد و تنظيم كرد. حال در اين بين شايد ممكن است گاهي در كمال مطلوب باشد پشت بر زين و گهي نيز تلخ كام و تيره روز زين به پشت اما هر چه كه هست آدمي را ياراي آن نيست از شتاب باز دارد اين جهندگي و روندگي روند را! راستي روزگار خصلتي دگر نيز دارد كه آدمي را خيلي زود مانوس خواهد ساخت به يكساني و ركود و جمود، هرگاه سرنوشتي چنين رقم بزند از براي خويش- آدمي را عرض مينمايم- آنگاه خواهد بود كه ديري نخواهد پاييد به فنا برود و بشود همچون دود پر زيان و بي سود! خوي ظريف و حساس عرصه فرهنگ و هنر چون ساير عناصر هستي بخش اينگونه بايد باشد استوار در ماهيت ولي سيال و تحول خواه و تغيير پذير در شكل و فرم و محتوا، آن هنگام چنين خواهد بود كه اين عرصه عصري دگر را از جنس رنسانس تجربه خواهد نمود و روندي نو را در پيش. باري؛ مراد از اين مقدمه طويل شرحي كوتاه خواهد بود كه پيش پاي نظر و گذر شما همراهان جان از كهنه غمي و زخمي چركين سالهاي مديد مظلوميت و رنج فرهنگ و هنر سيستان و بلوچستان كه سكوني سرشار از سردي و سكوتي سنگين را با عبور روزگارهمگام با چالشها و موانع جانكاه طي نموده است و تجربه. همانطور كه سرشت سيستان و بلوچستان دگرگونه آمده است پديد و متفاوت از ساير استانهاي هم وند خويش، دردها، چالشها، رنجها، يا نه شگفتيهاي آن گونهاي ديگر است.عرصه فرهنگ و هنر اين استان بسيار غني و اصيل و متكثر و متنوع نيز بي اعتنا از شرايط و رخدادها و تحولات و پيشرفتهاي تاريخي راهي باريك و پر سنگلاخ را در اين گذر و نظر طي نموده است و پيموده مبهم و سخت و تاريك و تنها. مصداقي اينچنين خواهم آورد در اين آوردگاه به ميان از تنهايي، انزوا و مظلوميت فرهنگ و هنر متكثر، غني و اصيل سيستان و بلوچستان كه گرچه مفاخر آن بيشمارند و مطرح در عرصه ملي و بينالمللي اما در قرن 21 هنوز شاخصترين و برجستهترين چهرههاي اين استان در گمنامي، فقر و محروميت از دنيا ميروند بدون آنكه جامعه از هنر والاي ايشان بهرهاي كافي و وافي برده باشد و يا با عرض تاسف آثارشان ثبت و ضبط شده باشد تا پس از مرگ به كار آيندگان آيند و در راستاي غناي فرهنگ و هنر ايران زمين. مهتاب نوروزي را مادر هنر سوزندوزي اصيل بلوچي ناميديم، نااميد رفت از اين دنيا و بي مراد، تا بود كمتر كسي او و هنر بي مانندش را شناخت و در فقر و تنگدستي به سر ميبرد، در پايان عمر خويش بيمه شد و پس از دوندگيهاي طولاني مدت براي گرفتن حق و حقوق خويش كه عاجز ماند در حالي دعوت حق را لبيك گفت كه بلافاصله پس از مرگ به يك چهره بدل شد و بسيار مطرح و شهير.
يا كه همين ديروز استاد رسول بخش زنگشاهي ازمفاخر و موزيسين بي بديل درگذشت .كمتر آثار ارزشمندش ثبت گشت و ضبط تا جايي كه اكنون پس از گذشت چند ماهي از مرگ ايشان و اينكه هنوز كفنش خشك نشده خلأ هنر والا و فقدان حضور ارزشمندش به خوبي احساس ميشود بدون اينكه كس را دسترسي باشد به دانش موسيقايي ايشان.
اصلا چرا از گذشتههاي نه چندان دور و يا ديروز صحبت به ميان آيد. همين امروز هستند مفاخري چون «شير محمد اسپندار»ها، «محمود بليده»ها، بانو« شمشك»ها و «زبيده آزادي»ها و و و الي ماشاءا... چهرههاي شاخص ديگر در عرصه موسيقي و ساير عرصههاي مختلف فرهنگ و هنر كه در بدترين شرايط به زيست هنري و فرهنگي خويش ادامه ميدهند بدون آنكه آثاري از ايشان به ضبط رسيده باشد و ثبت.
اجازه بفرماييد زلف آغازين سطور اين يادداشت را اينجا چنين گره بزنيم كه اكنون نيز با وجود همهگيري كرونا عرصه فرهنگ و هنر در كشور پس از وقفهاي كوتاهمدت مجددا توانست خود را منطبق با شرايط و پروتكلهاي موجود تنظيم كند و پيش ببرد و از ورطه ركود و سكوت و سكون سنگين تنهايي برهاند اما در اين بين فرهنگ و هنر سيستان و بلوچستان همانطور كه عرض شد در ركود بوده و سكون. همچنان روزگاري بسيار سرد و جمود را مينمايد تجربه و طي، تو گويي كه اين روزگار پررنج تمامي ندارد براي اهالي حاشيهنشين فرهنگ و هنر اين استان.
حال مدارس گشايشي دوباره يافتند و فعاليتها از سر گرفته شد و فرزندان ايران كوله به پشت راهي كانونهاي تعليم و تعلم شدند و تجربه تازهاي از يادگيري و آموزش و آموختن علم و دانش را در دوران كرونايي دارند كسب مينمايند اما هنوز قفل كرونا بر درهاي فرهنگ و هنر اين سامان جا خوش كرده و سكون و سكوت تداومدار همچنان مستولي است بر آسمان فرهنگ و هنر اين سامان.
خلاصه جان كلام؛ رنجها و دردهاي بيشمار عرصه فرهنگ و هنر سيستان و بلوچستان دوره كودكي، نوجواني، جواني را طي نموده و اكنون با بحران ميانسالي و سالخوردگي دست و پنجه نرم مينمايد اميد كه درماني بر اين كهنه دردها و زخمهاي چركين تجويز شود و نسخه تازهاي پيچيده پيش و روي اين پيچيدگي تا پيش از آنكه خيلي زود دير شود بيش از پيش. خير پيش.
سایر اخبار این روزنامه
ترامپ در تله كرونا
ارادهاي براي حلوفصل مناقشه قرهباغ وجود ندارد
توقف تقاضا در بازار موبايل
نبايد حتي يك زنداني، بيمورد در زندان بماند
حذف بزرگان تحريف نيست، مضحكه است
هاشمي منادي صلح
جنايت و مجازات
دلار و رانت به زبان ساده
رقابت مردانه در غياب كانديداي زن؟
دلواپس زندانيان سياسي
آتش به جان « بيخانمانهاي» نسيم شهر افتاد
بازارچه ساحلي ديلم چگونه خاكستر شد
روزگار سپري شده يك درد
انسان بدون عبرت
مديريت بحران زلزله ...
بورس سهام و چراغ سبز ؟
عكس روز