روزنامه آفتاب یزد
1399/07/15
چرا مذاکرات بین الافغانی به بن بست خورد؟
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: این ها، گوشههایی از اخبار با محوریت افغانستان در گوشه گوشه ی رسانهها و مطبوعات بینالمللی و منطقهای است:«کمیسیون حقوق بشر افغانستان میگوید در شش ماه نخست سال جاری میلادی ۵۳۳ غیرنظامی در نتیجه قتلهای هدفمند و سیستماتیک در سراسر این کشور کشته شدهاند.»
«اکثر زندانیان آزاد شده طالبان به میدان جنگ داخلی در افغانستان برگشتند؛ نتایج یک بررسی رسانهای نشان میدهد: تاکنون پنجهزار نفر از زندانیان گروه طالبان در پی توافق صلح آمریکا با این گروه از زندانهای دولت افغانستان آزاد شدهاند، اما قریب به ۶۰ درصد از آنها به میدانهای جنگ علیه دولت این کشور بازگشتند.»
«امریکا مدعی شده است که بر اساس توافقنامه دوحه قرار است تا پایان سال ۲۰۲۰ میلادی، یعنی حدود سه ماه دیگر، ۴۰۰ پایگاه خود را در افغانستان تخلیه و تخریب کند.»
«منابع خبری افغانستان اعلام کردند؛ ۱۷ تن از مشاوران محمد اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان از سمتهای شان برکنار شدهاند.»
و دست آخر این که: «عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان گفت: ما نمیخواهیم و اجازه نمیدهیم هیچ هراسافکنی در کشور ما حضور داشته باشد و اجازه نمیدهیم هیچ گروه و شبکه تهدیدی برای ملت دیگری باشد.»
اما یک سوال مهم در این میانه، بیشتر وجود ندارد؛ «آیا مذاکرات از بن بست خارج خواهد شد؟»
تنها سه هفته پس از آغاز رسمی مذاکرات بین الافغانی در دوحه قطر، گویا کار مذاکرات گره خورده است و دو طرف مشخصاً حتی بر اصول مورد بحث نیز به توافق دست نیافته اند. دیدگاهها در این باره متفاوت است. عدهای معتقدند اخلال در مذاکرات، کوتاه، مقطعی و گذرا است و با روشهایی پیشرفتهایی حاصل خواهد شد.
و عدهای نیز اخلال در مذاکره دولت با طالبان را نه کوتاه بلکه یک انسدادی عظیم میدانند که همواره وجود داشته است و برطرف نخواهد شد.
شاید این که «خلیلزاد» خواستار آن شده تا: «افغانها اشتباهات گذشته را تکرار نکنند» نیز به همین مسئله باز میگردد اما نباید فراموش کرد: «این حقیقت که افغانها برای اولین بار در ۴۲ سال گذشته پشت میز مذاکره نشستهاند هم یک امید و هم یک فرصت است اما این اتفاق بدون چالش نیست.»
> خبرها امیدوارکننده نیست
مذاکرات در قطر به بن بست رسیده است!
برای بررسی آخرین تحولات افغانستان با محوریت مذاکرات صلح، نقش طالبان در ساختار قدرت، داستان دنباله دار پاکستان در سیاست خارجه ی افغانستان و دلیل حضور عبدالله در مذاکرات صلح با دکتر پیرمحمدملازهی به گفتگو نشستیم. این کارشناس مسائل شبه قاره و افغانستان نخست و
به صراحت میگوید:
خبرها که خیلی امیدوارکننده نیست و مذاکرات در قطر تا حد زیادی به بن بست رسیده و ظاهرا متوقف شده است تا طرفین مشورتهایی با مراکزشان داشته باشند از طرف دیگر هم که یک سری عملیات انتحاری در افغانستان صورت گرفته که نشان میدهد هم چنان بر سر اهداف نظامی خود هستند و حاضر نیستند آتش بس برقرار کنند. بنابراین در مجموع نمیتوان امیدوار بود که طالبان و دولت مرکزی بتوانند نظرات خود را به هم نزدیک کنند.
> طالبان زندانی آزاد شده قرار نیست کشاورزی کنند!
این کارشناس مسائل افغانستان تحلیل خود را از آزادی طالبان زندانی این طور بیان میکند:
طالبانی که از زندان آزاد میشوند و عدهای که بخش اصلی کادر نظامی طالبان هستند قرار نیست بعد از آزادی به زندگی روستایی برگردند و مثلا کشاورزی کنند آنها هم چنان نیروی جهادی انگیزه داری هستند که بلافاصله به طالبان میپیوندند و آماری که گفته میشود حدود 600 نفر به جبهههای جنگ بازگشتند تا حدی طبیعی است. دولت هم با علم به این مسئله قبل از اینکه به مذاکرات برود بعضی از افراد را نگاه داشت یعنی دولتیها این اطمینان را داشتند که این افراد نیروهایی نیستند که به زندگی عادی برگردند بلکه اینها نیروی جهادی با انگیزه هستند و قطعا به صفوف نظامی برمی گردند.
ملازهی ادامه میدهد: رهبر طالبان هم این موضوع را به درستی ارزیابی کرده بود و میدانست به هر میزان که فشار بیاورد که زندانیان آزاد شوند به همان نسبت قدرت نظامی خود را تقویت میکند و با تقویت قدرت نظامی قدرت چانه زنی سیاسی شان هم در مذاکرات قطر افزایش مییابد. دقیقا همین اتفاق افتاد و به نظر بنده طالبان در این مرحله نسبت به دولت مواضع مستحکمتری دارند و بر همین اساس حداکثر امتیاز را در مذاکرات میخواهند و اینکه الان مذاکرات به نوعی متوقف شده و به بن بست خورده است این حقیقت را نشان میدهد که دولت میخواهد که طالبان قانون اساسی موجود را به رسمیت شناخته و اگر اصلاحاتی صورت میگیرد، اصلاحات در راستای حفظ دستورالعملهایی باشد که از دید دولت در 19 سال گذشته بعد از سقوط طالبان به شکلگیری ساختار قدرت بعد از مذاکرات دفعه اول به وجود
آمده است.
> طالبان میخواهند امارت اسلامی را مشروعیت بخشند
ملازهی خاطرنشان میکند: اما طالبان چنین نگاهی ندارد. به خصوص اینکه طالبان روی چند نکته حساس هستند: یکی مسئله حقوق مذهبی است. طالبان به دنبال این هستند امارت اسلامی را به عنوان مشروعیتدهنده قدرت در افغانستان اصل قرار دهند که این با دیدگاهی که دولت دارد به خصوص جمعیت شیعه هم خوانی ندارد و مشکلات جدی به وجود میآید.
بحث دیگر رسانهها و آزادیهایی است که در افغانستان وجود دارد که طالبان به هیج عنوان نمیتوانند چنین وضعیتی را بپذیرند. اینکه بیش از صد کارمند در تلویزیون خصوصی است که هرچه بخواهند پخش کنند نیز برای طالبان غیرقابل فهم است و با دیدگاههایی که آنها دارند اساسا هم خوانی ندارد.
همین طور حقوق زنان و حقوق بشر و مسائل مختلفی است که در افغانستان در حال شکلگیری است که طالبان کم و بیش نسبت به این مسائل حساسیت دارند. میتوان گفت که هدف نهایی طالبان این نیست که یک شریک متساوی الحقوق در افغانستان با دیگران باشند بلکه به دنبال آن هستند که امارت اسلامی خودشان را احیاء کنند و این احیاء اکنون که از طریق نظامی ممکن نیست از طریق سیاسی به دنبال آن هستند. بنابراین تفاوت نگاه و دیدگاههای دو طرف آن قدر عمیق است که نمیتوان به سادگی متصور بود که نتیجه مذاکرات مطلوب باشد و راه حل سیاسی برای حل مشکلات سیاسی افغانستان در بر داشته باشد. به نظر میرسد خود نیروهای دولتی و هم چنین خود طالبان هم به این واقعیت واقف هستند و خود سخنگوی طالبان هم وقتی بیان میکند که چهل سال جنگ را نمیتوان در زمان کوتاهی حل و فصل کرد یعنی ما سر مواضع خود ایستادهایم و کوتاه نخواهیم آمد.
> ابتکار عمل مذاکرات در دست آمریکا و نیروهای امنیتی پاکستان است
ملازهی در ادامه میگوید: یک واقعیت را باید در نظر داشته باشیم که ابتکار عمل مذاکرات دوحه نه در دست دولت افغانستان است و نه در دست طالبان. ابتکار عمل در درجه اول در دست آمریکا است و در درجه دوم در دست پاکستان به ویژه دستگاه امنیتی ارتش میباشد. بر اساس این واقعیت میشود حدس زد که آقای خلیلزاد و ملا برادر به یک توافق رسیدند و آن توافق این است که امارت اسلامی در افغانستان احیا شود اما دولت افغانستان و نیروهایی که اکنون بر افغانستان حاکماند دو بخش هستند یک بخش نیروهای لیبرال-دموکراتی هستند که بعد از سال 2001 با حمایت آمریکا قدرت را در دست گرفتند که قبلا آقای حامد کرزای و الان آقای اشرف غنی این جریان را نمایندگی میکنند.
جریان دیگر، جریان جهادیها و شمالیها است که آقای عبدالله عبدالله آن را نمایندگی میکند. اینکه عنوان میشود طالبان استراتژی روشنی دارند و بر اساس آن حرکت میکنند درست است اما این استراتژی را طالبان نیستند که طراحی کردند واقعیت این است که طالبان به عنوان مدعیان اصلی قدرت این توان را پیدا کردهاند که خود را با جریان غالبی که در توافقات با آمریکاییها و پاکستانیها به وجود آمده سازگار کردند. طالبان در گذشته معتقد بودند که میز مذاکره دروازه جهنم است یعنی هیچ نوع مصالحهای را به لحاظ ایدئولوژیک نمیتوانند بپذیرند. این تفکر هنوز هم تغییر نکرده است اما تعدیل شده است به جهت اینکه در یک پروژه بلندمدتتر و جدیتر و توافقاتی که بین خلیل زاد و ملا بردار به وجود آمده و فقط بخش کوچکی از آن انتشار یافته و بخش مهمتر آن رسانهای نشده است احتمالا این است که طالبان به قدرت میرسند و در این قدرت گرفتن مقداری به بخش شمالی و جهادی که نیروی کارآمد نظامی مسلح است که جنگیده و تجربه به دست آورده است و اتحاد جماهیر شوروی و ارتش سرخ را با آن قدرت مخوف شکست داده و عاملی برای فروپاشی قطب دوم جهانی دوران جنگ سرد این قدرت را نمیتوان نادیده گرفت.
این کارشناس شبه قاره و افغانستان تاکید میکند: این نیرو از این توان برخوردار است که مجددا مسلح شود و برای احقاق حقوق خود وارد جنگ مسلحانه با طالبان شود.اگر این اتفاق رخ دهد دو احتمال وجود خواهد داشت:
ـ یک اینکه طالبان نمیتوانند به جنگ پایان دهند ممکن است با دولت مرکزی به تفاهم برسند اما با بخش پشتون نه با بخش جهادی. در نتیجه جنگ ادامه پیدا میکند اما جغرافیای جنگ عوض میشود یعنی جغرافیای جنگ از مناطق پشتون نشین جنوب شرق به مرکز و شمال تاجیک نشین، ازبک نشین و
هزاره نشین منتقل میشود.
> طالبان زیر بار تجزیه افغانستان نمیروند
ـ احتمال دوم این است که واقعا پشت پرده توافقی شده باشد که افغانستان را تجزیه ارضی کنند به این معنی که دو کشور به وجود آید یک کشور پشتونستان که با پاکستان هماهنگ میشود و دیگری کشور خراسان که الان هم در رسانه ها، مطبوعات و در اظهار نظرهای شخصیتهای مهم مطرح میشود. کم و بیش برخی از نخبگان فکری تاجیک و ازبک به این نتیجه رسیدند که نمیشود با طالبان کنار آمد و بنابراین راه حل، تجزیه ارضی افغانستان است. با در نظر گرفتن این دو احتمال طالبان که زیر بار تجزیه افغانستان نمیروند چون آنها تمام قدرت را میخواهند بهاضافه اینکه تجزیه افغانستان به زیان پاکستان تمام خواهد شد
زیرا ممکن است بعدها پشتونها یکپارچه شوند و مناطق بلوچنشین و پشتون نشین پاکستان هم مدعی شوند که این برای پاکستان بسیار خطرناک است. بنابراین برای اینکه تجزیه افغانستان پیش نیاید طالبان را تشویق میکنند که در پذیرش جبهه جهادی و شمالی از خود انعطاف نشان دهند و به نظر میرسد طالبان برای مستحکم کردن قدرت خود در بلند مدت این انعطاف را از خود نشان دهند.
> ترجیح طالبان عبدالله است!
پیرمحمدملازهی با نگاهی به مذاکرات صلح و حضور عبدالله به ساختار سیاسی ـ نظامی حال و آینده ی افغانستان توجه نشان داده، میگوید:
در افغانستان دو جناح قدرت وجود دارد؛ جناح عبدالله و جناح اشرف غنی. جناح عبدالله پشتوانه قومی و امکان تسلیح شدن دارد. جناح اشرف غنی روشنفکران دانشگاهی لیبرال دموکرات هستند که از کشورهای غربی آمده اند. این افراد نه پایگاه اجتماعی قومی دارند و نه توان، انگیزه و آمادگی سلاح به دست گرفتن. بنابراین اشرف غنی نیرویی در اختیار ندارد به همین دلیل طالبان روی شخص اشرف غنی حساب باز نکردهاند و با عبدالله وارد مذاکره شدند نه دولت مرکزی. عبدالله را به عنوان رئیس شورای صلح مردمی میدانند. مواضع طالبان از ابتدا این بوده است که این دولت دست نشانده آمریکا است و ما حاضر به مذاکره نیستیم و هیئت دولت را هم پس از انتخاب نپذیرفتند و هیئت دولت در قالب هیئت مردمی پای مذاکره رفته است. با در نظر گرفتن این واقعیت، طالبان جناح عبدالله و جناح جهادی را به این دلیل که پشتوانه قومی و امکان مسلح شدن و ادامه جنگ را دارند در نظر میگیرند و جناح اشرف غنی را در این معادله جایی برایش قائل نیستند و واقعیت این است که وی را دور زدند. اما در جناح لیبرال اکثریت پشتون هستند و طالبان با اکثریت پشتون اگر در آینده صلحی برقرار شود به این دلیل کنار خواهند آمد که موضع خود را در برابر شمالیها تقویت کنند. محاسبه کاملا سیاسی است و طالبان کاملا هوشمندانه در حال عمل کردن میباشد. آنها واقف هستند که با قدرت گرفتن طالبان بخشی از دموکراتها به کشورهای غربی باز میگردند. اما بخش دیگر نیروی قومی است که جایی ندارد و باید در افغانستان بماند و طالبان روی این نیرو به عنوان نیروی کمککننده افزایش قدرت در مقابل شمالیها نگاه میکند. به این بخش نگاه دولتی ندارد بلکه
نگاه مردمی دارد.
> پاکستان جنگ و بیثباتی در افغانستان را میپسندد
دکتر ملازهی دیدگاه پاکستان درباره تحولات افغانستان را چنین بیان میکند:
دولتهای هندی در پاکستان سیاست افغانی و هندی خارجی دولت پاکستان را تعیین نمیکنند و آی.اس.آی است که سیاست خارجی هند و افغانستان را در دست دارد. پاکستان جنگ و بیثباتی در افغانستان را میپسندد. هر گاه در افغانستان یک قدرت مرکزی قوی به وجود آمده است پاکستان به دنبال این مسئله رفته است که توافقات تاریخی را نادیده بگیرد که 4 منطقه به لحاظ تاریخی شده است که برای اولین بار است:
ـ یک، مسئله بلوچستان است که 47 درصد خاک پاکستان را تشکیل میدهد.
ـ دو، ایالت خیبر است.
ـ سوم، هفت منطقه قبیلهای است
ـ چهار هم سند میباشد. قبل از اینکه انگلیسیها نفوذ کنند و بلوچستان را تصرف کنند ایالت سند در اختیار بلوچها بود و کراچی مرکز حکومت خاندان تالپور(تالپور یا تالپر نام یکی از قبایل اصیل بلوچ ساکن در سند است که برای مدتها به عنوان پادشاهان مستقل این دیار شناخته میشدند) بود. بنابراین افغانستان آن سه منطقه را قطعا از آن خود میداند و منطقه سند را به صورت مشروط برای خود میداند چون حکومت، حکومت بلوچی بوده است. در دو مقطع در چهل سال گذشته شاهد این حالت بودیم؛ یکی زمانی که سردار داود خان کودتا کرد بلافاصله مدعی شد که مناطقی که از طریق انگلیسیها و با تحمیل خط مرزی به وسیله انگلیسیها به پادشاه وقت افغانستان تحمیل شده در سال 1893 میلادی اعتبار ندارد و باید این مناطق به افغانستان برگردد.
مقطع دوم زمان حفیظ الله امین است که او نیز به صراحت اعلام کرد که بلوچستان و سایر مناطق اعلام شده نظیر سند و... برای افغانستان است و باید به افغانستان برگردند و در آنجا یک حساب ویژه برای پشتونها و بلوچها باز کرد. وضعیت کنونی افغانستان که جنگ، درگیری و ناامنی است به سود پاکستان است برای اینکه چون ادعای ارضی و سرزمینی افغانستان در پاکستان را خنثی میکند. حتی زمانی که طالبان در قدرت بودند. رئیس آی.اس.آی نزد ملاعمر رفت و خواستار این شد که قرارداد موجود را به رسمیت بشناسد. به صراحت ملاعمر بیان کرد که این مسئله طالبان نیست بلکه مسئله افغانها است. مسئله دوم مربوط به نجیب الله است. اطلاعاتی وجود دارد که روز آخری که طالبان کابل را تصرف کردند و به مقر سازمان ملل رفتند و نجیب الله را دستگیر کردند یکی از مامورین امنیتی پاکستان قرارداد مورد اشاره را به نجیب الله داد و گفت در صورت امضا تو را نخواهیم کشت و امضا نکرد و آنها هم او را کشتند.
ملازهی میگوید: نجیب الله مرگ را به این ننگ تاریخی ترجیح داد. بنابراین مسئله بسیار پیچیدهتر از آن است که در ظاهر به نظر میرسد. پاکستانیها این تجربیات را دارند بنابراین نمیخواهند در افغانستان ثبات دائم برقرار شود به نظر میرسد این یک سیاست راهبردی برای پاکستان است. هدف دوم برای پاکستانیها این است که دولتی در کابل روی کار بیاید که اگر دست نشانده کامل نیست حداقل هماهنگ باشد تا نفوذ هندوستان در آنحا کاهش پیدا کند. درحالیکه اکنون هندوستان نفوذ بسیار بالایی در کابل دارد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رونمایی از طرح ناشیانه مجلس؛ سهمیهبندی بنزین برای هر خانوار ایرانی
استعفا دهید به قاعده لطف نه بر مدار استیصال
مردم حرف گوش نمیدهند زیرا گرانی است!
شوی کرونایی ترامپ
رایزنیها با کره جنوبی کند پیش میرود
چرا مذاکرات بین الافغانی به بن بست خورد؟
نگرانی مهدی چمران از تاثیر گرانیها بر کاهش آرای اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰
وعده سرخرمن چپ و راست!
اگر روحانی به کرونا مبتلا شود، چه خواهد شد؟
زنان ظرفیت ایجاد تغییر را دارند
دلواپسان از نامزدی ظریف در انتخابات ۱۴۰۰ وحشت دارند؟
تقویت اقتصاد روستا با پس اندازهای خرد
دادگاه تجدیدنظر انگلیس حکم به استرداد طلای ونزوئلا داد
رمز سیاستگذاری موفق
بهشت روی باتلاق!