مساله امروز ما چیست؟

 
 
 
 


در اقتصاد در حوزه‌هاي مختلف با عدم تعادل و همچنين با عدم قطعيت‌ها مواجهيم. به عنوان مثال، بازار سرمايه نوسان شديد دارد که نشانه عدم تعادل است. بازار ارز، بازار سکه، بازار مسکن، بازار خودرو با عدم تعادل مواجه است. به يک معناي ديگر با يک سرگشتگي بين فعالان خرد و کلان مواجه هستيم و چون با عدم قطعيت مواجهيم، همه به فکر سوداگري، سفته‌بازي، دلالي و بورس‌بازي هستند. ويژگي اين موارد اين است که بخش غالب فعالان اقتصادي به منافع کوتاه‌مدت فکر مي‌کنند و نه منافع بلندمدت. همين موضوع در بخش‌هاي سياسي هم مطرح است؛ در بخش سياسي داخل کشور با رفت‌و‌آمدهاي جريان‌هاي سياسي و در بخش خارجي هم با رفت‌وآمدهاي برخي از روساي جمهور درحالي‌که فرقي نمي‌کند در آمريکا چه کسي راي بياورد. راهبرد آنها با انقلاب اسلامي واضح و روشن است، راهبرد ايران هم با آنها و همچنين با کشورهاي عربي منطقه مواجه است. مگر در ايران کسي منتظر است که ببيند چه کسي در اين کشورهاي عربي حاکم مي‌شود؟ يا در ايران کسي منتظر است تا ببيند چه کسي در اين کشورهاي حاشيه درياي خزر يا ترکيه و پاکستان بر سر کار مي‌آيد؟ درحقيقت کسي چنين انتظاري را ندارد. سوال اين است در کشورهاي منطقه که چنين انتظاري نيست، آيا راهبرد ما در مواجهه با اين کشورها مشخص است تا راهبرد ما در مقابل با کشورهاي دوردست مشخص باشد؟ به‌هرحال ما با يک چالش جدي نه با آمريکا- گرچه منشا آن آمريکا بوده- که با غرب به‌طور عام مواجه هستيم. حال در اين مواجهه بودن يکبار يک کشور اروپايي نقش پليس بد را بازي مي‌کند، يکبار آمريکا و يکبار يک کشور ديگر. اين موارد گفته شد به اين دليل که ما بايد راهبرد خودمان را انتخاب کنيم. امروز در همسايگي ما، ترکيه هم در موضوعات سوريه، هم در موضوعات ارمنستان، هم در موضوعات فلسطين و کشورهاي عربي به‌خاطر عادي‌سازي روابط اشغالگر قدس با کشورهاي عربي مداخله مي‌کند ولي در کنار آن روابط تجاري هم با دنيا برقرار مي‌کند. شايد بحراني‌ترين اتفاقي که در يکسال گذشته افتاد، ترور سفير روسيه در ترکيه و همچنين ساقط‌کردن هواپيماي جنگي روسيه توسط ترکيه بود که نقطه اوج تنش شد ولي پس از مدت کوتاهي موضوع حل شد. ما در برخي از تنش‌هاي منطقه‌اي يا گاها جهاني، چالش‌ها را به سرانجام قطعي نمي‌رسانيم. اين بدين معني نيست که طرف‌هاي مقابل همه ذيصلاح هستند. منظور اين نيست بلکه منظور اين است که مسائل‌مان را در حوزه‌هاي مختلف حل‌نشده مي‌گذاريم و مسائل حل‌نشده زيادي با کشورهاي منطقه يا برخي از کشورهاي دوردست داريم. لذا در پاسخ به اين سوال که چه بايد کرد؟ پاسخ اين است که بايد بدانيم مساله خودمان چيست؟ تا زماني که در سطح ملي، مسائل‌مان را درست تبيين نکنيم، متناسب با آن راه‌حل‌ها هم ماندگار نخواهد شد. بنابراين مسائلي که امروز در خصوص اقتصاد و همچنين روابط تجاري و روابط سياسي با دنيا دچار چالش شده است، به اين موضوع نيز برمي‌گردد که ما اهم مسائل خودمان را تعيين و تبيين نمي‌کنيم و تا زماني که مسائل خودمان را تبيين نکنيم، هم با عدم قطعيت‌ها و هم با عدم تعادل‌ها مواجه خواهيم شد و هم اينکه نمي‌توانيم از مزيت نسبي ايران در موقعيت جغرافيايي خاورميانه و منابع غني کشور استفاده کنيم و براي نقد آن از همه ظرفيت‌ها بهره بگيريم.