روزنامه اعتماد
1399/08/12
زواياي مختلف ماجراي مك فارلين
گروه سياسيپنجم اکتبر سال ۱۹۸۶ یک هواپیمای قدیمی امریکایی در حال پرواز بر فراز نیکاراگوئه بود که توسط موشکي ضدهوایی سقوط کرد و تنها بازمانده آن به اسارت درآمد. بعد از مدتی یوجین هیزنفاس، این تنها بازمانده روبهروی دوربین تلویزیون نشست و از نقش امریکا در تجهیز کنتراهای موردحمایت امریکا که علیه حکومت سوسیالیستی مرکزی فعالیت میکردند، گفت. اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت امریکا که در حال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود و مکفارلین عضو دیگری که با طرف ایرانی مذاکره میکرد، از گفتوگو دست کشیده و به واشنگتن بازگشتند.
چندی بعد روزنامه لبنانی الشراع نوشت که رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان در یک ماموریت مخفیانه به تهران سفر کرده، به ایرانیهای در حال جنگ با عراق سلاح فروخته و از کمک تهران برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان استفاده کردهاست. پس از آن هم فاش شد که دولت ایالات متحده امریکا با سود ۱۰ تا ۳۰ میلیون دلاری حاصل از فروش این سلاحها به کنتراها که آن زمان کنگره کمک به آنها را ممنوع اعلام کردهبود، کمک کردهاست. مجموعه این اطلاعات کافی بود که بمب خبری «ایرانگیت» یا «ایران-کنترا» در جهان منفجر شود و فضای عمومی هر دو کشور ایران وامریکا را پیچیده کند. در امریکا این موضوع به رسوایی برای ریگان تبدیل شد و در محبوبیت آن تاثیر چشمگیری گذاشت. ریگان بلافاصله کمیته مشترک ریاستجمهوری و کنگره به ریاست سناتور تاور را تشکیل داد تا گزارشی شفاف تهيه كند که بعدها به گزارش «تاور» معروف شد. در ایران نیز آیتالله هاشمی در مراسم سالگرد ۱۳ آبان در سفارت سابق امریکا به تشریح سفر مک فارلین پرداخت. با این حال همه این اقدامات علاج بعد از واقعه بود. در امریکا دور زدن کنگره و رفتار غیرشفاف و غیرقانونی دولت فاجعه آفریدهبود و در ایران نیز مذاکره با امریکاییها که اتفاقا یک اسراییلی هم آنها را همراهی کرد، در فضای عمومی مقایر با شعارهایی بود که مردم از زبان مسوولان میشنیدند. ضمن اینکه در میان مسوولان و مقامات وقت نیز درگیری بیسابقهای به دلیل نفس مذاکره با امریکا شکل گرفت. بیش از ۳ دهه از این واقعه وآخرین باری که میان ایران و امریکا مذاکرات مستقیم و یا به عبارتی دوجانبه صورت گرفت. اما این مذاکره بهواسطه مخفیانه بودن و شیوه افشاگری پس از آن، به کلافي پيچيده و سردرگم از اطلاعات بدل شد که درهم تنيدگي و پيچيدگيهايش تا امروز نیز وجود دارد و باعث شکلگیری قرائتها و تفاسیري مختلف بهخصوص در ایران شده که به نسبت امریکا منابع محدودتری از این واقعه منتشر کرده است. انجمن اندیشه و قلم دیروز میزگردی با حضور مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ ساکن لندن، محسن هاشمی فرزند آیتالله هاشمی، اشرف بروجردی رییس کتابخانه ملی، سردار حسین علایی از فرماندهان جنگ، جعفر شیرعلینیا پژوهشگر تاریخ جنگ و عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران برگزار کرد که هر کدام از این افراد بنا به صبغه و سابقه و خط و ربط سیاسیشان از منظر خود موضوع مکفارلین را بررسی کردند. در این گفتوگوها تناقضات و تضادهایی به چشم میخورد که نشان میدهد بعد از ۳۵ سال همچنان کلاف پیچیده مکفارلین باز نشدهاست. موضوعی امنیتی که به جای شفافسازی مستند در مورد آن یک گروه سیاسی به دنبال انداختن تقصیر مذاکره امریکا بر گردن گروهی دیگر است در حالی که حتی به باور برخی از میهمانان این نشست اگرچه این نشست سرنوشتساز در روابط ایران و امریکا بیسرانجام ماند،میتوان از آن برای حل مشکل امروز جمهوری اسلامی با امریکا گرتهبرداری کرد و به فکر چاره بود.
ميرحسين و منتظري در ديدگاه غربيها
راديكال بودند!
مجيد تفرشي اولين ميهماني بود كه در اين نشست سخنراني كرد. اين پژوهشگر تاريخ ساكن لندن به دليل اجتناب از مشكلات و قطع و وصل شدنهاي مرسوم در ارتباطات مجازي، ويديويي را ضبط كرده و براي انجمن انديشه و قلم ارسال كرده كه در اين ويديو به پرسشهايي در مورد ماجراي مكفارلين پاسخ داده بود. او سخنان خود را با منابع موجود و در اختيار در مورد اين بخش پرچالش و البته پرابهام در روابط ايران و امريكا آغاز كرد. تفرشي گفت در منابع مختلفي به اين موضوع پرداخته شده اما اشكال اسناد بينالمللي كه از منظر امريكا نوشته شده، اين است كه به منافع ملي ايران توجهي نشده است. از سويي مشكلات منابع ايراني هم اين است كه اغلب افرادي كه خاطراتي داشتهاند، اين خاطرات را منتشر نكردهاند يا امثال آقاي وردينژاد كه در جريان اين مسائل بوده، خاطرات و اسناد خود را در اختيار شوراي عالي امنيت ملي و آقاي هاشميرفسنجاني قرار داده است. از سويي برخي خواسته يا ناخواسته، تعمدا يا سهوا دست به قلب تاريخ زدهاند. همچنين در ايران سنت خاطرهنويسي روزانه كمرنگ است، افراد تاثيرگذار كمي روزانهنويسي دارند. علاوه بر اين اغلب افرادي كه در اين موضوع به خصوص اطلاعات دارند، گفتوگو نميكنند و آنها كه اطلاعات ندارند، گفتوگو ميكنند اما در امريكا از اين دست خاطرات مكتوب و مصاحبهها زياد است؛ بنابراين علت غلبه منابع امريكايي نبود منابع داخلي است.
تفرشي در ادامه با طرح اين پرسش كه آيا مذاكرات ايران و امريكا در جريان مكفارلين براي آزادي گروگانهاي امريكايي از لبنان و دريافت تسليحات از سوي ايران بوده يا بايد نگاهي درازمدت و در راستاي تغيير رويكرد به ماجرا داشت، تاكيد ميكند كه هر دو ديدگاه ميان امريكاييها و ايرانيها ديده ميشود. ايران به سلاح نياز داشته تا بتواند موازنه جنگ را تغيير دهد و سلاحهاي امريكايي ميتوانسته اين تغيير را ايجاد كند. همچنين به دليل لغو خريد سلاح در دوران بختيار، ماجراي گروگانگيري اوايل انقلاب و به صورت كلي آغار تحريمهاي دوره اول در آستانه انقلاب، دسترسي ايران به سلاح سخت بوده است. در اين راستا قربانيفر كه بازرگان و تاجر اسلحه بوده و بعدا به جمهوري اسلامي هم نزديك ميشود همچون كنگرلو، علي هاشمي، حسن روحاني، وردينژاد و... يك پاي ماجرا بوده كه در مورد حس تعلق خاطر و وفادارياش شك و شبهه بسيار است. تفرشي معتقد است كه آن زمان آيتالله منتظري و نزديكان او همچون مهدي هاشمي نماد راديكاليسم ايراني بودهاند، گروهي كه غربيها معتقدند بازي را به هم زدند؛ چراكه ماجرا از سوي يك رسانه نزديك به مهدي هاشمي منتشر شد. به گفته تفرشي از ديد غربيها ميرحسين موسوي نيز در گروه ضد غربيها قرار ميگرفت اما آيتالله خامنهاي، علياكبر ولايتي، آيتالله هاشمي و... كساني بودند كه ميشد با آنها مذاكره كرد.
مقامات ايراني از حضور اسراييل خبر داشتند
مجيد تفرشي در ادامه سخنانش به بياطلاعي ايرانيها از حضور اسراييليها در سفر مكفارلين كه در برخي منابع داخلي بر آن تاكيد شده، اشاره كرد و گفت اگرچه حضور و مشاركت اسراييل در ابتدا آشكار و واضح نبوده اما به مرور مشخص ميشود كه برخي سلاحها منشأ اسراييلي دارد و مقامات ايراني هم از اين موضوع خبر داشتهاند. تفرشي همچنين اين ادعا را كه امام خميني(ره) در جريان مكفارلين نبوده، رد كرده و آن را توهين به رهبر انقلاب تلقي كرد كه چطور يك چهره تاثيرگذار جهاني خبر نداشته در كشورش چه ميگذرد؟! تفرشي معتقد است كه مكفارلين آغاز پايان اعتبار سياسي- حكومتي منتظري بود. اين پژوهشگر تاريخ در ادامه به مخفيكاري و عدم شفافيت در ماجراي مكفارلين و تاثير آن در امريكا اشاره كرد كه اگر اتفاق نميافتاد، ريگان پس از آيزنهاور يكي از موفقترين روسايجمهوري امريكا بود. از منظر او مخفيكاري در ايران هم دلايل مختلفي داشت ازجمله اينكه برخي به لحاظ ايدئولوژيك و برخي از منظر اقتصادي و كاسبي كردن از تحريم، موافق شفافسازي نبودند. عدهاي اين اقدام را مساوي با پايان عمر انقلاب ميدانستند و برخي نيز ميخواستند خودشان از اين مذاكره سهمي داشته باشند؛ چرا كه معتقد بودند انجام اين مذاكره از سوي هر جرياني اتفاق بيفتد، اعتباري كسب خواهد كرد، تحليلي كه الان هم در مورد مذاكره با ايران وجود دارد.
سلاحها در پيروزي جبهه ايران تاثير داشت
تفرشي تاكيد كرد كه بر اساس منابع و اسناد موجود سلاحهاي خريداري شده و گرفتن نقشههاي عملياتي عراقيها از امريكا بسيار تاثيرگذار بوده است اما برخي عامدانه تلاش دارند تا اين قرارداد را بيارزش جلوه دهند البته اين ارتباط ميتوانست در تغيير پارادايم روابط ايران و امريكا تاثيرگذار بوده و فراتر از اسلحه و پول بروند و در نتيجه شرايط منطقه را تغيير دهد با اين حال شركتكنندگان در اين مذاكره هم اعتماد به نفس بيش از حد داشتند هم دانش و تجربه مذاكره نداشتند و از كانالهاي مختلفي وارد مذاكره شدند كه همين باعث شكست شد.
در دراز مدت موضع قطعي عدم مذاكره
ناممكن است
چه كساني از نافرجام بودن مذاكرات بهره بردند؟! اين پرسش ديگري بود كه تفرشي طرح و به آن پاسخ داد. او گفت كه اعراب و تندروهاي امريكا و اسراييل، موضوعي كه امروز هم در ارتباط ايران و امريكا ديده ميشود همچنين تاكيد كرد كه نبايد نفس مذاكره را زير سوال برد. او گفت كه ما چون در نفس مذاكره و راهبردهاي مذاكره ضعف داشتيم، اصل مذاكره را زير سوال برده و صورت مساله را حذف كرديم در صورتي كه سياست عالم ممكنات است و اگر در زمان مناسب و به انتخاب خود گفتوگو نكنيم، مجبور خواهيم شد يا در زمان و شرايط نامناسب تن به گفتوگو دهيم يا سوژه مذاكره دشمنان شويم و البته اينكه تصور كنيم طرف مقابل با لحاظ كردن منافع ما پاي ميز مذاكره مينشيند، تصوري خام است. تفرشي معتقد است كه مذاكره يا عدم مذاكره نه تابوست، نه هدف؛ بلكه ابزار تامين منافع ملي است و در درازمدت موضع قطعي عدم مذاكره غيرممكن است.
سپاه بدون اطلاع هاشمي مذاكره ميكرد
در ادامه نشست اشرف بروجردي، رييس كتابخانه ملي كه به نوعي ميزباني اين نشست را نيز برعهده داشت، متني در مورد تاثير آيتالله هاشمي در انقلاب، جنگ و در تمام حوادث مهم پس از استقرار جمهوري اسلامي قرائت كرد و پس از آن محسن هاشمي، فرزند آيتالله هاشميرفسنجاني سخنراني كرد. به گفته هاشمي او در زمان وقوع اين اتفاق در خارج از كشور مشغول تحصيل بوده اما وقتي در سال ۸۴-۸۵ مشغول آمادهسازي خاطرات سالهاي ۶۴-۶۵ آيتالله بوده، قرار بر اين ميشود كه كنار آن كتابي در مورد مكفارلين با استناد به صحبتهاي آيتالله هاشمي و اسناد قابل چاپ هم به چاپ برسد.
هاشمي در ادامه توضيح داد كه بر اين باور است مكفارلين و افشاي آن يك رسوايي براي امريكا بوده، نه ايران؛ از همين روي به اين اتفاق «ايرانگيت» يا «ايران-كنترا» ميگويند. درواقع به گفته هاشمي، مكفارلين براي امريكاييها جنبه منفي داشت اما براي ايران بهلحاظ تامين تجهيزات نظامي موفقيت محسوب ميشد؛ موضوعي كه در صحبتهاي امام نيز به چشم ميخورد. او برخلاف ساير مدعوين معتقد بود كه ماجراي مكفارلين پيچيدگي خاصي ندارد، سران سه قوه مطلع و امام در جريان بودند و درنهايت هم ايران توانست نيازمنديهاي پدافند زميني و هوايي خود را تامين كند. هاشمي باور دارد كه اين مذاكرات براي تامين سلاح بود و وقتي محموله رسيد ۸۰ فروند هواپيماي دشمن با مشكلاتي مواجه شد. همچنين براي امريكا نيز آزادي گروگانها مهم بود تا جمهوريخواهها بتوانند رايشان را حفظ كنند.
فرزند ارشد آيتالله هاشمي در ادامه به بعد «پنهاني» اين روابط اشاره كرد و گفت كه همه در جريان اين مذاكرات بودند و حتي با نظارت سپاه صورت ميگرفت و كانال دوم مذاكره هم سپاه و فرمانده وقت سپاه بود كه بدون اطلاع از آيتالله هاشمي صورت گرفت؛ موضع ايران نظامي بود، معاملات اوليه با نقشآفريني سپاه صورت گرفت و سفر مكفارلين در كنترل اين نهاد نظامي بود و مقامات سياسي ديداري نداشتند. هاشمي مدعي شد كه درنهايت پيروزي در 2 عمليات مهم كربلاي ۵ و والفجر ۸ ناشي از دسترسي نيروهاي ايراني به همين سلاحها بود. او درنهايت تاكيد كرد كه نبايد پيروزي ديپلماتيكي را كه منجر به پيروزي نظامي شد و تاييد قاطع امام را داشت تحريف و تخريب كرد. اين ماجرا براي ايران سياه نيست و براي امريكا رسوايي تلقي ميشود؛ چراكه در جريان اين اتفاق دولت امريكا بود كه بخشي از پول و درآمدش را براي كمك به كنتراها در نيكاراگوئه اختصاص داد؛ آنهم در شرايطي كه كنگره اين اقدام را ممنوع اعلام كردهبود اما اين مذاكرات در ايران خلاف منافع ملي نبوده است.
پخش سخنراني منتشر نشده از امام
پس از اتمام سخنان محسن هاشمي، صوتي از سخنراني امام خميني (ره) در ۲۹ آبانماه ۶۵ در جمع خانواده شهدا براي اولين بار منتشر شد كه نشان ميداد امام مخالفان اين اتفاق را مورد خطاب و عتاب قرار دادهاند. امام خميني (ره) در اين سخنراني فرمودند: «اين اتفاق در خاك سياه واشنگتن افتاد و اين رسوايي بسيار مهمي كه براي سران كشور امريكا پيدا شد. شما اگر ملاحظه كنيد و ببينيد كه در تمام دنيا در سراسر جهان مطبوعاتشان و رسانههايشان و خطابههايشان متوجه اين معناست كه سرپوشي بر اين رسوايي ميگذارند كه براي رييسجمهوري امريكا پيش آمد. رييسجمهوري امريكا در رسوايي بايد عزا بگيرد كه كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه شود...» امام در اين سخنراني ميگويند كه يك مقام عاليرتبه امريكايي بهطور قاچاقي و با اسلحه جعلي وارد ايران ميشود، درصورتي كه ايران نميداند چه هست و معلوم ميشود كه اين اسلحههاي امريكاست. در جايي تحتنظر قرار ميدهد و محبوس ميكند و همه حركات او را تحتنظر قرار ميدهد و او با هركس خواسته ملاقات كند، قبول نميكند.» ايشان افزودند: «اينكه امريكا با آن جلال و جبروت كسي را بفرستد تا با مقامات اينجا ملاقات كند و هيچيك از آنها حاضر به ملاقات نشود، مساله بزرگي است كه دنيا را منفجر كرده و بايد هم بكند. كاخ سفيد را به عزا نشانده است و بايد هم بنشاند... معالاسف تبليغات آنها اينجا با همان لحن آنها تبليغ ميكنند. من نميخواهم در اين روز مبارك، اسباب افسردگي اشخاص شوم؛ لكن ميخواهم عرض كنم چرا ما اينقدر عقبافتاده هستيم؟!چرا ما بايد خودمان را ببازيم؟! چرا وقتي دنيا به تزلزل درآمده براي اين بياعتنايي كاخ سفيد و سياه، ما بايد مسائل آنها را توجيه كنيم؟! چرا ما بايد آنقدر غربزده باشيم يا شيطانزده؟! من هيچ توقع نداشتم از بعضي اين اشخاص كه در نظر من پوچند؛ لكن از بعضي از اشخاص كه سابقه دارند، هيچ توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر امريكا، فرياد بزنند سر مسوولان؛ چه شده است؟! چه كرديد شما؟! شما چرا تحت تاثير تبليغات خارجي قرار گرفتهايد يا تحت تاثير نفسانيت خود؟ در اين مساله مهمي كه بايد همه شما دست به هم دهيد و ثابت كنيد به دنيا كه وحدت داريم و در روز و هفته وحدت، چرا شماها ميخواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟! چرا ميخواهيد بين سران كشور تفرقه و دو دستگي ايجاد كنيد؟! چه شده است شما را؟ فأين تذهبون؟! من نميتوانم آنطوريكه ميخواهم با شما صحبت كنم و نميخواهم در روز عيد، رنجش ايجاد كنم؛ لكن شما انصاف بدهيد در اين وقتي وقت چنين اموري نيست؟! وقت چنين تعريفي از كاخ سفيد نيست؟! وقت چنين تحريفي نيست؟!»
امام در ادامه گفتند: «شما در آن چيزي كه به مجلس داديد، از لحن اسراييل و كاخنشينان آنجا تندتر است. شما كه اينطور نبوديد! من بعضي شما را ميشناسم، اينطور نبوديد! اميدوارم كه شما باز توجه كنيد به مسائل، توجه كنيد به دنيا به خودتان، به قدرت خودتان، نشكنيد اين قدرت را؛ لكن نبايد اين كار در ايران بشود. من نميخواهم دل شما را بشكانم، لكن شما دل ملت را نشكنيد. شما دل مسوولان ما را نشكنيد. ... تندرو و كندرو درست نكنيد... دسته دسته ايجاد نكنيد... اين خلاف اسلام و ديانت و انصاف است؛ نكنيد اين كار را...»
استراتژي هاشمي با امام متفاوت بود
پس از پخش بخشي از اين سخنراني، نوبت به عباس سليمينمين، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران رسيد. شايد در خلال گفتههاي ميهمانان اين نشست تضادها و تفاوتهايي وجود داشت اما شايد بتوان گفت كه سليمينمين از منظر يك مخالف سرسخت با رويكردهاي آيتالله هاشمي بهخصوص در دوران جنگ و طبيعتا مكفارلين در اين نشست شركت و سخنراني كرد. او اگرچه در ابتداي سخن تاكيد كرد كه تلاشهاي هاشميرفسنجاني براي تامين تسليحاتي موثر بوده اما نبايد وجه ديگر اين ماجرا را نديد. سليمينمين نقطه ضعف ماجرا را «نگاه هاشمي به جنگ» دانست و گفت كه بحث تامين نيازهاي جنگ با استراتژي هاشمي در جنگ و برقراري ارتباط با امريكاييها ارتباط تنگاتنگ دارد.
سليمينمين معتقد است كه هاشمي در سال ۶۲ استراتژي خودش در مورد جنگ را كه با استراتژي امام متفاوت بود، ترسيم و شروع به ترويج آن در جبههها بهخصوص ميان فرماندهان ميداني جنگ كرد. او معتقد است كه اين استراتژي در مسائل داخلي جنگ تاثير بسياري داشته و اين پرسش را مطرح كرد كه آيا هاشمي مجاز بوده كه استراتژي متفاوتي از امام به عنوان فرمانده كل قوا ترسيم كند؟!
حضور مكفارلين ارتباطي با تامين تجهيزات نظامي نداشت
سليمينمين توضيح داد كه ما در ارتباط با مذاكره با امريكا 2 مجوز داشتيم كه سران قوا و نظام درجريان آن بودند و آن، اين بود كه از طريق بازار آزاد و حتي دلالان اسلحه بخريم و بهصورت غيرمستقيم وارد مذاكره شويم تا نيازمنديهاي جبهه را از اين طريق تامين و در عوض به آزادي گروگانهاي امريكايي در لبنان كمك كنيم اما موضوع ديگر كه حضور مقامات برجسته امريكايي است، ربطي به تامين قطعات ندارد، موضوعي كه هيچكس جز هاشمي حاضر نيست مسووليت آن را بپذيرد يا همه اعلام بياطلاعي ميكنند. او ادامه ميدهد كه حضور مكفارلين در تهران ارتباطي به تجهيزات نداشت؛ بلكه گام بلندي بود براي تغيير ارتباطات امريكا با ايران، مسالهاي كه به آينده انقلاب ارتباط داشت. اين پژوهشگر تاريخ اصولگرا معتقد است كه بهدليل بيماري امام امريكاييها ادلهاي داشتند كه ممكن است مردم ايران امام را از دست بدهند، در اين شرايط ارزيابي آنها اين بود كه هاشمي رفسنجاني به عنوان فردي موثر يا به تعبير آنها ميانهرو ميتواند موثر باشد. او به كتابي با عنوان «نبرد مخفي عليه ايران» استناد كرده و ميگويد محمولههاي اسلحه در اسراييل متوقف و قطعات معيوب با قطعات سالم تعويض ميشد؛ بنابراين اين مذاكرات باعث تقويب نظامي هم نشد، بلكه تلاشهاي سياسي پيچيدهاي صورت ميگيرد كه ارتباط تنگاتنگي با اسراييل دارد. او باور دارد كه امريكا و اسراييل ميخواستند اعتبار جمهوري اسلامي را خدشهدار كنند، براي نمونه تعامل ايران و امريكا كه درنهايت منجر به تامين مالي كنتراها و در واقع حركتي عليه يك حكومت ضدامريكايي شد، ميتوانست وجهه انقلاب اسلامي را در امريكاي لاتين خراب كند و اگر امريكا حسننيت داشت، نبايد مشاور نخستوزير اسراييل مخفيانه در پرواز با مكفارلين حضور پيدا ميكرد و او را همراهي ميكرد؛ چراكه مجموعه اين اتفاقات باعث ميشد كه ملتهايي كه جمهوري اسلامي را به عنوان مدعي مبارزه با صهيونيسم ميشناسند، بگويند كه اينها پشت پرده دست در دست اسراييليها دارند. همه اين موارد نشان ميدهد امريكا بهدنبال تخريب وجهه انقلاب اسلامي بوده و هست. سليمينمين معتقد است امام مانع گسترش اين بحران به ايران شد و جلوي هجمه را گرفت.
روحاني در مجلس پرچمدار صلح
با صدام بود
او همچنين در ادامه با اشاره دوباره به رويكرد و استراتژي هاشمي رفسنجاني كه امام مخالف آن بود، تاكيد داشت كه پرچم اين جريان در مجلس به دست حسن روحاني بود. او معتقد است اين جريان القا ميكرد كه بدون ارتباط با امريكاييها نميتوان مساله را حل كرد؛ مگر اينكه ازطريق سياسي وارد شويم و و امريكاييها را به خود خوشبين كنيم.
شروعكننده ميرحسين موسوي بود
نه هاشمي رفسنجاني
سردار حسين علايي، از فرماندهان دوران جنگ ميهمان بعدي بود كه قرار بود ماجراي مكفارلين را از نگاه كساني كه مستقيما در ميدان مشغول جنگ بودند و نه تصميمسازان بررسي كند. او توضيح داد كه بر اساس اطلاعات تاريخي كه كسب كرده ابتدا ميرحسين موسوي، نخستوزير وقت بهدنبال كمك به نيروهاي مسلح بود و محسن كنگرلو كه مشاور امنيتي ميرحسين موسوي بود، تشريح كرده كه طرح مذاكره را مطرح كرد؛ آنهم به اين دليل كه تجهيزات نظامي اغلب امريكايي بود و نميشد به سادگي اقلام موردنياز را براي تعمير و بازسازي آنها فراهم كرد. بنابراين علايي معتقد است كه اين كار ازسوي ميرحسين آغاز شد، نه هاشمي كه درادامه كنگرلو ارتباطي با قربانيفر و امثال او پيدا كرد تا بتوانند برخي قطعات موشكهاي هاگ را تامين كنند. درنهايت هم ميرحسين موسوي از كنگرلو ميخواهد اين موضوع را با فرمانده جنگ يعني آيتالله هاشمي در ميان بگذارد. علايي در ادامه تلويحا پاسخي به سليمينمين ميدهد كه استراتژي هاشمي براي پايان دادن به جنگ را نقد كرد. او گفت كه هر مسوولي بايد از هر فرصت خوبي كه پيش ميآيد، استفاده كند. در آن زمان هم امريكا بهدنبال آزادي گروگانها بود كه باعث شكلگيري اين ماجرا شد و البته امام نيز در جريان همهچيز بودند و اتفاقا استراتژي هاشمي را تاييد ميكردند. او تاكيد دارد كه همه در جريان مكفارلين بودند تنها منتظري بود كه در جريان قرار نداشت.
امريكا به ايران نقشه و اطلاعات عمليات نداد
علايي معتقد است كه اگر امام جنگ را حل نكردهبود، معلوم نبود كه چه ميشد و از اين مثال تاريخي كمك گرفته به مساله امروز جمهوري اسلامي با امريكا پرداخت و گفت كه يك ديوانه در امريكا بر سر كار آمده و ما را به وضعيتي انداخته كه همه مردم ميگويند ترامپ ميشود يا بايدن. اگر همان زمان يعني در دوران امام تكليف مساله امريكا مشخص ميشد همهچيز حل و فصل ميشد؛ چراكه ما بايد به فكر مردم و پيشرفت كشور باشيم.
آنچه باعث پيروزي شد تاكتيك بود
نه مكفارلين
سردار علايي در بخش ديگري از سخنراني خود به مقوله تاثير جنگ بر عملياتها اشاره كرد و البته تكذيب كرد كه امريكاييها به ايران نقشه عملياتي دادهاند. او گفت نه زماني كه در جنگ بوده و نه بعدا كه كسب اطلاع كرده است، اين اتفاق رخ نداده است. علايي تاكيد كرد كه والفجر8 نيز از خرداد طرحريزي شدهبود درصورتي كه ماجراي مكفارلين بعد از آن اتفاق افتاد. علايي در اين سخنراني مصرانه معتقد بود آنچه باعث پيروزي ايران شد طرح و تاكتيك بود نه سلاح و مكفارلين. او گفت كه از ۵۰۰ موشك هابي كه دريافت كردهبوديم، همه به تعميرگاه رفت پس اين رزمندگان ما بودند كه عامل پيروزي شدند و اگرچه به سلاح نياز فوري داشتيم و استفاده از اين ظرفيت هم كار درستي بود.
نفس جنگيدن هدف ما نبود
اين فرمانده دوران جنگ در خلال سخنانش تلاش كرد تا توضيح دهد، چرا معتقد است استراتژي امام و هاشمي در جنگ يكي بوده است. او توضيح داد كه امام درجريان آزاد كردن خرمشهر تاكيد داشت از مرز عبور نكنيم حتي وقتي محسن رضايي در ديداري با امام گفت اگر توانستيم در عمليات فتحالمبين از مرز عبور كنيم؟! امام پاسخ منفي داد. علايي معتقد است كه قرار نبود جنگ كنيم امام هم گفتند جنگ جنگ تا پيروزي و مسلما هركس ميتوانست براي پايان دادن زودتر به جنگ تصميم بگيرد، بايد اين كار را ميكرد؛ چون هدف ما نفس جنگيدن نبود، بلكه دفاع از كشور و بيرون كردن ارتش متجاوز از خاك ايران بود كه مقدس به حساب ميآمد. او در مقام دفاع از هاشمي گفت كه او سال ۶۲ به اين نتيجه رسيد كه جنگ بايد تمام شود و بايد به او آفرين گفت اگر بقيه همكاري ميكردند و با امام درمورد اين موضوع صحبت ميكردند جنگ زودتر تمام ميشد و سال ۶۵ بيش از ۴۰ هزار نفر شهيد نميشدند. او البته يادآور شد كه مسير پيروزي از مذاكره ميگذرد و در كدام پيروزي بوده كه با دشمن مذاكره نشده است؟
ارتشيها موافق پايان دادن به جنگ بودند
سردار علايي با اينكه در كلامش نگراني از قضاوت ارتشيها وجود داشت اما اين موضوع را مطرح كرد كه ارتشيها موافق پايان دادن به جنگ بودند و بعد از عمليات رمضان نيز بر اين موضوع تاكيد داشتند اما سپاه بهدليل روحيه مكتبي از امام تبعيت ميكرد. او اما درادامه به اين حوادث تاريخي توسل جست و تاكيد كرد كه درحال حاضر هم هركس بتواند راهي براي اتمام مصايب روابط ايران و امريكا پيدا كند، كار بزرگي كرده است؛ چراكه نميتوان مدام شعار داد؛ بايد به فكر مردم بود. بايد از تجربه مكفارلين درس گرفت و براي حل مساله امريكا راهي انديشيد.
مذاكرات مكفارلين را در سطح مذاكره براي اسلحه نازل نكنيم
آخرين سخنران اين نشست جعفر شيرعلينيا بود؛ پژوهشگر تاريخ جنگ كه ابتدا به كاستيها و نقايص گزارشها و منابع ايراني درمورد مكفارلين اشاره كرد و اگرچه گفت كه در منابعي درمورد اين روابط تسليحاتي نوشته شده اما تاكيد كرد كه ماجراي مكفارلين را بايد فراتر از اين ديد؛ چراكه سطح مذاكرهكنندگان بالا بوده و نبايد با اين نوع تفسير آن را نازل و بيمحتوا كرد.
شيرعلينيا در ادامه توضيح ميدهد كه ماجراي مكفارلين در سال ۶۴ جدي ميشود اما قربانيفر و امثال او رايزنيها را از سال ۶۲، 63 شروع كرده بودند اما براي درك كامل ماجرا بايد شرايط جبههها درسال ۶۴ را بررسي كرد. او در همين راستا توضيح ميدهد كه در اين سال توازن جنگ به نفع عراق بود و ايران تلفات جدي و حملههاي ناموفقي داشت. درواقع سال ۶۴ بنبست جنگي در ايران بود. پس از عمليات خيبر و بدر كه نتيجهبخش نميشود، به سمت طرحهاي عملياتي صياد شيرازي رفتيم. در واقع شرايط به گونهاي پيش ميرود كه فرماندهي به صياد شيرازي سپرده ميشود اما مخالفتهايي ازسوي سپاه وجود داشتهاست. درنهايت هم صياد در عمليات قادر كه طراحي كردهبود، شكست ميخورد؛ شكستي كه خودش معتقد است بخشي از آن به اين دليل بود كه برخي او را تنها گذاشتند تا شكست بخورد. همين موضوع هم باعث ميشود كه پس از عمليات رمضان اختلافات رضايي و صياد آشكار شود و به اوج خود برسد.
جنگي كه با نااميدي ممكن بود پايان يابد
با پيروزي فاو ادامه يافت
اين پژوهشگر تاريخ جنگ با ترسيم وضعيت بنبست در جنگ كه هم سپاه و هم ارتش در عملياتها با شكست مواجه ميشدند، معتقد است كه اين موارد در سال ۶۴ زمينهساز پايان جنگ است؛ چراكه خلقوخوي ايرانيها به گونهاي است كه در مواقع پيروزي غرق لذت ميشوند اما تجربه تاريخي نشان ميدهد كه تصميمات سرنوشتساز را درنهايت شكست اتخاذ ميكنند اما در همين شرايط در دنيا چه كشوري مخالف پايان دادن به جنگ است؟ شيرعلينيا معتقد است كه يكي از طرفداران جدي تداوم جنگ، اسراييل است؛ چراكه براساس منافع اسراييل جنگ ايران و عراق در منطقه و تضعيف هر دو كشور مهم و جزيي از استراتژي اين كشور بودهاست. او معتقد است در شرايطي كه جنگ به بنبست رسيده و شائبههايي درمورد پايان دادن جنگ وجود دارد، سلاح وارد ايران ميشود و اين اميدواري تسليحاتي بزنگاهي در سال ۶۴ است كه باعث استارت جديدي ميشود و البته استراتژي اصلي يعني ادامه جنگ ادامه پيدا كرده و اسراييل هم با نوسازي انبارهاي سلاح خود سود ميبرد. شيرعلينيا صحبتهاي علايي درمورد بيتاثيري مكفارلين در پيروزيهاي به دست آمده در ميدان جنگ را رد ميكند و مستند به مكالمات سري صدام ميگويد كه نقشههايي از استقرار نيروهاي عراقي به ايران داده شده كه عراق را هم خشمگين كردهبود. او معتقد است كه پيروزي فاو به نوعي استارت دوباره جنگ بوده و جنگي كه با نااميدي ايران ممكن بود تمام شود با پيروزي در فاو ادامه يافت.
حضور يك مقام صهيونيستي قابلتوجيه نبود
شيرعلينيا بازهم تاكيد ميكند كه حضور مكفارلين نميتواند تنها براي سلاح باشد و دورنماي اين ارتباط ممكن بود به تعديل و حل مساله ايران و آمريكا بينجامد و اين همان چيزي بود كه اسراييل نميخواست؛ بنابراين بنبستي ايجاد كرد تا سفر مكفارلين شكست بخورد و از همينروي يك مقام اسراييلي همراه با مكفارلين بود كه باعث شد ايران عقبنشيني كند؛ چرا كه هرچه را بتوان توجيه كرد حضور يك مقام صهيونيستي را نميشد.
او در ادامه توضيح ميدهد در مقطعي سپاه با وجود مخالفت هاشمي به اين مذاكرات ادامه ميدهد. او ميگويد وقتي محسن رضايي به قول خودش ميفهمد كه اتفاقاتي در تهران درجريان است وردينژاد كه آن زمان معاون اطلاعات سپاه بوده را ميفرستد تا كنگرلو را كنار بزند و همانطور كه رضايي گفته، ابتكار عمل را در دست گرفتيم تا ببينيم پشت پرده چه خبر است.
شيرعلي نيا اين موضوع را اينگونه تفسير ميكند كه وقتي سپاه به عنوان نماد ضدآمريكايي وارد ميدان ميشود، موضوع براي همه ازجمله اسراييل اهميت پيدا كرده و بهشدت نگران ميشود كه مبادا رابطه ايران و آمريكا بهبود يابد.
تنها راه شكست افشا است
اين پژوهشگر تاريخ پروژه بعدي در راستاي شكست اين پروژه را افشاي ماجرا ميداند.
او معتقد است كه اسراييل نميتواند افشاگري كند؛ بنابراين قربانيفر نامهها را براي منتظري ميفرستد اما اين كار در سطح يك هوش عادي نيست و هوش اطلاعاتي ميخواهد. منتظري هم كه در جريان نيست در مسير اين افشاگري قرار ميگيرد. در نهايت همين ميشود كه نوروز ۶۶ در عراق جشن است و صدام ميگويد چون ايرانيها سال ۶۵ را سال تعيين سرنوشت جنگ ناميدند و عراق پيروزيها را به دست آورد پس ايران شكست خورده و اين سرنوشت جنگ است. به جان هم انداختن مسلمانان و نابودي زيرساختها هم كه ايده صهيونيستها بود. او معتقد است كه پيروزي ما ايرانيها را سرمست ميكند، موضوعي كه شايد با آمدن بايدن به جاي ترامپ اتفاق افتد.
سایر اخبار این روزنامه
تغييرات جنجالي قانون انتخابات
زواياي مختلف ماجراي مك فارلين
سبقت قيمتي مواد خوراكي در مهر ماه
جايگاه سهله و سمحه در شريعت نبوي
احياي سنت هدايت آلاحمد شاملو و ديگران
جهان در انتظار رأي امريكاييها
روياي نخ نما
چهار نكته درباره انتخابات فردا
زخم مهاجرت
اجتهاد و رسالت رسانهاي
طبيب مسيحادم عشق
عراق و احياي روابط با غرب